بررسی علل رشد افراطګرائی در مناطق قبایلی پاکستان

د لراوبر اداره | نوومبر 27th, 2007


سویدن/ ۲۷نومکانديد اکادميسين محمد اعظم سيستانیبر ۲۰۰۷


پس از آنکه پاکستان در اگست ۱۹۴۷ از پیکر هندجدا شد و به عنوان یک کشور مستقل اسلامی در جنوب شرق افغانستان عرض وجود نمود، پاکستانیها بلا فاصله با استفاده از جذبات اسلام خواهی مردمان قبایلی تعداد زیادی را مسلح نموده برای تصرف کشمیر که مهاراجای آنجا در سال ۱۹۴۷ اتحاد خود با دولت هندوستان را اعلام نموده بود،بسیج نمودند تا بجنگند، ولی قبایلیان موفق به تسخیر “سری نگر” مرکز کشمیر نشدند.


از آن سال ببعد هند و پاکستان هر یک بربخشی از کشمیر تسلط یافتند وخطوط کنترول مرزی را بین خود برقرار کردند. مگر تا هنوز منازعه بین هند وپاکستان برسرکشمیر دوام دارد و تلاش های بعدی پاکستان برای تسخیر آن ره بجائی نبرد ودرعوض چندین هزار جنگجوی افراطی  را به بهانه الحاق سرزمین کشمیربه پاکستان بکام مرگ سپرد (۱۹۶۵)وبا دادن تلفات سنگین مجبور به عقب نشی شد.


در ۱۹۴۹ شورای ملی افغانستان توافق نامه۱۸۹۳ خط دیورند را ملغا اعلان نمود و دولت افغانستان مسئله یی بنام پشتونستان در سرلوحه سیاست خارجی خود گنجانبد ، وازطریق برنامه یک ساعته رادیوئی “دا پشتونستان زمونگ” که از کابل رادیوپخش میگردید،می خواست احساسات ملی پشتونها را در آنسوی خط دیورند تحریک کند، تا برضد حکومت نوبنیاد پاکستان قیام نمایند وبرای تشکیل یک دولت آزادملی متشکل ازپشتونها وبلوچها اقدام کنند.البته افغانستان در مدت سی سالی که داعیه “دا پشتونستان زمونگ”را مشق میکرد، تا آنجا که برایش مقدور بود، از مساعدت مالی به رهبران وروسای قبایل آنسوی خط  دریغ نورزید.طبعاً یک چنین کمک هایی از طرف دولت هند نیز به رهبران قبایل صورت میگرفت.


حکومت پاکستان نیز که خود را با دشمنی دوهمسایه غربی وشرقی خود یعنی افغانستان وهند روبرو دید، اولاً خود را زیر چتر حمایت امریکا قرارداد ودر پیمان نظامی سنتوشامل گردید واز طرف دیگر به سازمان استخبارات نظامی خود “ای اس آی”  وظیفه سپرد تا آخرین شیوه های استخباراتی را برضد این دوکشور بکار گیرد. این سازمان که امروز از قوی ترین سازمانهای استخباراتی منطقه است، مرکز ثقل تلاش خود را روی اسلام سیاسی متمرکزساخت واز آن برای رسیدن به اهداف سیاسی، نظامی وملی خود وسیعاً استفاده نمود.


