شاعر و اجتماع (بخش ۱)
شعراجتماعی درهرزمان تابع شرايط مادی ومعنوی محيط واجتماع است وبايد كه در دوحوزه ارزيابی ونقد گردد:
الف: حوزه يی نيازهای روانی مردم.
ب: حوزه يی نيازهای مادی مردم.
كه البته اغلباً و تاحد زياد نيازهای مادی بالای نيازهای روانی مردم اثر زياد دارد، نقد اجتماعی به اشكال گوناگون درادبيات دری اززمانهای دور ديده می شود وشاعران دری به شكل ازاشكال مشكلات، موانع ومظالم اجتماعی رامحكوم وانتقاد كرده اند. دراروپا قبل ازجنگ جهانی اول نقد اجتماعی درحوزه يی نيازهای مادی مردم، درالمان توسط، كارل. م Karl M (1818_1883 م) دراثرمشهور اوبنام سرمايه «Capital» انعكاس يافت وخشونت واسبتداد زورمندان و ملاکان را مستقیم و غیر مستقیم محكوم ساخت كه نوع نقد اجتماعی به شيوه يی نوين در ادبيات شمرده می شود.
كه بعداّ كار و شيوۀ وی را فريدريك انگلز Friedrich Engels
(1820_ 1895م) در کارخودعملا توسعه داد. وبعد ازجنگ جهانی اول (1914_ 1919م) روش كار هردو ازطرف برخی ازنويسندگان استقبال ميگردد وبه اشكال مختلف راه خود را در ادبيات جهان بازميكند كه رفته رفته در ادبيات كشورهای مختلف نوع نقد اجتماعي برغالب اّثار ادبی حكمفرما ميشود وديگر انواع نقدها را تحت شعاع خود قرار ميدهد، چنانچه “در اّلمان گيورگ كايزر ( 1878- 1945 م) و برتولت برشت ( 1898- 1956 م) و درفرانسه ” ژان پل سارتر” و ” كامو” به استبداد وابتذال به چشم نفرت وانكار مينگرد وبرای ادبيات نوع مسووليت وتعهد اجتماعی قايل ميشوند”. 1
مفكوره خدمت به اجتماع درهنر توسط بهترين نويسندگان مكتب ریاليسم مانند:
” چارلز ديكنز 1812- 1910م” ازانگلستان و” تولستوی 1828- 1910م” ازروس در ادبيات بوجود اّمد. كه بعداً توسط چخوف 1861-1904 “وماكسيم گورگی به اوج خودرسيد.2
درغرب دربين سالهای( 1815-1850م ) رمانتيسم اجتماعی كه بعداً شكل رياليسم( Realism ) پيداكرد نيز سبب پيدايش شعر اجتماعی گرديد، ويكتورهوگو با نوشتن مشهور ترين اثر خود “بينوايان” بهترين خدمت انسانی خود را درزمينه انجام داد.
بالزاك وديگران كوشيدند تا شعر ايشان تصوير زنده يی از زنده گی اجتماعی باشد، همچنان : شانفلوزی ومورژه نيز به زندگی اجتماعی وعرف وعادات مردم توجه داشتند وكوشيدند تاهنر را در خدمت اجتماع قرار دهند وگوشه های اززندگی مردم عصر خود را بامعائب ومفاسد اّن در اّثار ادبی انعكاس دهند.”
علت عمده تاسيس مكتب رياليسم پوچی ها وترس بيهوده مكتب سمبوليسم ميباشد. شارل وديگر شاعران پيرو مكتب سمبوليسم Symbolism بدبين به زندگی بودند و به زندگی به نظر ترديد نگاه ميكردند، در باره يی قدرت وسرنوشت مردم وجبری بودن، اثار فراوان مطالعه كردند ونوشتند، به نظر بودلر دنیا جنگلی است كه حقايق اّن ازچشم عادی پنهان است وبا قدرت خو دميتوان اّنرا احساس كرد.
