… وآیا باینگونه بهار میشود ؟

د لراوبر اداره | مارچ 29th, 2012


درحالیکه  باتمام معنی  نوشتهء  پر از مفاهیم معتبر ( ملی – سیاسی  – اجتماعی  و مهمتر از همه انسانیی ) محترم  بڅرکی -متصدی( مرکز علمی ـ ادبی احمدشاه بابا)- نویسندهء متفکر واندیشمند را درخصوص بهار درچنین حال و احوال سیاسی  اجتماعی مردم و میهن- از صمیم دل استقبال  میکنم  میخواهم  تبصره کنم – بهار  پدیده ایست  که از بارگاه ربالعالمین به جنس انسان  ارزانی شده  و برای اینست که انسانها از تازگی و زیبایی آن  رنگ بگیرند تازه گردند  بخود همت احساس کنند بکوشند  باشور و شعف  – با  قوت  و امیدواری بیشمار  دل زمین را بشکافند – نعمات فراوانی  را برای طول سال زندگیی مادیی شان ازان بدست آورند  وبرای همین منظور بهار برای همه انسانها بصورت یکسان  ارزانی شده تا یکی بر دیگری  حسادت نورزد و به همگان است تابکوشند حلول اینفصل را خجسته شمرده  دست بدست هم بدهند  باصفای نییت – برادری و محبت  مطابق به شرایط  طبیعی محیطیی خودشان و براساس  رسم و رواج ملی  آنرا تجلیل نموده پلانهای  وطنی  وساختاریی شانرا درهمه عرصه ها  بااتحاد نظر طرح  و ازان برای بقای نسل آینده  که یاییست بالنده ازاب بدراید بهره برداری ملی نمایند- ولی دریغ و صدها بار دریغ  که براساس فکتورهای  خیلی فراوان  وارده و تحمیل شده بر ملت بلاکشیدهء افغان   که ازجمله یکی هم از فقراقتصادی و فقرسواد کافی میتوان نامبرد  مانتوانسته ایم  شیرازهء  حفظ روابط برادری و هموطنی را دربین اقوام و قبایل – گروپهای باصطلاح روشنفکر –  و غیره اقشار جامعه در موازنه و تعادل نگهداریم-  ایکاش افغانستان تا ایندم  بحال قبیلوی و قومی قرار میداشت  چه درانصورت  معیارهای قومی و ملیتی  میتوانستند  جمعییت هارا متکی بر قوانین و نورمهای قبولشده  درامن و قناعت زیر یک چطرواحد اداره میکردند . ورود و تحمیل مدنییت های کاذب از بیرون   که کم افراد بنابر عدم درک سالم میتوانند مفاهیم آنرا بدانند  زیر نام (زندگیی مدرن – پیشرفته و مترقی ) تارو پود ساختارهای اجتماعییی مانرا ویران کردو ازهم گسیخت – دخالتهای دوست نمایانهء  بیرونیهای (متخاصم  وحیله گر – استفاده جو  و استعمارگر)  حتی از قاره های دوردست   برای تارو مار ساختن  روابط  اجتماعیی ما برای بدست آوردن  خواسته های شوم شان  کشور را به گروپها  تبدیل  و هرکدام رابرعلیه دیگر تحریک نمودند تا فضای صلح بیک فضای فرساینده و اختناق آور اجتماعی و سیاسی  مبدل گردد . البته درین راستا ملت هیچ قصوری نداشته است و هیچگاهی نخواهدداشت – بلکه سران زورگو وقدرت طلب – و بزرگان اقوام بودند که مسئولییتهای ملی و دینیی شانرا دربرابر مردم  فراموش کرده  باتماشای بازارهای سرخ و سبزیکه ازجانب اغیار  بایشان  پیشکش میشد  منافع خودرا بر منافع عام ارزش بیشتر داده   سرتسلیم خفتبار دربرابر موزیان