به کلام دیگر،این سازمان برای خنثی کردن فعالیت های تبلیغاتی افغانستان وهند، به جلب وجذب ملا ها، مولویها وپیرها وسیدها و رهبران مذهبی وروحانیون که در میان قبایل پشتون از اعتبار فراوانی برخورداراند، پرداخت  وبا دادن امتیازات ومستمری فوق العاده مالی واقتصادی به آنها فقط از آنها خواست تا در میان قبایل تبلیغ کنند که پاکستان یک کشوراسلامی است واسلام دین آنهاست که از مرزعلایق  قومی وعشیره ای فراتر مینگرد وهرکه خود را مسلمان واقعی وپاک میشمارد، باید رسالت اسلام را از یاد نبرد ورسالت اسلام جهاد باکفار است وچون هند بربخشی از کشمیر که برادران مسلمان آنهاست ، تسلط دارد، باید برای رهائی ونجات مسلمانان کشمیر کمر به جهاد بست وبا کشورهند که دین  اکثریت شان هندوئیزم(بت پرستی) است ،به جنگ وجهاد برخاست. آی اس آی(ISI) برای کشاندن و بدام افگندن مردم درجال روحانیون بهترین راه وچاره را درایجاد مدارس مذهبی وپخش ایدیولوژی افراطگرائی  درنظام درسی دیوبندی دید که سابقه دیرینه در پاکستان داشت.


پاکستان بوسیله “آی اس آی” سعی نمود تا مردم قبایل را از تعلیمات وآموزش های مدرن وعصری بدور نگهدارد ، زیرا در اینصورت فرزندان قبایل با دسترسی به علوم عصری ،مجهزبا دانش وعلوم معاصر بار می آمدند وآنگاه احساسات ملی گرایانه پیدا میکردند و توجه خود را به احقاق حقوق ملت پشتون،معطوف و برای پشتونها حقوق وامتیازات بیشتری درچوکات پاکستان تقاضا میکردند. مثلاً تقاضای ایجاد یک ایالت خودمختاربنام پشتونخوا را با تاسیس پوهنتونهایی در مناطق قبایلی مینمودند وتقاضای آموزش به زبان مادری خود ( پشتو) را، یکجا با ایجاد نهادهای مطبوعاتی ونشرروزنامه ها و رادیوها وتلویزیونهای بزبان پشتورا میکردند و در تمام عرصه های فرهنگی وسیاسی واقتصادی واجتماعی همان حقوقی را از دولت مطالبه میکردند که برای مردم لاهور وپنجاب واسلام آباد پاکستان داده شده است.


پس پاکستان بجای ایجاد مدارس عصری به تاسیس مدارس  مذهبی در سرتاسرمناطق قبایلی وبلوچستان پرداخت  و ، برای مدرسین این مدرسه ها که وظیفه تبلیغ اسلام وجهاد را به پیش می بردند،معاشات بلند منظوروداده میشد.روحانیون وملا امامان که دیدند متاع دینی وملائی شان از طرف دولت خریداری وحمایت میشود، در سرتاسرمناطق قبایلی وبلوچستان درمساجد وخطبه های دینی در پنج وقت نماز، وخارج از اوقات نماز، بجز از اسلام وجهاد با کفار،بحث و سخنی دیگری شنیده و گفته  نمیشد. پابندی مردم به اجرای  مناسک دینی چنان زیر کنترول ملا امامان مساجد ومولویهای مدرسه های مذهبی قرارداده شد که هرگاه یکی ازنمازگزاران اهل قریه یک وقت به نماز جماعت حاضر نمیشد، مورد سوال وبازخواست ملا امام قرارمیگرفت واگرعذرش نزد ملاامام قریه  موجه نمی بود،حتی به جزاهای سختی نیز محکوم میگردید.


بنابرین روحانیون، برای اولین بار درمیان قبایل سرحدی پاکستان از موقف ممتاز و ویژه ای برخوردارشدند و چون این مقام وامتیازات را ازاثر تبلیغ وترویج اسلام سیاسی با حمایت سازمان استخبارات نظامی پاکستان بدست آورده بودند ،آنها بقای این وضع را میخواستند وتحصیل در مکاتب عصری را نوعی بی دینی تلقی میکردند.