سمبوليسم ازگذشته های خيلی دور درادبيات موجود بود ودررساله حی بن يقضان ولابن طفيل (581 هجری) قوت يافت، پنج توترا که پنج هزار سال قدامت تاریخی دارد و كليله ودمنه به زبان جانوران نوع از اثر سمبوليسم است.
درعصر معاصر شاعران ونويسندگان ازترس حكمرانان سمبولهای زياد بكار ميبرند، وبجای خيلی بدميگويند كه: وضع جهان امروز سرخ است ويا ميگويند: همه جا سبز است، رنگ سرخ سمبول بدی ورنگ سبز سمبول اّرامی وسعادت است.1
“اميل زولا 1840- 1902 م ” وطرفداران مكتب او مساله جبر علمی ( Determinism ) راعنوان ساختند ومعتقد بودند كه: طبق اجبار فكر انسان ازقوانين نيرومندی كه رفتار اورا تعین مينمايد اطاعت می كند.” 2
طبق مفكوره مكتب زولا Zola ) (” نچراليسم Naturalism ، عکس العملهای انسانی درمقابل حوادث وانگيزه ها گاهی بدلايل بيولوژيك وژنتيك موروثی است و زمانی هم مربوط به چگونگی وضع زندگی فاميلی واجتماعی ميباشد كه شخص دراّن رشد و نمو ميكند وتكامل نسبی می يابد.
رفتار يك شخص هنر مند دراّثار وی كه توسط اوخلق شده يا ازمحيط زندگی گرفته شده و يا جنبه مورورثی دارد ونشان دهنده انگيزه ها و پاسخهای اكتسابی در زمينه انگيزه ها وعكس العملهای موروثی ميباشد. وگاهی عدات وطباع غالبا درخون ودرون خود بشر اّميخته است كه اين فعاليت درونی ومغزی رويا مانند را ژرار دونروال مافوق طبيعت يعنی سوپر نچراليسم Super Naturalism ميناميد كه شباهت زياد ونزديكی و باهمی ازحد گذشته نظريات زيگمو فرويد را دارد كه بعداُ درزمينه توسط اندره برتون ولويی ارگون پزشكان روانی غرض كشف اسرار ضمير پنهان Unconscious مكتب جديد بنيان گذاشته شد، اما توسط مفكران خرافاتی بودن قضيه وپوچی ها اّن به تمسخر واستهزا ْ گرفته شد ودعوت طغيان برضد نظام جنبه های مضحك زندگی و قرارداد های لجام گسيخته اجتماعی اعلام گرديد.”1
بعد ازجنگهای جهانی وانفجار اتم دانشمندان غرض تا ْمين عدالت اجتماعی وحفظ حقوق بشری واّزاديهای انسانی عليه بی عدالتيها، ظلم وبيداد گريها مردم رابه مبارزه تشويق وترغيب كردند.
وامارياليسم ؤشعر اجتماعی خيلی قبل ازغرب واززمانهای دور درسرزمين اعراب با اّمدن دين مبين اسلام بوجود اّمد، پيغمبر اسلام بیهوده گویيهای شعر دوران جهالت رانفی كرد ومردم را ازسرودن اشعار مبالغه اّميز وگمراه كننده منع فرمودند وبه ( وقف هنر درراه خدمت به اجتماع) انها را تشويق ساختند.
گرچه شعر اجتماعی خيلی قبل ازاسلام ونهضتهای ادبی قرون هفده وهژده غرب درجوامع بشر دوره های اوليه زندگانی مردم به نوع ازانواع وجود داشت، نژادها وملل مختلف از اّغاز زندگی به اّن توجه داشتند واعمال نيك وبدانسان رابنام خير وشر ياد ميكردند، زشتی رااهريمن ونيكويی را يزدان ميگفتند.
