جایگاۀ زنان در تاریخ و حیات اجتماعی پشتونها
بعد از استرداد پر افتخار استقلال و آزادی افغانستان توسط مرد آهنین، ترقی طلب وطندوست و فرزند اصیل و رشید افغان، اعلیحضرت غاز امان الله خان، قوم سربلند و پر افتخار پشتون به بعضی از موارد متهم شده است که اصلاٌ با سرشت ذاتی شان سازگار نیست، از آنجمله یکی هم نه پذیرفتن جایگاه و حقوق اجتماعی زنان میباشد. خواستم درمورد چند سطری بنویسم تا دسایس را که دشمن بر علیه این قوم به راه انداخته است برملا سازم.
این دسایس ازکدام زمان آغاز و مسبب اصلی ان چه بوده است.
پشتونها در طول تاریخ پر افتخار شان، در پهلوی اینکه به هیچ یک از قدرت های اشغالگر استعماری سر تعظیم فرورد نیاورده و هیچگاه تن به ذلت نداده اند، جایگاه خوبی را برای زنان به حیث جز لاینفک اجتماع، قرنها قبل که در جهان هیچ خبری از حقوق بشرو حقوق زن نبود، قایل شده بودند. پشتونها در طول حیات تاریخ اجتماعی وسیاسی شان، در تمامی امورات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ادارۀ دولتی و حتی نظامی مردان و زنان با عفت دوشادوش همدیگربدون تعصب کار میکردند و به مبارزه می پرداختند. زنان در ادوار مختلف تاریخ افغانستان در تمام بخش ها فعال بوده اند. در دوره های مختلف سلطنت های بزرگ افغانی برای زنان امکانات تعلیم علوم وتربیه را فراهم میکردند و هیچ نوع تعصبی وجود نداشت. زنان در سیاست گذاری های تمامی سلاطین و حکمرانان پشتون رول تعین کنندۀ و فعال داشته اند. از زمان حکومت غوری های هند میتوانیم از سلطان راضیه که از سال 634 ه برای چندین سال بر تمام هندوستان حاکم شد و در دهلی به نام خود سکه زد یاد آوری کنیم، درین دوره شاید در سراسر جهان زنی حاکم یک کشوری بزرگی نشده باشد. در تاریخ معاصر امریکا که خودرا بانی و حامی دموکراسی و حقوق بشرو به خصوص زن میداند، هیچ زنی نتوانسته در آن کشور حاکم شود.
در زمان حکومت هوتکیان و امپراتوری درانیان زنان محور اصلی سیاست حکومت را تشکیل میداد. ما میتوانیم از زنان مشهور و سیاستگذاران حکومت د رزمان هوتکیان و ابدالیان از میرمن زینب، نازو انا، زرغون انا، لوی ادی، غازی ادی، میرمن عینو وغیره مشت نمونۀ خروار گفته نام ببریم که هرکدام شان در تعین سرنوشت ملت و ادارۀ زمام اموردولت رول تعین کنندۀ را بازی میکردند.
در اين مورد محقق معصومه عصمتى وردگ در کتاب خود بنام (( نقش و موقف زنان افغانستان )) مى نويسد “احمد شاه بابا به زنان کاردان حق دخالت در امور مملکتى را داد ، القابى تعين کرد و مخصوصاً در امور مربوط به زنان و وارثى از حقوق زنان حق صدور فرامين را نيز تفويض کرد ، به اين منظور به زنانيکه موظف به کارى مى ساخت مهرى نيز برايشان نقر ميکرد تا فرامين آن ها اعتبار و وزن بيشترى کسب نمايد که اين سنت نيکو در دوره سلطنت پادشاهان و اميران خاندان احمد شاه درانى و ما بعد دوره سدوزائى و محمد زائى ها تکرار گرديد”.
در طول تاریخ افغانستان زنان رول خیلی تعین کنندۀ وحیاتی را درسیاست، اداره و مبارزات و جنگ های آزادیخواهی علیه ظلم، استعمار و تجاوزبیگانه گان به حیث عواملی احساسات افغانها در جنگ ها بازی کرده اند.
طوری نمونه از چند زن نامور ازبین هزاران زن قهرمان گمنام یاد آوری میکنم که درج تاریخ گردیده اند و توانستند عامل کامیابی های بزرگ در عرصۀ مبارزۀ آزادیخواهی، دفاغ از عزت و عفت شان و بعضاٌ عامل ایجاد سلطنت ها و امپراتوری های بزرگ در افغانستان شوند.
