کور / سياسي / سرزمینی که نه سر دارد ونه سامان ، وکشوری که نه در داردونه دربان

سرزمینی که نه سر دارد ونه سامان ، وکشوری که نه در داردونه دربان

افغانستان مقبرۀ امپراتوری ها.. افغانستان میدان سقوط ابرقدرتها.. افغانستان زادګاۀ امپراتورها..
افغانستان سرزمین دلیران ومبارزین غیور در برابر تجاوز واشغال بیگانگان ، آرمگاه راه مردان تاریخ ، امروز نه سر دارد ونه سامان ، نه در دارد ونه دربان . چرا چنین شد ؟ علل این بي سروساماني ها در چیست ؟ چرا کشور سربلند ما که مایۀ افتخار نسل ها بود به کشوری مبدل گردید که همه قوتهای غاصب در آن پلان ها ودسایس شوم خود را تطبیق می کند ، و همه دشمنان دین وانسانیت برای نابودی اش بسوی آن تاخته اند .
شاید همه این حقیقت را درک کرده باشند که استعمار غرب برای نابود کردن امپراتوری روسیه جهان اسلام را چنین متحرک ساخته بود که مانع گسترش کمونیزم به دامن غرب شود ، چونکه کمونیزم بطور فعلی به شرق اوروپا سرایت کرده بود و نظام دیموکراسی غرب را تهدید می نمود . غرب برای جلوگیری از گسترش و نفوذکمونیزم جهان اسلام را به شکلی از اشکال به پا استاده کرده بود ، تا جلو این جریان پراز وحشت و بربریت را بگیرد ، غرب در پی همچو یک پلان بود که ناگهان فرصت خود بدست افتاد و روسیه بالای افغانستان تجاوز نظامی را به راه انداخت ، چون غرب از میدان جنگ در افغانستان خاطرات ننگین داشت ، وبا روسیه در گیر جنگ سرد بود پس بلا درنگ به همکاری افغانها در جنگ شان با روسیه شتابید ، از یک سو هدف از پا در آوردن امپراتوری روسیه وهمتا نظامی اش بود واز طرف دیگر هوس انتقام شکست دیرنه خویش را در افغانستان نیز در سر داشت .
بدینترتیب بطور فعلی غرب جهان اسلام را در مقابل روسیه به پا ایستاده کرد ، از شهامت افغانها استفاده نموده با مبارکۀ دولت های اسلامی توانست که روسیه را در میدان سقوط ابرقدرتها (افغانستان ) از پا درآورد ، تا کار بجای رسید که امپراتوری روسیه هم همچو امپراتوری ها غربی در افغانستان سرنگون شد ، و در کوهای شامخ و پر عظمت افغانستان با تاریخ خویش جغرافیا خود را نیز از دست دادند ، طوریکه قومندان اعلی قوات روسیه در افغانستان اعتراف نموده است : \” ما درین کوهای سیاه با تاریخ خویش جغرافیا خود را نیز از دست دادیم \” .
اما آنچه را که غرب و کشورهای متعدد در جهان اسلام متصور نبود بعد از سرنگونی امپراطوری روسیه در افغانستان تحقق پذیر شد ،ویا به عبارت دیگر جان گرفت ، و امتداد آن به جهان غرب و کشور های هم فلک آن را در تشویش و هراس انداخت ، که رفته رفته تهدیدی برای امنیت جهانی قلمداد شد :
بعد از سرنگونی کمونیزم در افغانستان روحیۀ جهاد و مبارزه برای تغیر حکومتهای استبدادی در جهان و خاتمۀ یکه تازی غرب در آنعده از افراد و گروه ها تبارز نمود که در میدان قتال در افغانستان در مقابل روسیه سهم گرفته بودند ، وقتیکه اینها به کشور های خود برگشتند باروحیۀ جهاد و مبارزه برگشتند ، به این قناعت شده بودند که همۀ جهان اسلام باید از اسارت وتجاوز فکری ، فرهنگی و اقتصادی غرب توسط جهاد ومبارزۀ مسلحانه آزاد شود ، طوریکه افغانستان از اسارت وتجاوز فعلی روسیه با همه جبروت و بربریتش آزاد شد ، این طرز تفکر و شیوۀ تصرف خودمنجر به این شد تا غرب وآنعده از کشورها که در حلقۀ تهدید آن قرار داشتند در برابر آن جبهه گیراند ، و آنرا در مرحلۀ تکوین ونطفه اش ازبین ببراند . از همین جا بود که تصرفات و فعالیت ها این افراد تحت نظارت شبکه های استخبارات غرب و کشورهایکه احساس تهدید میکرداند قرار گرفت ، ورفته رفته حلقه به فعالیت های آنها تنگ شده رفت تا دوباره به سرزمین آزادگان افغانستان پناه آوردند، و در افغانستان زمینه را برای فعالیت ها خویش مناسب دیداند ، از افغانستان آغاز به کار نموداند .. وبه اعمال غیر مسولانه دست زدند که به نبوبت خویش زمینۀ تجاوز نظامی علیه افغانستان را برای غرب فراهم نمود ، غرب که از دیر زمان هوس انتقام شکست ننگن خود را در افغانستان در سر داشت ،بلا درنگ علیه افغانستان تجاوز نظامی را به همکاری قوتهای سمت شمال که در ایام جهاد با قشون سرخ روسیه تشکل یافته بودبراه انداختند ، و از سمت شمال افغانستان به همکاری ایران قوتهای نظامی خویش را داخل خاک افغانستان نمودند البته قابل یادآوری است که مسیر دوم هم که جاده خیبر است نیز بروی اکمالات نظامی قوتهای تجاوزگر بازگردید ، ازین دو مسیر امریکا و قوتهای ناتو تجاوز خویش علیه افغانستان تکمیل نمودند .
امریکایی ها و قوتهای ناتو به این باور بودند که افغانهاجنگ طویل المدت را پشت سر گذاشته اند ،وتصور نمی کردند که کشوری توانمند منطقه که انقریب در افغانستان شکست خورده است در افغانستان چنین امتدادی سیاسی داشته باشد که ایجادگر دشواری ها در راه پیشبرد پلانهای وتحرکات نظامی شان شود ، ونه حرکت طالبان بعدازسرنگون شدن نظام تندرو وافراطی شان توان مزاحمت و مبارزۀ مسلحانه را با قوتهای نظامی ما دارد ، ونه هم ملت افغانستان با حرکت طالبان که از روش تند و افراطی شان به تنگ آمده بودندبا طالبان در مبارزۀ مسلحانه در مقابل قوتهای ما یکجا و هم صدا خواهد شد، لذا توان و قدرت مقاومت در برابر قوتها ما را به زودی پیدا کرده نمیتوانند ، و به سادگی ما آن کشور را اشغال خواهیم نمود که از مدتها خواب اشغال آنرا داریم ، وپلان ها خود را درین منطقه عملی کرده می توانیم .
اما حوادث و جریانات سیاسی و نظامی در افغانستان خلاف توقع قوتهای امریکایی و ناتو بوقوع پیوست . با وجود اینکه امریکایی ها و قوتهای ناتو در سرنوشت سیاسی افغانستان که با اساسات دیموکراسی غرب که شعار این تجاوز بود برای گروهای سیاسی که بامثلث روسیه ، هند وایران امتیازات چشمگیری را قایل شدند ، نه توانستند که وفاداری این گروه ها را بیشتر از روسیه ، هند وایران به خود جلب کنند ، طوریکه توقع داشتند ، پس از یک سو این قوتها در دست آورد های سیاسی آنها باعث خلل می شدند ، واز سوی دیگر رفته رفته اعمال خود سرانه این قوتها موجب خشم و انضجار مردم افغانستان وبالخوص مردم جنوب افغانستان شد ، و میان دولت وملت فاصله ها راایجاد کرد، و دولت برین قادر نه شد که مردم جنوب افغانستان را از تجاوزات قوتهای اشغالگر نجات دهد، این علل خود موجب شد تا حرکت طالبان بحیث یک قوت مقاوم در برابراشغال امریکایی ها و ناتو در منطقه پذیرفته شود ، ومردم منطقه با همه نابسامانی هایکه دارد آنرا بپذیرند .