اسناد وشواهد تاريخی وعنعنوی كه دردست است ادبيات ازهمان دوران های زندگی انسانهای اوليه ملل واجتماعات مختلف درخدمت اجتماع قرار داشت. همه ادیان در مجموع غرض رهنمایی ، صلح و هدایت افراد یک جامعه به میان آمده است و همه کتاب های آسمانی به مردم همه جوامع نکات خیلی ضروری مدون و مؤلف را که به مفاد جامعه است تبلیغ و انتشار میدهد از این لحاظ از طرف مردم استقبال گردیده و میگردد، علاوه از ادیان میتالوژیMythology نیز به شکلی از اشکال در خدمت اجتماع قرار داده شده چنانچه “درزمان بت پرستی برای انجام هركارنيك وبداجتماع رب النوع وجود داشت كه محك عظمت وبزرگی اّنها وصفات برجسته انها اعمال پسنديده ونيكويی اّنها بود درمقابل مردم واجتماع كه دراّن ميزيستند، برای هريك از رب النوع وظيفه يی اخلاقی راتعين كرده بودند وهريك ازاّنها درانجام امور اجتماعی به نفع مردم سهم ونقش عمده داشتند، چنانچه داستانهای اساتيری سرزمينهای مختلف باداشتن شواهد تاريخی شاهد است كه در يونان قديم وروم ومصر باستان در چین وعراق، همچنان اّثار تمدن كهنه هند وكشورهای اسكاندنياوی، ايتوپيا ( حبشه) و مراكز افريقا وديگر ممالك كه دارای تمدن كهن اند ازخدايان و نيمه خدايان اين سرزمينها افسانه ها وداستانهای عجيب وغريب بجامانده است كه درپايان كار به نتايج بزرگ اخلاقی ميرسند وبه نفع اجتماع انجام می پذيرد.” 1
همچنان زردشت بخاطر رهنمايی سالم مردم وجامعه وغرض تطبيق اهداف والای انسانی سه شعارعمده ومهم راشالوده واساس كارخود ساخت و اّن سه اصل زردشتی عبارتند از :
الف- پندار نيك.
ب- گفتار نيك.
ج -كردار نيك.
وخود زردشت نیز درتطبيق وعملی نمودن اين سه اصل عملاً كوشيد.2
ادامه دارد
———————————————————————————–
1: لطف علی صورتگر، نخستین کنگرۀ شعردر ایران ، همان ماخذ،صفحۀ 58.
2: بلخ مرکز تمدن یا گهواره مدنیت شرق که بنام (اُم البلاد) نیز نامیده شده و حکایات چند هزار ساله تمدن این مرز و بوم را در سینه خود محفوظ دارد و زردشت در همینجا یعنی در بلخ باستان تولد یافت و در آنجا از بین رفت و مغ کده های بزرگ را ازخود در آنجا به یادگار گذاشت، همچنان “اوستا” با داشتن امتیازات چند هزار سال کهن ارزش اد بی و اهمیت تمدن نهضت زردشتی در بلخ، آریانای کهن، باختر، بخدی یا افغانستان امروز را تائید می کند و سند خیلی معتبر در زمینه شمرده می شود. بر اساس قسمت کوچک از شواهدی از کشور های افغانستان، چین و هند و اسنادی از کشور های دیگر جهان که توسط برخی از محققین و نویسندگان نوشته شده زردشت، بودا و کنفوسیوس هم عصر همدیگر بودند و هر سه در کشور های مختلف آسیا، بودا درهند، کنفوسیوس در چین و زردشت در آسیای مرکزی نواحی افغانستان مرکزی و شمالی و ایران( قبل از اسلام) پیشوایان ، پیامبران و خدایان مردم این مرز و بوم بودند.
بر اساس ادعای هندی ها آیین بودیزم گرچه در هند در علاقه (بودگیا) نزدیک شهر تاریخی پتنه (عظیم آباد) آستان بهار امروزه که د رتقریبا یکهزار کیلومتری طرف شرق شهر دهلی واقع است بوجود آمد ولی در آریانای کبیر و افغانستان امروزی رشد و توسعه یافت، چنانچه آثار باستانی که توسط کاوش های باستان شناسان در آستان بامیان نواحی مرکزی افغانستان و در تپه شتر شهر جلال آباد قسمت شرقی افغانستان بدست آمده شاهد این ادعاست.
دیودوروس (به نقل از- کتزیاس) باختر (افغانستان) و بلخ را سرزمین هزار شهر نامیده است.