فاشیست های مسلکی و ملی گرایان غیر خودی

د لراوبر اداره | دسمبر 25th, 2008


باسلام و ابراز سپاس از شما در قسمت نشر تبصره کوتاه بنده ايکاش این روند ادامه پیدا کند و با راه انداختن بحث با عصر دولتشاهی  نفع ی برای سایر هموطنان مرتب گردد خود مردم لحظه ای پیرامون نکات نظر و دیدگاه مطرح شده انديشه کنند و پیامد آن را بررسی کنند، که آراء مطرح شده در بحث های جناب دولتشاهی چه پيامی را میرساند، و با پیروی از کدام مشی سیاسی دستور انجام بحث بقول نامبرده علیه فاشیست های مسلکی و ملی گرایان غیر خودی وی صادر شده است. و در نهایت بهتر است اساساً سایر نویسندگان ویب سایت سرنوشت نیز در روضه خوانی های ضد وحدت و همدلی میان افغانها بــه نهی از اين روش تاکيد نمايند وهمچنان هموطنان نيز باری در ارتباط تجديد نظر از اين مشی، تفکر عالمانه داشته باشند که ادامه جدال عوامفریبانه پشتون ستیزی تحت نام مبارزه با اندیشه های تباگرایانه و هژمونی خواهانه شخصیت ها و فعالان سیاسی –فرهنگی افغان جزء مخدوش نمودن اذهان ایجاد سوء تفاهمات میان اقوام شریف افغانستان جز حربه به دست دشمنان دادن هيچ منفعتی ديگری ندارد. 


اقای عصر دولتشاهی در ویب سایت سرنوشت مینویسد”یکی از زبانزد های همیشگی فاشیست های مسلکی و ملیگرایان قومی در افغانستان، “پختون دخمن عناصر” است که درین پسان ها این زبانزد به گونهء “دپشتنو ضد دریز لرل” یا موقف ضد پشتون ها داشتن، نیز مطرح میگردد. به کارگیری این زبانزد ریشه در اندیشهء تبارگرایانه و هژمونی خواهانه یی دارد که توسط آن میخواهند هرگونه مخالفت با طرح ها فاشیستی خویش را مخالفت با قوم پشتون قلمداد کرده و دشمنی های قومی را ژرفا و پهنای بیشتری ببخشند” 


آقای دولتشاهی چهره ای که از شما با نگاهی به نوشته های تان ترسیم می شود، چهره یک روشنفکر تبارگرا تاجیک است.هنوز هم نمیدانم آیا این چهره تمام وجوه شما را در برمی گیرد شما مینویسید. ” فاشیست ها ازین شکایت دارند که چرا کسانی پیدا شدند و در برابر استبداد قومی قد علم کردند. چرا کسانی پیدا شده اند و ازاستبداد وجنایات امیرعبدالرحمن خان یاد میکنند. چرا غداری نادرخان، استبداد وحشیانهء هاشم خان و یا وطنفروشی های دوست محمد خان و شاه شجاع خان یاد آوری میشود. محکوم کردن جنایتکاران تاریخی مانند عبدالرحمن و نادر و هاشم ومحمد گل خان مهمند، را فاشیست های مسلکی و ملیگرایان قومی دشمنی با قوم پشتون تعبیر میکنند.”


وقتی شما سیاست های دولت پیشین و کنونی افغانستان و شخصیت های سیاسی و فرهنگی پشتون را مورد انتقاد قرار می دهید، معنای آن این نیست که شما ضد پشتون هستید و با مردم پشتون دشمن هستید. همانطورکه وقتی من کارنامه ها و سیاست های دولت ربانی ، قومندان مسعود و جنگسالاران را مورد انتقاد قرار می دهم، معنای آن این نیست که من فاشیست بوده با مردم تاجیک مخالف ام. آیا مگرنمی توان به طور همزمان با سیاست دولت ها و فعالان سیاسی و فرهنگی افغان، مخالف بود و سیاست های سرکوبگرایانه و برتری خواهانه همتباران خود را هم در عین حال محکوم کرد؟


این کاری است که شما انجام نمی دهید، مشکلی در این زمینه وجود دارد. شما هم همین کار را انجام نمی دهید. همه ما می دانیم چگونه این کار شدنی است. البته من منتقد همه سیاست ها نیستم. من فقط منتقد سیاست هایی هستم که به آنها انتقاد وارد است.