آدمخوار بیرون از مرزها  خم نمودند-  برای موفقییت و پیاده کردن پلانهای شوم خارجییان  بااستفاده از خصوصییت عقیدتیی مردم افغانستان متنفذین روحانی وملا یان ناقص الخلقهء مفتخواره را اجاره کردند و سرنوشت ملت بزرگیرا که مدنییتش  سابقهء پنجهزار ساله داشت بدست اهریمنانی سپردند که  در طول بیشتر از سه صد سال  برای تاراج این سرزمین  و استفادهء کلیدی ازان برای بازکردن راه غارت بسوی کشورهای منطقه  طراحی نموده بودند . چنانچه  این دشمنان و غارتگران دوست نما و برادرمثال غربی – حتی برای تنهاماندن  و بیوسیله سازیی ما درطول این زمان  باپرداختهای هنگفت رشوه های مالی ونظامی غیرانسانی شان در کشورهای همسایهء ما- ایشانرا علیه ما دشمن ساختند –  ودرانکشورها ازوجود افراد جامعهء خود ما زیر نامهای مجاهد و بعدا” طالب علیه میهن مادریی شان افزار ویرانی و برادرکشی  تهییه کردند – تااینکه امروز میبینیم  میخواهند از کشور اشغالشده بحیث تختهء خیز استفاده کنند  وبرهمان کشورهایی  بتازند که مدتها وسالها پیش حیثییت ژاندارم منطقه ودوستان آمریکا  بانها نام داده بودند .         اکنون با  تحمیل امضاء ( موافقتنامه- اجبارنامه – محکومییت نامهء ویا…) حضور درازمدت غارتگران و جهانخواران کتاب( کاپیتال مارکس)  درافغانستان   برملت بلاکشیدهء افغان (همه بهاران ما مثل بهاران سالهای  جنگ – بهاران خونریزی وقتل برادر بوسیلهء برادر – ویرانیی خانه هابوسیلهء همکیشان و همسایگام – سوزانیدن  محلات مقدسه و خانه های عرف و عقیدهء ما بوسیلهء فرزندان کشور – باران راکتهای کور برادران اسلامی  –  کشتار گروه گروه  محافظین برحق خاک ووطن  بوسیلهء تحریکات  کور مذهبی گویا بفرمان قرآن – قرآنی که  یکفیصد مردم افغانستان جبرا”تا کنون به معنیی آن نمیدانند و عمدا” حق ندارند  فرمان خداوند را بزبان خود بترجمه بگیرند  محکومند طوطیوار آنرا ضبط سینه هایشان نمایند وکور کورانه به مسجد بروند و روزه بگیرند ولی حق برادران مظلوم خودرا بخورند و برناموس  هموطن خود تجاور نمایند – ازخونبهای برادران فقیر و نیازمندخود قصرها بسازند  – بهارانیکه  بیشتر از نصف نفوس  کشور  لقمهء نانی برای  یکروز تمام فرزندانشرا ندارد ولی   تعدادی  از کنارشان سالانه  رمه وار از پول حلال و حرام  به زیارت حج بروند و  خورجینهای پولرا بدامن  اعراب بریزند – بهارانیکه  هفتاد درصد مردم  سرپناه ندارد – بهارانیکه  بودجهء مصرفیی کشور ازجانب  دوستان غارتگر تهییه میگردد و زمینهای زراعتی درخدمت کشت تریاک  قراردارد  تا  معتادان و بیکاره های بیشتربیافریند  وانسان جامعه را زیر فقرعمیقتر ببرد –  همه درقالب  و خصوصییت کلیشه  درظرف چند حرف بیروح{ب-ه-ا-ر-ا-ن-یعنی – بهاران} خلاصه میشود و ازان نه مفهومی به زیباییی بهاران طبیعی  حاصل میگرددو نه لذت ظاهریی دارد که برای چند لحظه  فرد بتواند ازان  حز ببرد) .