آنها با مولانا مودودی رهبر وموسس حزب نیرومند اخوانی پاکستان(جماعت اسلامی) یکسان نفس میکشیدند وبا تدریس علوم فزیک وشیمی وبیولوژی وحقوق و جغرافیا و اقتصاد در مکاتب عصری مخالفت میورزیدند. مولانا ابوالعلاء مودودی ، مغز متفکر اسلامی پاکستان تأکيد میکرد که اگر علوم فزيک، شيمی ، بیولوژی(زيست شناسی) ، حيوان شناسی، زمين شناسی، جغرافيا و اقتصاد بدون تطبيق کامل آن با کلام خدا و پيامبرش ، تدريس شوند، باعث گمراهی جوانان مسلمان میشود.


مولانا مودودی این سوال را مطرح میکرد که: « شما که برای کاينات عمری چند مليارد ساله تعيين ميکنيد و نقش خداوند را در آفرينش شش روزهً آن ناديده ميگيريد ، چگونه ميخواهيد جوانان تان مسلمان باقی بمانند؟ و چطور می توان متوقع اصالت اسلامی آنها باشيد، وقتی که به آنها آموزش هايی را در زمينهً اقتصاد و حقوق وجامعه شناسی امروزی ميدهيد که بطور نهادی با آموزش های سنتی اسلام تفاوت دارند ؟»


در ماه می ۱۹۹۱، با فشارهمين “جماعت اسلامی” در پارلمان پاکستان قانونی وضع شد که از آن پس از ذکر علل و عوامل فزيکی در کتابهای درسی خود داری شود. فی المثل انرژی عامل فعل و انفعالات گوناگون شناخته نشود ، زيرا معنی آن برای دانش آموزان اين خواهد بود که عامل اين فعل و انفعال ها نيروی الکتريسته است و نه خواست الله ، و فرمول شناخته شدهً ترکيب اکسيژن و هيدروژن بشرطی که خداوند خواسته باشد ميتواند آب بوجود آورد. و بازهم مقررشد که هر فصلی از کتابهای علمی در مدارس با حديث يا متنی مذهبی که بدان مربوط باشد و ناقض آن نباشد همراه باشد، و از ذکر نام دانشمندان چون نيوتن و بويل و پاستور و فليمنگ وغيره نيز خود داری شود، زيرا مفهوم آن اينست که قوانينی که به آنها نسبت داده ميشود، بوسيلهً کسانی غير از خداوند وضع شده اند و اين معنی بت پرستی دارد …. (داکتر شفا، تولدی دیگر ، ص ٤١-٤٢)


در تحت تاثیر چنین قید وبندهای مذهبی است که پاکستان در۶۰  عمرخود، ازپرورش دانشمندان عرصه علوم مثبته (فزیک، بیوشیمی، وفزیولوژی وطب) برای گرفتن جایزه نوبل محروم بوده است، برعکس ازهند به عنوان یک کشورغیرمسلمان ولی سیکولار،سه  دانشمند آن برنده جایزه بزرگ علمی نوبل شناخته شدند. بقول داکترشفا دانشمند ایرانی،در فهرست برندگان جايزهً معروف نوبل ،سه رشته از رشته های پنجگانهً اين جايزه به علوم اساسی ( فزيک، شيمی ، فيزيولوژی وپزشکی) اختصاص دارد که هرساله به برجسته ترين دانشمندان جهان در هريک از اين رشته ها تعلق ميگيرد. درقرن بيستم جمعا ٣٩٨ نفر برندهً اين رشته های سه گانه شده اند که ١٨٨ نفر آنها امريکايی ، ٦٦ نفر انگليسی ،۵٩ نفر آلمانی،٢٧ نفر فرانسوی، ١٧ نفر روسی ، ١٦ نفر سوئدی ،١٢ نفر سويسی ،٣ نفر هندی و بقيه از کشورهای ديگر بوده اند که از جملهً آنها ميتوان از افريقای جنوبی ، ايسلند ، گواتيمالا و اسرائيل نام برد. (داکتر شفا، تولدی دیگر، ص ٣٩)


