نظام فدرالی – نوشتهء حکمتیار

د لراوبر اداره | جنوري 16th, 2012


 (تحلیل که در اختیار دارید نقل ازکتاب « بحران، مشكلات و راههاى حل» نوشتهې انجنیر ګلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامي  افغانستان میباشد که چند سال قبل انرا در رشتهء تحریر دراورده است.)


 يكى از طرحهايى كه برخى از حلقه ها براى حل بحران كشور ارائه مىكنند پيروى از نظام فيدرالى و تقسيم افغانستان به واحدهاى ادارى خودمختار مىباشد . پنج يا هفت حكومت فيدرالى، هريك شامل چند ولايت را پيشنهاد مىكنند : تخارستان، تركستان، خراسان شرقى، هزارستان، كابلستان، گندهارا وپكتيكستان .


   در اين تقسيم بندى بر عنصر زبان تركيز صورت گرفته و هدف آن اشتراك همهء اقوام و مليت ها در اداره امور حكومت هاى مربوطه شان وانمود شده است . طرفداران اين طرح معتقدند كه براى نفى ستم ملى و جلوگيرى از تسلط قوم اكثريت بر اقليت ها و زمينه سازى براى اشتراك عادلانه همهء مليت ها در اداره كشور، اين تقسيم بندى ضروريست . اين حلقه ها براى اثبات مدعاى شان برمؤفقيت نظام فيدرالى در پاكستان و كشورهاى ديگرى استناد مىكنند .


   اگر بپذيريم كه طرفداران اين طرح عزايم بدى ندارند، مليت گرا نيستند، طرح شان از تعصبات قومى و نژادى مايه نگرفته و در پى تجزيه كشور نمىباشند فقط براى حل بحران، اقناع همهء مليت ها و تأمين عدالت اجتماعى بر اين طرح تأكيد دارند، جواب چند سوال و رفع چند ابهام را از آنان مىخواهيم :


   الف : آمريكايى ها طرحى مشابه به طرح شمارا براى حل بحران افغانستان سفارش مىدهند: پنج واحد ادارى خود مختار، حكومت مركزى با قاعده وسيع و شامل همه گروههاى سياسى و قومى، لويه جرگه و ظاهر شاه.


   آيا درست است باور كنيم كه آمريكا يى ها، نه بخاطر تجزيه افغانستان و نه براى جلوگيرى از تشكيل حكومت نيرومند اسلامى بلكه بخاطر رفع مشكلات داخلى افغانها و تأمين حقوق همه مليت ها بر نظام فيدرالى و اعاده شاه مخلوع تأكيد دارند؟ امريكا در كدام نقطهء دنيا از نظامى به نفع مسلمانان دفاع كرده و موضعگيرى اش بر واقعيت هاى اجتماعى و اصل تأمين حقوق مليت ها استوار بوده ؟ مگر نمىبينيد كه در همه جا با مسلمانان درگير است و براى تجزيه بيشتر جهان اسلام تلاش مىورزد؟ اگر كسى بگويد كه امريكا براى تجزيه افغانستان و سرايت روند تجزيه بر اساس قوم و مليت به ايران و تغيير نقشه اين منطقه بر اين طرح تأكيد دارد، چه دليلى براى رد اين تحليل ارائه خواهيد كرد؟


   ب : در شرائطى كه كشور ما نه اردوى ملى دارد، نه حكومت نيرومند مركزى و نه پارلمان منتخب ممثل همهء ملت، اگر حكومت هاى فيدرالى اعلان استقلال كنند چه چيزى مانع آن گرديده و كدام نهادى قادر به تأمين وحدت كشور و جلوگيرى از تجزيه خواهد شد؟ در كشورهايى كه داراى نظام ثابت اند، نهادهاى قوى ادارى دارند، نظام فيدرالى براى شان مشكلات ايجاد نموده و گاه و بيگاه با خطر تجزيه مواجه مىشوند و تلاش مىورزند تا از شر نظام فيدرالى و عواقب بد آن نجات بيابند چنانچه همين حالا افراد آگاه و وطن خواه پاكستان نظام فيدرالى را پديده شوم و ميراث استعمار انگليس شمرده بجاى حكومت هاى خود مختارفيدرالى، حكومت نيرومند مركزى و بجاى چهار صوبه مستقل، بيست صوبه مربوط به حكومت مركزى را پيشنهاد مىكنند. بمن بگوئيد اين نظام در افغانستان و در شرائطى كه اكثريت احزاب ما قومى و محلى اند، هر يكى اردوى مستقل ساحه تحت تسلط جداگانه داشته و دولت هاى كوچك كوچك مستقل براى خود درست كرده اند چه عواقبى را در پى خواهد داشت؟؟


   ج : ساختار جامعه ما چنان است كه جز چند ولايت محدودى كه بيش از نودفيصد نفوس آنرا افراد يك قوم و يك زبان تشكيل مىدهد، در بقيه ولايات اقوام برادر بطور مختلط زندگى مىكنند، مخصوصاً در شمال كشور كه اكثريت مناطق آن در جريان تقريباً سه صد سال اخير آباد گرديده و اهالى آن از شمال درياى آمو، ازبكستان و تاجكستان و از جنوب هندوكش به آنجا مهاجر شده اند و ازسالهاى متمادى و در پهلوى همديگر زندگى دارند. تقسيم بندى اين مناطق بر اساس زبان ممكن نيست، مثلاً كندز و بغلان را با آن تعداد بزرگ پشتونهاى متوطن در آن ها چگونه مىتوان با تخار و بدخشان در يك واحد ادارى مستقل تنظيم كرد. تقسيم بندى بر اساس زبان فقط در صورتى ممكن خواهد بود كه پشتونهاى جنوب و غرب را به شمال به واحدهاى خاص شان انتقال دهيم.چنين كارى با هيچ عقل و منطقى سازگار نمىافتد.