 از حدود سی و چهار سال بدینسو  درکشور ما جنگی روان است که کسی حق ندارد مسئولییت آنرا بدوش ملتی بیندازد که  بنابرحکم ظلم عدم داشتن سواد و صلاحییت اجتماعی- افراد آن  نتوانسته اند  در فیصله ها ی کشوری دخیل باشند و محکوم بآن بوده اند که گوسفند وار زندگی کنند ولی  دررفتن بسوی قربانگاه ها حق اولییت داشته باشند . سرنوشت ملت هیچگاهی بدست ملت نبوده ملت مجال نیافته  خودرا سزاوار بدست آوردن سرنوشتش بداند –  خون بیشتر از سه ملیون انسان  آرزومند و دارندهء حق زندگی مدنی درین گیرودار ریخته و هنوزناجیی تولد نشده  راهی برای توقف این خونریزی  جستوجو ویا ملترا رهنمود بیغرضانه بدهد. سرسپردگان راه آزادی  – مدنییت – امنییت –  رفاه و سروروخوشحالی  و امیدبهاران واقعی – به صورت دراماتیک و مرموز  درهرزمان  بهدیار نیستی ثوق داده شده – بنا” دراخیرهرسال بدو نامیمون – آمدن هربهار را بناچار بفال نیک گرفته ایم  با جشن و پایکوبی دعاها بدربار خداوند  داده ایم تا سال جدید را بیخطر و همراه با امنییت برما ارزانی نماید –  ولی دیده ایم که هرسال جدید بد تر از هرسال پیشین آمده  وخرابتر انجامیده  وهمراه با این خرابی  تعداد بیشمار دیگر مارا به کام مرگ سپرده است – هیچ کسی از خود  و همدیگر خود  نپرسیده که باوجود اینهمه  د عاها که برای امدن یکسال میمون بدر گار خدا صورت گرفته  چرا برعکس  روزگارمردم بدتر از قبل  بوده و بدبختی مردم بیشتر و طاقتفرساتر میشود ؟ – درحالیکه ما بنابر کورذهنیهای خودما  نتوانسته ایم بدانیم که خداوند راباینکارها کاری نیست  چون او به هرفرد ازبندگانش عقل ارزانی کرده و همه مکلفشده اند  خوشبختیهای شانرا عقلانی ووجدانی باخوشبختیهای اجتماع یکجا دریک کلمه خلاصه  و بایک اتحاد ازبستر کار و خدمت صادقانه و برادروار حصول نمایند – ما با تاسف تا کنون نتوانسته درک کنیم – هیچ کسی از بیرون  حاضر نیست  برای ما خدمت نماید – اگر کسی زیرنام خدمتگذاری بما رجوع میکند  درحقیقت  اهداف  نهفته و خفته ای زیر بغل دارد که آنرا بما فاش نمیکند   و دانستن این مطلب از وظایف و رسالتهای ما خواهد بود که با  داشتن تجارب  سالها جنگ و فساد  درکشور  دوست را ازدشمن تفکیک نموده  عاقلانه بیندیشیم  به مخاصمان درونی و دوست نمایان بیرونی  مجال ندهیم مارا دچار نفاق گردانند و از خلای  مفکوروی ما بهره بگیرند  تا واقعا”رستگاری حاصل نماییم.                    همه هموطنان افغانزمین  باید بدانند امروز روزیست بادرنظر داشت حضور همه دسایس  درسطح کشوری و بین المللی  همه اختلافات سمتی و منطقوی و قومی را کنار بگذاریم زیر نام برادران یک مادروطن (افغانستان کبیر) زیر پرچم پرافتخار یگانگی جمع شویم و بوسیلهء هیچ فریب و هیچ قیمتی ازهمدیگر جدا نگشته  تا پای جان درحفظ  هستیی ملی  و تمامییت ازضی میهن  بکوشیم تا درسی باشد برای هرنوع اندیشهء ضد افغانی  در منطقهء ما .                                                             دشمنی باایران و پاکستان  مثل بسی دسایس  دیگر از کارهای خیلی بنیادیی  دشمنان بین المللی ما بوده و سالیان درازی  مارادر آتش نفاق و بی باوری نسبت بیکدیگر سوزانیده است – افسوس و یکملیون افسوس  که تاکنون ندانسته ایم انگیزهء دشمنی بین برادران همسایه را بیابیم  و عقلانی جستو جو کنیم که چه چیز میتواند باشد ؟ – ما که مشترکات بیشماری  از حیث  کلتور و عنعنات  و دین و آیین میان همدیگر داریم  چطور میتوانیم ازهمدیگر جدا باشیم ؟ کسانیکه  میخواهند  درمحلی تجاوز نماید  اول میکوشد روابط  مردم محل رابا محلات همجوار تخریب کنند – درحالیکه خداوند  درکتاب آسمانیی خود گفته  ارزش همسایه بالاتر از برادر و اعضای خانواده است  بنا” هر قدر مشکل میان همسایگان وجود داشته باشد  بنابر اشتراک و مشابهت های نیاز طرفین – طرفین مکلف شناخته میشوند  بخاطر  رفاه هردو جانب  بیک صلح مثبت و عادلانه نایل آیند تا دست اجانب که همواره میخواهند میان همسایگان نفاق و دویی ایجاد نمایند  دراثر پیوند های ناگسستنیی  همسایگان   به ناکامی و یاءس مواجه گردند و دست از سر ایشان بردارند- اگر دشمنیی مارا با پاکستان ایجاد خط نام نهاد دیورند  تشکیل میدهد  این موضوع به پاکستان چه ارتباطی میتواند داشته باشد  ؟ گذشته ازان  وقتی  خط دیورند ایجاد شد که اصلا” پاکستانی  روی  نقشهء جغرافیایی  زمین وجود نداشت – درحالیکه همه میدانند  ایجاد پاکستان  صرف بمنظور  بهم ریختن  مناسبات  کشورهای منطقه  طرح ریزی شده بوده  وهم برای اینکه ازانجا بحیث تختهء خیز  علیه کشور هایی مثل افغانستان  و غیره استفاده میکردند طرح یک تشکیل  را عملی نمودند – پاکستان نوبنیاد نیز بنابر عدم کارایی و عدم توانمندی های دولت مداری  به کمکهای مالی و مدیرییت احتیاج داشت  بنا” ناگذیر بود هر فشاری را که ازجانب انگلیس و آمریکا  نصیب میگشت  برای بقای خود  تحمل میکرد  تا اینکه  بحیث ژاندارم منطقه  سر زبانها افتید و دربین کشورهای منطقه بیک زخم  بد بو ومتعفن تبدیل گشت – امروز که انگلیس و آمریکا ازان لانه های جاسوسی – تربیتگاه های دزدان و غارتگران  و محل پرورش تبهکاران منطقه  ساخته است  واز طرفی  باورها و اعتباراتش را دربین کشورهای منطقه به صفر ضرب زده است  چنانچه میبینیم ازیکسو ازهمان کانال اسباب بربادی و ویرانی کشورمارا  مهیی کرده وازسوی دیگر  اکنون  پاکستانرا به بهانه های  گوناگون  به تجزیه مواجه میسازد – بااشغال افغانستان  منطقهء  ثوق الجیشیی خویش را درافغانستان  انتقال داده برای براندازیی پاکستان ( همان پاکستانیکه سالها به حیث غلام  استثمارش مینمود) اقدام نموده میخواهد با آوردن پایگاه های  استراتیژیک خود درافغانستان  حملاتش را برای نابودی پاکستان – ایران – حتی چین و روسیه و آسیای میانه  دست بکار گردد .


افرادو گروه های متعدد زیر نام مجاهدین از پیکرهء همین افغانستان انتخاب – جدا – وباپرداخت و تطمیع مادی و پولیی  همین برادران آمریکایی علیه آبادانیی کشورما  تجهیز شدند –  افراد دیگری زیر نام طالبان  از پیکرهء همین کشور بدبخت و زیر ستم – تجهیز وعلیه مجاهدین گماشته شدند – اینهادرجریان کارنامه های جاهلانه و غیر شعوریی خویش  علاوه براینکه کشور خودشانرا  بخاک و خون کشیدند  بهترین  افراد و دانشمند ترین علما – متخصصین – و اشخاص مستقل  وطنی را  با تعصب و