در همان زمانی که درمیان قبایل سرحدشمال غربی، تحصیل در مکاتب عصری از سوی روحانیون وابسته به “آی .اس.آی” نوعی بی دینی تلقی میگردید، حکومت  افغانستان به صدارت داودخان  دو لیسه بنامهای خوشحالخان ورحمان بابا را با لیلیه  یرای فرزندان پشتونستان در کابل تأسیس کرد که در آنها به شاگردان بزبان مادری شان دروس عصری از قبیل:فزیک وشیمی وبیولوژی وتاریخ وجغرافیا وادبیات پشتو ودرس وطن پرستی وآزادی خواهی وحق طلبی داده میشد. بسیاری از شاگردان آن لیسه ها به درجات عالی تحصیلی درداخل وخارج افغانستان نایل شدند وبه مقامات بلند دولتی درافغانستان رسیدند. هدف دولت افغانستان از این برنامه ها بلند بردن سطح علمی وشعور اجتماعی وسیاسی فرزندان قبایلی بود تا در آینده برای مردم خود مصدر خدماتی گردند.این لیسه ها تاکودتای ثور درکابل فعال بود.


مگرپاکستان با تحقق سیاست افراط گرائی خود در مناطق قبایلی تخمین هفت میلیون مردم پشتونستان رامحروم از تعلیمات عصری بار آورد که سطح آگاهی شان فقط به اجرای مناسک دینی وچگونگی رفتن به دوزخ وبهشت از طریق “جهاد”و “شهادت “خلاصه میشود.(میزان بیسوادی در میان مردان قبایل ۷۱ ٪ درمیان زنان۹۷ ٪ است)


در همینجا باید گفت که پشتونستان  برای ناسیونالیست های پشتون وافغانستان معنای متفاوتی داشت. برای پشتونهای آنسوی خط دیورند از یک کشور مستقل تا یک ایالت خود مختار در چوکات پاکستان را دربر میگرفت، وبرای فغانستان از یک کشور مستقل تا یک بخش ضمیمه افغانستان تعبیرمیشد. اما پشتونستان برای شوروی سابق و هندوستان همواره ابزاری در خدمت اهداف خود شان به حساب می آمد. شوروی ها می خواستند تا مانع پیوستن افغانستان به پیمان های نظامی با غرب شوند و پاکستان را از طریق افغانستان زیر فشار قرار بدهند. وهندوستان می خواست توجه منابع نظامی پاکستان را با ایجاد ترس از سوی افغانستان ، ازمداخله درمسئله کشمیر منحرف سازد.


نخستین نتیجه تلاش های “آی اس آی” در راستای ناکام کردن ناسیونالیزم  پشتون وافغانستان  این بود که گروهی بزرگ از هواداران “داعیه پشتونستان” از این نهضت در سال ۱۹۵۴ جدا شدند  و بنای همکاری با دولت پاکستان را گذاشتند.براثر این از هم گسیختگی  وتفرقه قومی ،دولت پاکستان قبایل آنسوی خط دیورند را بنام “یونت شمالغربی” جزو پاکستان اعلام نمود(۱۹۵۶). واین خبر سبب عکس العمل شدید دولت افغانستان گردید وصدراعظم افغانستان داودخان در برابر این تصمیم پاکستان، نطق شدید اللحنی نمود وفردای آن بیرق  قونسلگری پاکستان در جلال آباد از طرف تظاهرکنندگان به آتش  کشیده شد وبالمقابل بیرق قونسلگری افغانستان در پشاور از طرف آن دولت در آتش سوخت وگپ به سفربری ولشکرکشی شد.(۱۹۵۶)



علاقۀ خودی وعلاقۀ غیر:


یگانه مردمی که درپاکستان با انواع تبعیض نژادی وزبانی ومحرومیت ازحقوق انسانی ومدنی روبرواستند و تا کنون از مزایای قانون اساسی کشور محروم وبرطبق مقرره جرایم سرحدی که در ۱۹۰۱ توسط لاردکرزن ویسرای هند وضع شده بود ، اداره میگردند ، همانا مردم قبایل پشتون اند. پاکستان قبایل پشتون را بدو بخش تقسیم کرده، یک بخش آنرا “علاقه خودی” نام گذاشته، بر طبق قانون اساسی حکومت مرکزی اداره میکند،مانند پشاور، و بخش دیگر را از قبیل: وزیرستان شمالی وجنوبی،صوات، باجور،دیره جات، مومند ،کرم وخیبر،(جمعاً هفت ایجنسی میشود) بنام “علاقۀ غیر” نان گذاشته آنرا مطابق مقررات دوره استعمارکنترول میکند. دراین مناطق برطبق مقرره جرایم سرحدی وقتی یک عمل جرمی در یک قبیله بروز کند، بجرم این عمل تمام قبیله مجرم شناخته شده جزای سنگینی به تمام افراد قبیله تاسرحد تخریب منازل همگی آنها داده میشود.


بقول بارنت روبین وصدیقی:” منطقه قبایلی بیشتر توسط گورنر(والی) ایالت سرحد شمال غربی که مرکز آن شهر پشاور است و توسط حکومت مرکزی تعیین می شود،  اداره می گردد. قدرت واقعی در مناطق قبایلی بدست نماینده سیاسی( یاپولیتیکل ایجنت political agent) است. وی در مجموع وظایف قانون گذاری ، تطبیق قانون و مدیریت اقتصادی را به عهده دارد. نماینده سیاسی در واقع هم نقش قاضی را بازی می کند و هم وظیفه هیئت منصفه، رئیس سیاسی،باز رسان زندان، مجری قانون ناحیوی و هم سارنوالی را در دست دارد. افزون بر آن وی  مسئولیت جمع آوری مالیات را بدون شفافیت  و حساب دهی به عهده دارد. و در همین سلسله نماینده سیاسی امور تمام انکشاف و خدمات اجتماعی را بدوش دارد.


بیش از یک قرن است که مقرره جرایم سرحدی بمثابه شلاقی غرض کنترول قبایل آزاد استفا ده می شود. با استفاده ازین مقرره نماینده سیاسی می تواند  یک قبیله را« خصم» یا”غیردوست” گفته محاصره کند و یا می تواند تمام قبیله را به ارتکاب جرمی جریمه نماید. وی حتی می تواند تخریب منازل اعضای یک قبیله را به عنوان مجازات بخاطر سر پیچی ازحکم نماینده سیاسی دستوردهد. بد ترین مجازات زمانی صورت می گیرد که به جرم یک فرد در قبیله تمام اعضای قبیله بی آنکه در آن جرم تقصیر داشته باشند، مجازات می شوند. قانون برای نماینده سیاسی چنان صلاحیت داده که می تواند کسی را به زندانی طولانی محکوم کند بی آنکه شخص متهم حق استیناف را در دادگاه عالی داشته باشد.”( شکست بن بست، سایت اسمائی )


چنانکه دیده شد پاکستان با اتباع کشورش دوگونه برخورد میکند.بربخشی مطابق قانون اساسی دولت فدرال وبا بخش دیگر مطابق مقرره دوره استعمار.



فرصت طلائی:


برای دولتمردان پاکستانی حیات وسرنوشت یک ملت که در ذلت وبدبختی غوطه میزند اهمیتی ندارد.مهم اینست که با پیاده کردن پروژه تعمیم وتعمیق  اسلام سیاسی درمناطق قبایلی ،میخواست ناسیونالیزم پشتون را نابود ویاتضعیف کند که کرد، زیرا جداشدن بنگله دیش از پاکستان در۱۹۷۱، بهانه خوبی بدست آی .اس. ای. داد که  هرکه صدای پشتونستان خواهی بلند میکرد براو تاپۀ ” خاین ملی”  زده میشد و سرکوب میگردید. این عملیه در تمام مدت حکومت ذوالفقار علی بوتو(۱۹۷۲- ۱۹۷۷) ادامه یافت و به بهانه تهدید  تجزیه بقیه خاک پاکستان، جنبش های ناسیو نالیستی پشتون وبلوچ  راسرکوب کرد. بوتو دراثر یک کودتا از طرف ضیاء الحق سرنگون ومحکوم به مرگ شد و زمام اقتدار بدست یک جنرال بنیادگرا افتاد.ضیاء نه تنها مناطق قبایلی نوارمرزی را بلکه تمام پاکستان را به سوی بنیادگرائی سوق داد.