نازو انا:
دختر سلطان ملخی توخی یکی از خوانین قلات بوده و گفته میشود که ملخی توخی دریک جنک با دشمن به شهادت میرسد و پسرش حاجی عادل خان برادر نازو برای مقابله با دشمن به جنگ میرود و نازو خواهرش را برای حفاظت قلعه پدرش میگمارد، نازو در پهلوی محافظان دیگر لباس نظامی برتن میکند و با وسایل جنگی خودش را تجهیز میکند و مردانه وار از قلعه حفاظت میکند، نازو انا با شاه علم خان هوتک ازدواج میکند1. حدود دوهزار بیت درج دیوان وی است. نازو انا به نوبۀ خود پسران خود را تحت تربیه گرفت، میرخان ( میرویس خان هوتک یا میرویس نیکه) پسرش را تا سن 7 سالگی با تمام علوم دینی واخلاقی آراسته ساخت وبه وی گوشزد نمود که ” ترا خداوند ج برای آن آفریده که کارهای بزرگی را به اتمام برسانی” همان بود که میرخان هوتک در سال 1119 هجری ملت و وطن رااز دست چپاولگران، متجاوزین و اشغالگران فارس نجات داد و اساس یک حکومت مستقل افغانی را گذاشت.
زرغونه انا:
مادر احمدشاه درانی موسس امپراطور افغان یک زن مصمم، با تدبیر وبا دانش بود، روحیۀ رزم آوری وشجاعت را او به پسرش( احمد خان) انتقال داد که بعداً همین احمدخان جوان امپراتوری بزرگ را در آسیا بوجو آورد. در سال 1174هجری زمانیکه احمدخان جوان دریک جرگه سران اقوام تصمیم گرفتند یک خندق و دیوار بزرگ امنیتی در اطراف شهر قندهار اعمار کند، این مادر شجاع و مدبر( زرغونه انا) ناگهانی داخل جرگه شده و برایشان گفت ” افغان ها هرگز نباید در پس خندق ها و حصار پناه جویند، بلکه باید به مبارزۀ رویا روی پرداخته ووطن را حفظ کنند”2 احمد خان چون مشوره های این شیر زن افغان سرمشق زندگیش و راز تمام پیروز ها وسربلندی هایش بود، ازین تصمیم صرف نظرکرد.
در جایی دیگری، زمانیکه احمد خان پانی پت را فتح کرد و تخت دهلی را تصاحب کرد، در کندهار آوازه غالط پخش شد که لشکر افغانی در پانی پت شکست خورده او احمدشاۀ درانی از معرکه عقب نشینی نموده است. زرغونه انا مردم کندهار را می طلبد و برایشان نطق تاریخی اجرا میکند، وی شکست و پیروزی را از جانب خداوند میداند، و مگوید ” شکست و پیروزی از جانب خداوند ج است، ولی تا جاییکه سخن از عقب نشنی احمد خان باشد، من پسرم را خودم تربیت کرده ام واز هرکس دیگر وی را بهتر میشناسم، وی از معرکه هرگز عقب نشینی نمیکند و باید من و شما یکجا سوگوار شهادت پسران ما باشیم”. (محقق عبدالرحیم بختانی، نقش زنان در امور مملکت داری)
در مورد حکمرانى و اداره مادر تيمور شاه استاد عزيز الدين و کيلى پوپلزائى مؤلف کتاب (( تيمور شاه درانى )) در يک بخش اين کتاب چنين منيگارد ” ملکه معظمه خانم احمدشاۀ درانی در عهد خود داراى صفات عاليه سلطنتى و صاحب حسن اداره دود مان جليل شاهى بود و وقتى که تيمور شاه به حکومت شاهى هرات به امر پدر خود برگزيده شد آن ملکه معظمه احمد شاهى خانم شاه از امور حکومتى پسر خورد سال خود در هرات ، به صفت مستشار و متصدى از دولت سراى او وارسى ميکرد و بر فراز قصر نشين خود بيرق مى داشت و به وقت سوارى اسپ به راه توغ و نغاره مانند موکب شهنشاه در جلو لشکر خاصه ميداشت .
لوی ادی:
لويه ادى دختر کلان پائنده خان بارکزائى و خواهر منصور خان و مادر وزير فتح خان بود ، اين زن بر علاوه تر بيت فرزندان شجاع و دلاور ، زن مدبر و سياست دادن بود . در شجاوت و دستگيرى از ناتوانان شهرت داشت ، مردم با او عقيدت خاص داشتند و محبوب القلوب همگان بود . لهذا مــــــردم
همچنانکه به احمد شاه درانى لقب (( بابا )) و به زرغونه ونازو لقب (( انا )) داده بودند ، با اين زن مدبر نيز لقب (( لويه ادى )) داده شده بود . از روى کار و ائيهاى سياسى او نه تنها ميتوان او را موسس و بنياد گذار سلاله محمد زائى دانست بلکه مشاور بسيار خوبى براى شوهر خود و مربى آگاه به فرزندان خود در امور مملکتى بود .