اما چرا انتقاد های شما از شیادی و سیاست های سرکوبگرانه باند ها و دسته های جنایت کار همتباران تان به هیچ وجه در رسانه ها شما منعکس نمی شود؟

تعجب نکنید، همین طور است. همه انتقادهایی که شما درباره روشنفکران، شخصیت ها و فعالان سیاسی و فرهنگی پشتون می کنید، تماما انتشار می یابند.


.این نکته را هم باید گوشزد کنم که من نه تنها در مورد توامیت خواهی پشتونها، بلکه در مورد تمامی سلطه گرایان با توسعه اهرم های فشار و نفوذ مخالف ام، شما نمی توانید ثابت کنید که تنها پشتونها به دنبال انحصار هسته های اثر گذار قدرت بوده اند ولی این تردید و شبهه در مورد حلقات سیاسی و شبه نظامیان جنگسالارمزدور همیشه وجود دارد.. جنبه های  هم وجود دارد که من می توانم از آنها انتقاد کنم، اقوام افغان حق دارند که در بدنه نظام سهم مناسب خودشان را با آزادی تمام انتخاب کنند، در فعالیت های سیاسی آزادانه مشارکت کنند پشتونها و زبان پشتو به طور منصفانه جایگاه قانونی خود را در کنار سایر اقوام  دریابند این حق آنهاست که در این زمینه مقید به هیچ حدی هم نباشند. تردیدی نیست خلاف آن تخطی از حقوق بشری موازین حقوقی  است.

بدون تردید برخی از روشنفکران کشور قطع نظر از وابستگی قومی آنان در گذتشه و حال از فضای موجود سوء استفاده های زیادی کرده اند . و بدعتهای زیادی آفریده اند و بنام اقوام و مردمان کشور ثبت کرده اند و به آبروی افغانستان صدمه زدند . مگر بیشترین این بدعتها در تحت همین حکومت به اصطلاح اسلامی برهان الدین ربانی و قومندان مسعود در جلو چشمان خودما پیاده نگردید؟ بلکه با کارنامه های ننگین نه تنها دشمنی های قومی را ژرفا و پهنای بیشتری بخشید ، بلکه فساد، تاراجگری و یلغار اهریمنی  را به شکل بی سابقه آن ترویج کرد.

زشت ترین و قبیح ترین طرح های فاشیستی که ممکن است در سالهای اخیر توسط روشنفکران لجام گسیخته طرح ریزی شده باشند مگر این عمل آیا محض در بین گروه قومی پشتون کشور باب بوده است؟ و یا احتمالاً شما به برکت مایه کوبی ( واکسین ) از افت ابتلا به فاشیسم در مصونیت بسر میبرید؟ مگر در طول سالهای اخیر چنین اعمال در حین امارت استاد ربانی توسط فاشیست های مسلکی شورای نظار و ستمی ها شما چندش آور نبوده است؟ ولی آخر برای چه شما نیاز به تجاهل دوامدار  و پنهانکاری های تاریخی اعجوبه های قدرت و فاشیست های شیاد خود دارید و بردیگران میتازید؟ علم امروزه به این سوالات تا حدودی پاسخ داده است. اصلاً مگر پنهان کاری و تجاهل در برابر عملکرد های خودی عمل نکوهیده ای نیست؟ آن هم در دنیای امروز؟ با این همه پیشرفت( حتی از نظر فرهنگی)؟ شما برادران تاجیک وقتی اسم فرهنگ برده میشود ادعای اول بودن هم دارید؟ براستی که شنیع است.

زنده نگهداشتن بحث برضد توامیت خواهان و به قول شما فاشیست ها نمی باید توام با شعور وانعکاس پیام برناردو نیکولی مکیاولی باشد ، اوکه از طریق تعبیر مکتب خود به جهانیان پیام داد : ارازیل و اوباش های من بهتر از فضلای دیگران است . حال سئوال این است که آیا سزوار می باشد که این پیام در دنیای امروز دستخوش کسانی گردد که صرفا”با نمایش هایی از این قبیل به قول معروف لوس گردیدند. جوانمردان عالم باید بدانند مکیاول الگویی نیست برای تمامی انسان های منصف با هر کیش و مسلک.

Copyright Larawbar 2007-2024