   د : اگر قوم اقليت در يك واحد ادارى خود مختار میتواند در پهلوى اكثريت زندگى كند و شما در طرح نظام فيدرالى تان نيز آنرا جائز مىشماريد چه دليلى وجود دارد كه اين كار را در سطح اداره بزرگتر شامل همه افغانستان ناجائز مىشماريد و بر آن اعتراض داريد؟ منطقى جلوه نمىكند كه كارى در حكومت فيدرالى كوچك مورد تائيد باشد و در مجموع كشور غيرقابل تائيد!!


   هـ آيا تشكيل واحدهاى خود مختار بر اساس زبان، بتدريج ما را بسوى آن نمىبرد كه بايد مرزهاى موجود ما با كشورهاى همسايه از ميان برداشته شود . چه اين مرزها باعث تقسيم اقوام هم زبان و هم نژاد به دو بخش گرديده، مرزهاى ما با ايران، پاكستان، ازبكستان، تركمنستان و تاجكستان اقوام و قبايل هم زبان را از هم جدا كرده است.


   ذهنيت تشكيل حكومت هاى فيدرالى بر اساس زبان ايجاب مىكند كه در آينده نقشه منطقه در مجموع تغيير يابد و تقسيم بندى ها و مرزبندى هاى جديدى ميان كشورهاى منطقه صورت گيرد !! اگر اين داعيه در داخل يك كشور معقول و جائز است چرا بايد در مجموع منطقه و ميان كشورها ناجائز و غيرمعقول باشد، چرا نگوئيم همهء پشتونهاى دو طرف خط ديورند بايد كشور واحدى بسازند!!


   بلوچ هاى كه ميان افغانستان، پاكستان و ايران تقسيم شده اند كشور مستقلى را درست كنند !! تاجك ها براى خود تاجكستان كبير و ازبك ها ازبكستان بزرگ بسازند !!


   طرح تشكيل فدراسيون ها فقط ميان كشورهاى مستقل بعنوان مقدمه براى وحدت بيشترشان معقول است . كاش افراد آگاه و دلسوز بحال امت طرح تشكيل چنين فدراسيونى را ميان چند كشور اين منطقه ارائه مىكردند و مىگفتند: افغانستان، ايران، پاكستان، تركيه، ازبكستان، تاجكستان، تركمنستان يا برخى از آنان در يك چنان اتحاديه اى با هم يكجا شوند كه در آن بر دفاع مشترك، سيستم اقتصادى يكسان با رفع تعرفه هاى گمركى ميان شان، لغو ضرورت ويزه، پارلمان بين المجالس، نظام سياسى همگون، حتى اردوى مشترك با هم توافق كنند، كه مسلماً اين كار ما را بسوى توحيد امت هدايت خواهد كرد.


   و – اگر هدف از پيشنهاد نظام فيدرالى اشتراك عادلانه، همهء مليتها و اقوام در اداره امور كشور و جلوگيرى از ستم ملى و تسلط يك خاندان و قبيله بر همهء كشور است، اين هدف از طريق ديگرى آسانتر و بهتر مىتواند تأمين شود:


   اگر نظام آينده كشور ما بر اساسات ذيل استوار باشد و هم از ستم ملى و استبداد فردى، خاندانى و قبيلوى جلوگيرى صورت مىگيرد و هم عدالت اجتماعى و اشتراك عادلانه همه اقوام و قبائل در نظام ادارى تأمين مىشود:


   1– رئيس دولت براى يك مرحله چهار پنج ساله مستقيماً از طرف مردم انتخاب شود.


   2– مجلس شوراى نيرومند منتخب داشته باشيم كه بالاترين مرجع با صلاحيت قانونگذارى بوده درنتيجه انتخابات بر اساس نمايندگى متناسب تشكيل گردد و حضور هر سازمان سياسى و قومى در آن به تناسب آرايى باشد كه در انتخابات بدست مىآورد .


   3 – كابينه داراى ساختار شبيه به مجلس شورى بوده حضور گروهها در آن متناسب با آراء شان باشد .


   4 – رئيس دولت در رأس كابينه قرار داشته و از مجلس رأى اعتماد بگيرد.


   5 – اردوى ملى بر اساس دوره مكلفيت تشكيل گردد.


   6 – زمينه هاى يكسان تعليم و تربيه و رشد استعدادها و توانمندىها بايد براى همه افراد ملت فراهم شود .


   7– انتخاب پرسونل ادارى در بخش هاى ملكى و نظامى بايد بر اساس استعداد، كفايت و شايستگى باشد و جلو اعمال هر نوع تبعيض به شدت گرفته شود .


   ز – اسلام مليت گرايى را محكوم مىكند و بر امت گرايى تأكيد دارد .


   اسلام همهء مردم را اولاده پدر و مادر واحد مىشمارد و تعصبات قومى و نژادى و احساس برترى قومى برقوم ديگرى را تحريم مىكند.


   هر طرحى كه از تعصبات قومى و نژادى مايه بگيرد و باعث تحريك اين تعصبات و تجزيه امت گردد، از نظر اسلام مردود است.


   هر داعيه كه رنگ و بوى عصبيت هاى قومى نژادى را دارد، با مبادى اسلام تصادم مىكند و پيامبر عليه السلام درباره دعوتگر آن مىفرمايد :


   هر كى بسوى عصبيت ها دعوت كرد از ما نيست .

Copyright Larawbar 2007-2024