لوی ادی دشمن سرسخت خانینان به وطن و فتنه انگیزان بود و درین راه هیچ نوع مصلحت را نمی پذیرفت.
چنانکه در تاريخ ذکر است که زمانيکه همايون پسر تيمور شاه يک عده خوانين و سردار نارا ضى را با خود همدست ساخت و بر عليه شاه زمان بغاوت کرد قيصر پسر خورد زما نشاه را که والى قندهار بود زخمى ساخت و در محبس انداخت تا وقتيکه سردار پاينده خان با عسکر به سوى قندهار رسيد، لويه ادى که از اين ماجرا اطلاع يافت به سر کردگى يک عده خوانين داخل شهر قندهار شد ، مرتضى خان دا ماد خود را که خيال فتنه انگيزى وچورو چپاول داشت زخمی نمود و قيصر را از بند رها کرد و بر مسند حکومت قندهار نشايند (محقق عبدالرحیم بختانی، نقش زنان در امور مملکت داری).
میرمن عینو:
زن دلاور، مدبر و وطندوستی بود، زمانیکه لشکر احمدخان درانی در بازگشت از هند در بین راه کابل کندهار توقف میکند. یک سرباز چون خانه اش در نزدیکی اردوگاه قرار داشت، شتابزده به سوی خانه میرود تا خانمش( میرمن عینو) را ببیند، خانمیش ( عینو) از دیدن ناگهانی شوهر که بعد از مدت طولانی سفر دوباره برگشته است خیلی مسرور میشود ومی پرسد، بابا ( احمدشابابا) کجاست؟ وی میگوید بابا با لشکر در اردوگاه است. عینو بالا شوهر قهر میشود و میگوید ” ماها با وی بودی، حال دوساعت دیگر تحمل نتوانستی وبه خانه آمدی درحالیکه وی هنوز در بین لشکریان است، دستش را میگیرد و دوباره شوهر را به لشکر بر میگرداند. چون احمد خان از رشادت این زن خبر میشود، از وی قدردانی کرده و یک کاریز دولتی را برایش هدیه میدهد که تاحال هم به همان نام وی یاد میشود ( خلاصۀ از داستان عینو توسط پوهاند رشاد) < کاریز عینو> دربین راه کابل-کندهار.
غازی ادی:
اسم اصلی غازی ادی الماس بود، شوهرش حبیب اکا از کتواز به قوم سلیمانخیل بود، نظر به بعضی روایات غازی ادی باشندۀ اصلی لوگربود که بعداَ در کابل مسکن گزین شد. غازی ادی در جنگ های چهار آسیاب، قلعۀ قاضی، کوه قروغ، وسنگ نبشته اشتراک داشت، وی در کوه آسمایی با 400 زن بر ضد انگلیس ها میرزمید، در جنگ سنگ نبشته قوماندۀ جنگ را بدست داشت، و در دامنه های کوه آسمایی با هشتاد تن از زنان مجاهد توسط انگلیس ها به شهادت رسید و درکارتۀ پروان دفن گردیده است. زیارت وی تا امروز کنار سرک بین کارتۀ پروان و بهارستان وجود دارد. مقبرۀ وی توسط امیر امان الله بامرمر فرش گرید.
ملالی میوند:
قهرمان زن تاریخ افغانستان، زمانیکه جنگ شدید بین انگلیس ها و مجادهدین افغان به رهبری غازی ایوب خان رخ میدهد، مجاهدین روحیه را از دست داده و خسته به نظر میرسیدند واز تشنه گی وګرسنه ګی رنج می بردند، ملالی که صرف ۱۷ سال دارد و باشندۀ همین ولسوالی ( میوند) ولایت کندهار بود رهبری گروپ از همراهان دختر خویش را بدست گرفته وباهم وارد میدان جنگ میشوند، اینها به مجاهدین آب ونان مرساند، زخمی هارا پرستاری میکردند. زمانیکه که ملالی متوجه میشود که بیرق بردار افغان زخم برداشته و بیرق از دستش در حال افتادن است، ملالی به شتاب بیرق را دوباره به اهتزاز درمیاورد وبا اشعار رزمی اش مجاهدین را نیروی فوق العاده میبخشد که در نتیجه، این جنگ نابرابر به نفع افغانها خاتمه میابد و حدود 16 هزار سرباز اشغالگر انگلیس مجهز با مدرن ترین اسلحه آنزمان شکست خورده و همه کشته میشوند. و در نهایت باعث تصمیم هند برتانوی بر تخلیه مکمل افغانستان میشود. قرار بعضی روایت ها این دختر شجاع در همین روز جام شهادت را هم مینوشد.