بعقیده صاحب ناظران “جنگ افغانستان پس ازتجاوز شوروی ، فرصت  های طلایی را برای پاکستان مساعد ساخت که از آن برای دست یابی به آرمانهای دیرینه اش در جهت تضعیف ناسیونالیسم پشتون استفاده کند. پاکستان فعالانه از پان اسلامیسم در میان پشتونها حمایت نمود و سرمایگذاری های بزرگی بر سر احزاب بنیاد گرای پاکستانی در مناطق قبایلی نمود. محصول این سیاست ها ظهور نوع جدید اسلامیزم پشتون در منطقه است که برخی جلوه های آن با بقدرت رسیدن طالبان در افغانستان به نمایش گذاشته شد، چنانکه طالبان همبستگی پان اسلامیزم را نسبت به همبستگی قومی ترجیح می دهند. نظامیان پاکستان  وبخصوص جنرال ضیاء بطور آگاهانه جهاد افغانستان را در راستای عمق استراتیژیک و خنثی سازی ناسیو نالیسم پشتون حمایت نمودند.


آنها همچنان این جنبش را با شبکه پان اسلامیسم بگونه ای باهم بافتند که خط دیورند را بحیث مرز قبایل  عملاً از میان برداشتند. پاکستان حالا بهای این سیاست خود را در بدل از دست دادن کنترول بر بخش اعظم مناطق سرحدی توسط گروه های که خودش ایجاد نموده بود، می پردازد. بعد از مرگ جنرال ضیاء در۱۹۸۸، نهاد پارلمان دوباره در پاکستان احیاء گردید. احزاب سیاسی ناسیو نالیست پشتون که در ارگانهای  محلی قانون گذاری پاکستان برخی کرسی ها را بدست آورده بودند، در موضع گیری شان نرمش آورده، بجای اصطلاح پشتونستان نام« پشتونخوا» را برای صوبه سرحد بکار بردند. هدف آنها از کاربرد نام “پشتونخوا” ایالتی خاص برای تمام پشتونهای شرق خط دیورند است.” (بارنت روبین وصدیقی) اما چنین اندیشه یی در میان احزاب اسلامی منطقه قبایلی چندان خریداری ندارد،زیرا آنها بجای همبستگی قومی به همبستگی پان اسلامیزم اهمیت میدهند وبخاطر استقرار شریعت اسلامی بیشتر ازجان مایه میگذارند تا بخاطر احقاق حقوق همتباران قومی یا آزادی ملی خود.


درپاکستان که ملاها و افراطگرایان اسلامی بیش ازنیم قرن از حمايت آشکار دولت برخوردار بوده اند ، از اسلام و قوانين شريعت کاملاً استفاده ابزاری ميکنند. ملاها و مدارس دينی درپاکستان امروز هم توسط “جنگ و ترور” تغذيه ميشوند. تعداد مدرسه های دينی در پاکستان را دقیقاً کسی نميداند. برخی تعداد آنها را تا ۲۰ هزارمیشمارد. دوبرادر ملا (مولوی عبدالرشید غازی ومولانا عبدالعزیز- اولی اداره کننده مسجد و رئيس مدرسه دخترانه که درحادثه مسجد لعل کشته شد، ودومی مدير اصلی مسجد و مدرسه ها که هنگام فرار در پوشش برقع دستگير گردید-) مدعی بودند که در مدرسه وابسته به لعل مسجد۶۰۰۰ يا ۱۰۰۰۰ دختر تحصيل ميکنند.