خشونتیکه شامل دستور باداران خون آشام شان بودند نابود کردند – اعتبارات پاکستان و ایرانرا دربین مردم ما که ممکن بود  در روزهای بد یکدیگر را یاری میرسانیدیم  درذهن و روان ما  به بد ترین  و کثیف ترین حکومات و ملتها معرفی نمودند  و بدین ترتریب  شیرازه های  همه اعتماد و باورهای همسایگی نیک را از میان ما برداشتند  –  به مجاهدین  و بعدا” به طالبان  رهنمود وجرئت دادند روی زمینهای زراعتی  توظیف شوند و زمینهءقطع  کشت و زراعت  مواد اولییهء ملت را سازماندهی و در عوض دستورا” به کشت تریاک و غیره مواد  مخدره بپردازند  تا  بااستفاده ازین وضع( کشت – قاچاق و ترافیک) تریاک در اداره و کنترول ایشان قرار داشته باشد  وحکومت نتواند دربرابر این عمل  ممانعت نماید- از جانبی  گروه های جنگجو توانسته باشند ازعایدات آن  برای خرید و دستیابی به  تجهیزات  جنگی از کشورهای تحریک کننده نایل آیند – که بااین شیوهء تکتیک   غرب توانست  ازیکجانب  کشورمارا که چشم امیدش به سوی حاصلات زراعتی خودش بود نا امید سازد  – تعداد بیکاران و گرسنگان و گدایان را در کشور تزئید ببخشد-  از جانبی  جوانان را بااستفاده از مواد مخدر به مرگ تدریجی  مواجه نماید  چنانچه  بیست سال قبل از امروز شاید در سراسر افغانستان تعداد معتادین مواد مخدر  خیلی انگشت شمار و ناچیز بوده باشد – امروز ازبرکت این جنایت غرب  ازاثر  جهالت  همین مجاهدین صاحبان خداپرست و طالبان  گرامی  درهرشهرودهکده بیشتر از ده هاهزار معتاد مواد مخدر  درگوشه ها و زیر پلها درآتش  این مرض خانمانسوز عذاب میکشند .  اکنون  حاصلات زراعتی و خوراکی بطور عموم از پاکستان  وایران  وارد افغانستان میشود  – بافابریکات تولیدی ما باخرید افراد بزرگ و کلیدی دولتی رقابت های ناسالم و زورگویانه  صورت میگیرد – بنیاد های تولیدی درهرلحظه مواجه به خطر سقوط دیده میشوند – جوانان  از اثر بیکاری   به خارج از کشور رجوع میکنند  درانجاها هم بنا بر حساسییت شرایط  سیاسی  با بیباوری های  حکومت های ایران و پاکستان  مواجه شده یا بیکار برمیگردند و یا زیرنام جاسوس و قاچاقبرمحکوم به قتل و اعدام گشته  زمینه های همسایه- ستیزی را در میان کشور تشدید میبخشند – شیرازهء دوستیهای منطقوی  و معاونت های انسانی را خدشه میزند .                   کشورها و قوتهای خارجی و مخصوصا” آمریکا وانگلیس  به شیوه های مختلف نشاندادند  که نمیخواهند در کشور ما صلح بیاید بنا” زیر نام کمک و نجات کشور از بحران وارد کشورماشده و میبینیم که عملا” درتداوم جنگ و تشدید خونریزی  درمحلات  وسیله شده اند . همه قوتهای دوست نمای خارجی باتمام ثقلت تجهیزات شان  درمراکز شهرها به نمایش  رژه میروند تا روحییهء مردم  را خراب و باعث تراکم ترافیک گردند ولی هیچ کسی جرئت نداشته بایشان بگویند  چرا به محلاتی که زیر  بمباردمان و تجاوز  سرحدی قراردارند جاگزین نمیشوند ؟ چرا به نورستان نمیرند  و جلو حملات بازیگران درامهءجدید یعنی افراد مودرازیرا که بنام سیاهپوشان ظهور کرده وبازور سرنیزه مردم برگ متان را از کاشانه های شان  بیرون میکنند ودرعوض خانواده های پاکستانیرا جابجا میکنند – نمیگیرند ؟ .