به مرور زمان رفته رفته وضعیت قوتهای غاصب استعماری در افغانستان رو به وخامت گرفت از یک سوی توسط همتا سابق ورقیب میدان جنگ سرد روسیه زیر فشار غیر مستقیم گرفته شد واز ناحیۀ دیگر مقاومت مسلحانه هم باعث شکستگی مورال قوتهای نظامی شان در میدان جنگ می گردید ، وهمچنان این وضعیت روبه وخامت در داخل جوامع غرب را تهدید می کرد ، وتاثیر خود را در برافراشتن احساسات ضد حکومت می گذاشت ، که کیان حکومت ها دیموکرات را این گونه احساسات واقعا تهدید کرده می کند . وقتیکه اینگونه احساسات در قبال جنگ ویتنام در امریکا سر زد ، حکومت آنزمان ناگزیر شکست خود را در ویتنام پذیرفت واز میدان جنگ فرار کرد ، چونکه قوتهای استعماری حاکم بر اقتدار سیاسی در غرب نمی تواند که در مقابل قیام مردمی مقاومت کند ، در طول تاریخ هر گاه این قوتها در داخل از جانب مردم وملت ها خویش مورد تهدید واقعی قرار گرفته اند ، مصلحت های مادی و اقتصادی خویش را ترک گفته از میدان فرار نموده اند . حالت مشابه با حالت جنگ ویتنام در جوامع غرب سر بلند نموده است ، اتحادیه های تشکل یافته است که از خسارات بشری خویش در افغانستان دولت های خویش را مورد پرسش قرار داده اند .
این گونه فشارها و دسیاس شوم استعمارگران غرب منجر به این شد که قوتهای حضور یافته در افغانستان سرحدات ارضی و فضایی افغانستان را بروی همه دشمنان افغانستان باز کند ، هر کس و هر کشور در افغانستان دست باز دارد ، به مبارکۀ قوتهای غرب هویت فرهنگی و عقیدوی ما را زیر هجوم گرفته است ،ما اکنون در افغانستان رسانه های فراوان داریم که عینابا طراز وکلچر ایران برنامه های خود را به جامعه ما تقدیم می نماید ، ما اکنون در افغانستان موسسات تعلیمی داریم که عینا طبق مفاهیم شیعیزم به جامعه ما درافغانستان خدمت تعلیمی تقدیم می کند ، ما اکنون در افغانستان رسانه های بیشمار داریم که از چهار ساعت الی پنج ساعت مکمل وقت گرانبهای خانوادۀ افغانی را به فرهنگ آلودۀ هندوها پر می کند ، وباید تعجب نه کنید که محتوای موجه این سریال های هندی مفاهیم مذهب هندویزم چون زنده شدن یک روح در هفت کالبد است را تشکیل می دهد، که دقیقا این گونه پیام های موجه را این سریال ها به جامعه ما تقدیم می کند ، وتاثیر آن تا حدی عمیق است که قشر تعلیم یافته جامعه را نیز فرفته خود گردانیده است . شاید که مبالغه نه کرده باشیم اگر بگویم که اینگونه مواد به اساسات عقیدوی و فرهنکی ما تاثیر گذار است ، نه تنها اینکه لباس و شیوۀ کردار آنها در جامعۀ ما رایج شده است .
اکنون ما در افغانستان جوانانی داریم که برای ترویج طرز زندگی غربی به افغانستان فرستاده می شوند ، تا در بازار ها زیبا کابل وشهرهای دیگر افغانستان با لباس و کرادار غربی گشت وگذار کنند ..
اکنون ما در افغانستان مردمی داریم که به توجیه کشورهای بیگانه موسسات تعلیمی و سرمایۀ علمی کشور را به خاک می کشانند ، و مانع آموزیدن علم که جوهر انسانیت است می شوند ، زندگی انسان ها را به جهنم مبدل نموده اند ، برای مصلحت های بیگانگان کار می کنند تا اینکه به مصلحت میهین خویش به اندیشند . همه قوتهای سیاسی و نظامی افغانستان بلا استثنا برای مصلحت های دیگران کوشا استند ، وتا اینکه این قوتها و شخصیتها به خداوند (ج) رجوع نه کنند ، و به میهن خود متعهد نه شوند ، افغانستان دچار اینگونه مشکلات خواهد بود .
واقعا افغانستان اکنون نه در دارد ونه دربان ، و کشورهای غاصب استعماری می خواهد ازینطریق افغانستان را به یک کشور محتاج و بی هویت مبدل کند . ملت بی بضاعت افغانستان فریاد دارد تاخداوند قادر (ج) صاحب افغانستان را پیدا کند ، وافغانستان را ازین حالت فلاکتبار نجات دهد . وما ذلک علی الله بعزیز .