بنابر بررسی یک ژورنالیست فرانسه یی ،توسعه مدارس مذهبی در صوبه سرحد پاکستان نسبت به سالهای قبل از حادثۀ ۱۱ سپتمبر، ۲۸مرتبه زیادتر شده است . در سال ۲۰۰۵ تعداد آن به ۶۸۷۰( شش هزار و هشتصد و هفتاد) باب رسيده بود.( لوموند دیپلوماتیک مارس ٢٠٠٦) بدین حساب تعداد مدارس دینی درصوبه سرحد پاکستان به ده ها هزارباب میرسد. میتوان گفت که در هر دهکده وهر روستائی لا اقل یک مدرسه مذهبی مصروف مغز شوئی فرزندان قبایلی است. تولیدات این مدارس به کجا صادرمیشود ؟ بدون تردید اکثریت شان بعد از شستشوی مغزی برای جنگ و حملات انتحاری به کشمیر برضد نیروهای هندی ویا افغانستان برضد سربازان امریکائی وناتو گسیل میگردند وثبات وامنیت دراین کشورها را مختل میکنند.


خلاصه تلاش های آی .اس.آی.در راستای تقویت وتعمیق بنیادگرائی در تبانی باجماعت اسلامی و جمعیت العلمای پاکستان، دراذهان  قبایل پشتون تاثیر نامطلوبی برجای گذاشت و به تضعیف ناسیونالیزم پشتون تمام شد. ناسیونالیزمی که توسط خان عبدالغفار خان در سالهای ۳۰ قرن بیستم از اثر قتل یک غیرنظامی پشتون در وجود جنبش”خدائی خدمتگاران” شکل گرفته بود ودر سالهای پنجاه قرن گذشته بخاطر نام پشتونستان مسلح شده بودند.مگراز طرف رژیم مستبد پاکستان بشدت سر کوب گردیدند. تضعیف ناسیونالیزم پشتون، افغانستان وخان عبدالغفار خان، رهبرپرجاذبه پشتونهارا برای رسیدن به هدف تشکیل یک دولت آزاد پشتون بنام “پشتونستان” درآنسوی خط دیورند ناکام ساخت، که میتوان این پروسه را دومین موفقیت سازمان استخبارات نظامی پاکستان گفت.


در ارتباط به هند موفقیت پاکستان اینست که نیروهای افراطی را همواره برای عملیات جهاد درسرکشمیرباهند آماده کرده است، چنانکه از همان ۱۹۴۷ تاکنون  هر روز هند خود را با تهدید افراطیون اسلامی پاکستانی روبرو می بیند وهرچندگاهی با اجرای عملیات تروریستی در محلات مزدحم هندی باعث تلفات فراوان انسانی میگردند و باری همین افراطیون با یک حمله برکارگیل کشمیر تحت حاکمیت هند در ۱۹۹۹ و بار دیگر در ۲۰۰۲ بر پارلمان هند حمله کردند و زنگ خطر درگیری میان دوکشور صاحب سلاح ذروی  را بشدت بصدا در آورند.


بدینسان داعیه پشتونستان که از اختلاف برسرخط دیورند، سرچشمه گرفته بود، وهمنوائی هند وتائید شوروی سابق را بهمراه داشت ،  در واقع زمینه ساز توسعه مدارس دینی وتقویت افراطگرائی اسلامی درمیان قبایل شد که  نتیجه آن ازدیاد روز افزون افراطگرایان برای حمله برمواضع هند درکشمیر گردید و درضمن ناسیونالیزم پشتون را برای احقاق حقوق مدنی قبایل از دولت مرکزی به صفر ضرب زد.


باقیدارد 
 
بخاطر سرنرفتن حوصله خواننده  این نوشته به دو قسمت تقدیم میشود. 


قسمت دوم
 

Copyright Larawbar 2007-2024