مثالها و شواهد فراوان وجود دارد که درجنگها ی سالهای پیش از هشتاد خورشیدی  قوای شوروی و جهادیها بین هم در زدو بند بوده اند وپروتوکولهای دور از نورمهای انسانی ووطنی بین شان  صورت میگرفت و براساس تفاهمات پس  پرده کاروانهای سلاح و تجهیزات روسها بدون خطر از محلات رد میگشتند و برعکس  همین برادران مجاهد بودند که برسربازان هموطن خودشان رحم نکرده  کاروانهای شانرا یا آتش میزدند – ویا تحت عنوان  برنامهء ایجاد امنییت شاه راه سمت شمال –  راه را بر ایشان میبستند کاروانهای لوژستیکی را تخلییه و غارت مینمودند – اموال تجارتیرا چپاول مکردند وبا  تلاشی- جیب پالی – گروگانگیری – اخذ حق العبور – و جریمهء عابرین  برای  پرکردن جیب های خودشان مصروف بودند و بدین ترتیب پر منفعت ترین  نوع دوکتورین جهاد را درشاهراه شمالی کشور بکار میبردند .  برای یافتن توضیحات بیشتر  ازین قبیل جهاد مقدس –  دوستان خواننده که آرزو دارند  از حقایق پشت پرده های جهاد پاک آگاه شوند  پیشنهاد میگردد – کتابیرا بنام جنگهای کابل نوشتهء آقای جنرال  سید عبدالقدوس  (سید) که همه چشمدیدهایش را  چه از نگاه مسلک نظامی  و چه از نگاه درایتهای سیاسی  برشتهء تحریر دراورده است  به مطالعه بگیرند . آقای  جنرال  (سید) زدو بند های یکی از گروه های سر شناس جهادی را که تاکنون  درفش افتخاراتشرا  پیروانش  برتارک  بدبختیهای کشور جبرا” باهتزاز در میاورند  و سالانه از دودمانش  یادو بود شاندار بعمل میآورند نقل میکند- لطفا” (حادثهء ماه اسد سال 1367خورشیدی را اززبان آقای دگروال عبدالمجید که بجزای صداقت و راستکاری اش  بعد ازسقوط حکومت مرحوم داکتر نجیب الله ازاثر جفای مجاهدین گرامی  فراری به کشور دنمارک گشته- {صفحهء 62و63 کتاب جنگهای کابل } ازنظر بگذرانند . وهمچنان گفته و شمرده میآییم و میبیبنیم که درسالهای بعد از هشتاد  قوای آمریکایی و انگلیس در  زدو بند با طالبان مصلح قراردارند- و بارها دیده شده که قوای دولتی افغانستان گروه جنگجوی طالب را تا محلی مجبور به عقب نشینی کرده  وقتی  ساحه را بر اوتنگ و مجبور به تسلیم شدن ساخته اند   بصورت ناگهانی  قوای آمریکایی دررسیده  و مانع محاصرهء  قوتهای  طالب  شده و طالبانرا ازبند محاصره بیرون کرده اند – یا مثالهای دیگری  وجود دارد که  بارها طیارات هلو کوپتر آمریکایی روی دشت درهلمند فرود آمده  و به جنگجویان طالب موتر سایکلهای جدید  توزیع کرده اند – مگر کجاست مدیرییت ملی و حکومت مردمی ایکه  درین مورد توجه نمایدوبه چنین بازیگران جواب دندانشکن بدهد ؟ همه میدانیم  وقتی حکومتی میتواند از مردم و ملت دفاع کند که  تقررش  قانونییت داشته باشد و گماشتهء بیرونمرزی نباشد – اگر حاکمییت دولتی و حکومتی افغانستان  براساس تصمیم افغانان آگاه – اصیل و وطنپرست  صورت میگرفت  ابدا” اختیارات عامهء کشورما بدست  ببیگانگان قرار نمیداشت –  و آمریکا بخاطر حفظ  منافع کشورش درافغانستان لشکر کشی نمیکرد .(اوباما به کرات گفته  حوادث ناشی از حملات طالبان درافغانستان  منافع آمریکا را به خطرمواجه میکند). این چه معنی دارد ؟  اگر طالب دشمن ویا مزاحمت برای منافع  آمریکا بشمار میرود- پس چرا دراحیای و ایجاد  طالب  و دارو دستهء قبلی  ملیونها دالر  بمصرف رسانیده  ؟.


اخیرا” همه دیدیم بادرنظر داشت حساسییت  و نازکیی موقعییت سیاسی کشور  حادثهء سوزانیدن  اوراق قرآن  درجوار  زندان آمریکاییان دربگرام  وقتل  گروپ شانزده نفری  در پنجوایی  قندهار بوسیلهء گروپ نظامی  آمریکایی چنان سرو صدا در سراپای کشور وحتی  درجهان  برپا کرد  که گویی این حادثه  برای بار اول درجهان  و آنهم درافغانستان صورت گرفته باشد – که از اثر آن حلقات سیاسی مغرض و فرخته شده  ازجمله  همان گماشتگان ریشدار مسلمان نما  که دایم تیشه بدست دارند و براساس  فرمان بادارانشان ریشهء اسلام را  تا میبینند  قطع میکنند و میسوزانند و بااعمال  ناشایست – وحتی غیرانسانی – اسلامستیزی را دستورکارخود قرارداده اند – همهمهء بزرگی را درکشور براه انداخته اند که حتی گسترهء این سرو صدا تا کشورهای  خارجی هم نشر کرده است  – فهمیده نشد  درحالیکه درطول سالهای  خانمانسوز جنگ های تحمیلی  شاید هزاران مساجد  بوسیلهء  برادران مجاهد ( الله اکبر گویان )باتش  بمب و خمپاره  ویران شده باشند که بدون شک دران محلات  هزاران جلد قرآن مجید  هم بآتش کشیده شده باشند – همینترتیب  هرباریکه برادربزرگوارما آقای حکمتیار ( که تقریبا”  بیش از نصف ملت افغان  باکرکتر شخصی  و خصوصیات فردی او  آشنا هستند)- درظرف یکروز  ده ها هزار راکت آتش افروز  بر خانه و کاشانه های مردم کابل  فرود آورد   قابل  محاسبه خواهد بود که علاوه بر تلفات واردهء جانی و انسانی   ده ها هزار جلد قرآن ازاثر آن سوختند –   و همینطور  به صدها  و تا هزاران  انسان بیگناه  درخواب و بیداری بخاک و خون غلطیدند – چرا کوچکترین تبصره ای دران خصوص  صورت نگرفت که  روی دو قضییهء اخیر  تمام جهان دچار تکان شده موضوع  آن روی زبانهای عام قرار گرفته است ؟ .همچنان تاکنون هیچ کسی  جرئت نکرده از آقای سبغت اله مجددی بپرسد  بکدام اجازه و کدام صلاحییت  امر کشتار بیست و چهار هزار انسان  از مردم هرات را دریکروز  امضاء کرده بود  که بالاثر آن شهنواز تنی  جوی های خون درشهر هرات  جاری ساخت ؟ بگویید  آیا مردم هرات چند بهاران دیگرازپیی چنان کشتار عزیزانشان  درسوگ نشسته بودند و هیچ بهاری  در تخیل شان سبزی وطراوت نمیپذیرفت  ؟ گذشته ازان اکنون  قریب به شصت درصد  از ملتی که از نیش آفتاب  تا گسترش  پردهء سیاه شب   همه در تکاپوی  دسترسی به لقمه نان سبوس   رویجاده هاسرگردانبوده  بالبان خشکیده و دلهای نا امید  بکلبهء  سرد و دلگیر برمیگردد ازشرم و خجالت  بصورت عیال و اطفالش  دیده نتواند – شب ظلمانی را  باشنیدن زوزهء دلخراش فرزندان گرسنه  به صبح مغشوش تحویل بدهد ….
 یکلحظه نزد تان تجسم کنید  : اگر درین حالت بهار بیاید ….. – آنرا چگونه احساس کند  وباکدام ترانه استقبالش نماید  ؟؟؟؟ .
  بنا” باوجود چنین  نابسامانیها ووحشت فرساینده دست دعا بلند کردن بآسمان خدای یکتا  واز بارگاه او تقاضای نجات افغانستانرا  نمودن  و بالاخره بهاران خجسته وپربرکت را آرزو بردن – جز (جفا برنعمتی) که خداوند  بنام تعقل بربندگانش ازرانی فرموده  درقاموس عقلانییت ودرایت  کلمهء دیگری را نمیتوان سراغداشت   – ماهمه باید بدانیم باینشکل به هیچ  منفعت وهیچ راهبردی برای آیندهء وطن و وطنداران  رسیده نمیتوانیم – پس بهتر است بابلند کردن دست دعا به خداوند عالمیان ارواح همهء آنانیرا که مبنی برحوادث چندینساله ویرانگریهاها  نابودشده اند  شاد داشته  جنت برین نصیب شان گرداند فرزندان و خانواده های شانرا  یاری رساند تا باعقل سالم  و دید روشن  برقضایای ملی  بنگرند – نیک را از بد  تمیز  وخوشبختی کشوررا  درتشریک مساعی وایجاد وحدت ملی جستوجو نمایند – تا واقعا” سالهای بعدی  بهاران حقیقی وملموسرا برای میهن وهم میهنان درد  رسیدهء ما بارمغان آورده  تنها فصل بهاری نه  بلکه سالهای پر بهار برای خود ایجاد نماییم .
جلال پیروز هالند. 
بیست و پنجم  مارچ  2012 -ع

Copyright Larawbar 2007-2024