میرمن خجو:
مادر وزیر اکبر خان است و اسم اصلی وی خدیجه است، برضد انگلیس میرزمید. زمانیکه وزیر اکبر خان در بخارا پناهنده است، از طرف مادرش برایش پیام میرسد تا ملت را از یوغ بیگاه گان نجات دهد. به دستور میرمن خجو در کشور پل ها و مدارس اعمار گردید، وی امیر دوست محمد خان را در امور دولتی همکاری میکرد. این ملکه منور و بادانش مسجد رنگۀ ده افغانان را اعمار کرد و ازجمله یکی از یادگاری هایش میباشد.
مادر مدد خان:
خواهر امیر دوست محمد خان، خانم عبدالرحیم خان، که مشهور به مادر مددخان میباشد. در زمان تجاوز انگلیس به افغانستان قرآن را بدر بغل گرفته خانه بخانه روسای با رسوخ کابل، کوهستان و پروان را در حالیکه چادر می افگند، آنها را به قرآن سوگند میداد وبرای مقابله با انگلیس و راندن آنها از کشور تحریک میکرد4.
میرمن سپینه:
دختر نورمحمدالکوزی، معاصر یار محمدخان الکوزی وزیر هرات در نیمه اول قرن ١٩بود. در سال١٢۵۵ق= ١٨٣٧م که ایرانیان برهرات حمله کردند و آنرا تحت محاصره درآوردند، این زن با احساس صحنه های جنگ وتلاش افغانها برای دفاع از هرات را در اشعار حماسی خود به تصویر کشیده است.5
نبرد شاه بوری ( به زبان دری شاه پری) با لشکر بابر:
دکتور حبیب الله تژی در کتاب خود به نام <پشتانه> مینویسد، بروایت تواریخ، هنگامی که لشکریان بابُر بر دهکده شابوری حمله کردند، شاه بوری به شوهرش گفت: باید ما جلو لشکر مغول را بگیریم! اما شوهرش که شجاعت ایستادگی را نداشت، بسخن شاه بوری گوش نداد. شاه بوری هم به تنهایی بجای شوهرش برچپرکت قرارگرفت واز داخل خانۀ کپری خود با سپاهیان بابر به جنگ پرداخت. هریک از سپاهیان بابر که میخواست از مقابل خانه او عبور کند، هدف تیر شاه بوری قرارمیگرفت ونقش زمین میشد. تیر او هرگز خطا نمیکرد و بدین سان شاه بوری تعداد زیادی از افراد بابر را زخمی واز صف محاربه خارج کرد. سرانجا سپاهیان که جرئت پیشروی را از دست داده بودند، فریاد زدند: همه جمع شوید! اینجا بلای عظیمی جای گرفته که عالمی را تباه ساخت. پس از آن سپاهیان از هرطرف بسوی خانه شاه بوری حمله کردند و با رها کردن تیرهای خود بدن لطیف او را سوراخ سوراخ کردند. سپس سپاهیان بدرون خانه رفتند تا ببینند که این چه کسی بوده که به چنین مقاومتی دست زده است؟ وقتی به خانۀ کپری شاه بوری داخل شدند، دیدند که بجز یک زن کسی دیگری درخانه نیست که بدنش با تیرهای بسیاری سوراخ سوراخ شده است وآخرین نفس هایش را میکشد. متعجب شدند وخبر به بابر بردند . بابر بزودی کس فرستاد که او را نکشید و زنده به نزدیک من آرید. اما تا این خبر به سپاهیان رسید، شاه بوری درگذشته بود. وقتی بابر از مرگ این زن شجاع مطلع شد، سخت متاثر گردید و افراد خود را ملامت کرد که چنین زنان را هیچکسی نمیکشد و باید تا پیش من می آوردید، گفتند او چنان تیر میزد که زره ما هم جلوش را گرفته نمیتوانست و ما فکر میکردیم که او باید یک مرد باشد و بنابرین کشته شد. پادشاه و تمام لشکریان از شجاعت آن زن درتعجب وحیرت فررفتند و او را آفرین میگفتند.از آن پس هر وقت که درحضور بابُر نام طایفۀ عمرخیل برده میشد، بابر از آنها تعریف میکرد وبخصوص از شجاعت شاه بوری توصیفها مینمود6
شاه خانم سلطان ابراهیم لودی:
مرحوم استاد رشاد میگوید”هنگامی که بابُر در ٩٣٣هجری درهندوستان سلطنت لودیان پشتون را سرنگون و دهلی وآگره را فتح کرد و بر هند شمالی تسلط خود را قایم نمود، پس از قتل سلطان ابراهیم لودی در میدان جنگ، پسر خورد سال او را با مادرش به افغانستان تبعید نمود تا بقیه عمر خود را درقلعۀ مظفر در بدخشان طور زندانی سپری کند. خانم ابراهیم لودی که سوار برکجاوۀ شتر، تحت نظرمحافظین مغولی بسوی افغانستان حرکت میکرد، وقتی قافله به محل قلعه اتک رسید، توقف نمود و پس از استراحت مختصر دوباره براه افتاد، هنگامی که قافله از روی پل سند عبور میکرد، خانم ابراهیم لودی دفعتا ازروی کجاوه بلند گردید ومانند عقابی خشمگین بال گشود و خود را در وسط رودخان سند پرتاب کرد و امواج رود خانه این بانوی با شهامت افغان را درخود فرو برد و محافظین با حیرت مشاهده کردند که این زن دلیرافغان چگونه درکام امواج خروشان رود خانه فرو رفت و مرگ را بر زندگی در اسارت دشمن ترجبح داد”.
٢٦یا٢٨یا سال بعد ازاین واقعه، هنگامی که هیبت خان نیازی به کشمیر پناه برد وحکمران آنجا براو حمله نمود،او خود را برای دفاع آماده کرد و یکجا با او، مادر و خانم هیبت خان همراه با سایر جنگجویان افغان به مقابله پرداختند و برای حفظ ناموس وعزت خود تا آخرین رمق حیات با دشمن جنگیدند تا آنکه همگی در میدان جنگ جام شهادت نوشیدند. این دومین نمونه از شهامت زنان افغان است که بقول مرحوم استاد رشاد، عبدالقادر بدایونی در منتخب التواریخ این داستان را متذکر شده و افزون بر آن در کمبریج هستری آف اندیا نیز ذکر این داستان حماسی آمده است.
طوریکه دیده میشود تقریبأ در تمام پیروزی های تاریخ افغانستان رول اساسی را یک زن داشته است. علت اصلی شکست انگلیس ها در افغانستان مبارزۀ مشترک زنان و مردان افغان دوشا دوش یکدیگر بوده است. در اکثر جنگها، محرک اصلی احساسات افغانها، زنان بوده اند. و این امر باعث شد تا نیروهای اشغالگر به خصوص انگلیس ها این محرک هارا تشخیص دهند و در صدد از بین بردن این نقاط قوت افغانها بر آیند. برا اینکار برنامه های را روی دست گرفتند تا بدین وسیله بتوانند این نقاط قوت افغانها را ( اشتراک مرد و زن در عرضۀ سیاست و رزم) را ازبین ببرند. برای این دو پلان را روی دست گرفتند، 1- ایجاد مدارس ناقص و تعصب زای مذهبی به نام مدارس دیوبندی
2- ترویج چادری یا برقع
1- مدارس دیوبندی:
جوانان افغان را به این مدارس جذب کردند و برای شان احساسات زن ستیزی و ضد ترقی و پیشرف را تزریق کردند. در همان اوایل ثمره این کشت را انگلیس با سقوط حکومت غازی امان الله خان بدست بچۀ سقاو( یک رهزن مشهور) به حمایت روحانیون دیوبندی و هند برتانوی، بدست آوردند. به مرور زمان با ایجاد کشور پاکستان این مدارس را که از افغانستان دیگر فاصله گرفته بود ودیگر نمیتوانست بالای افغانها موثریت داشته باشد، به سرحدات کنونی افغانستان یعنی مناطق قبایلی پشتونستان انتقال دادند. بالای این مدارس سرمایه گذاری های زیادی نمودند… انگلیس ها درین پلان شوم شان خیلی ها کامیاب شدند و بعدآ با ترک منطقه، انگلیس ها این برنامۀ موثر شیطانی شان را به پاکستان انتقال دادند. اکنون به ده ها هزار ازین نوع مراکزی در آنسوی خط دیورند وجود دارد که تمامی مناطق سرحدی افغانستان را که پشتون نشین اند، در سایۀ تاریکی شان قرار داده است.
2- ترویج چادری یا برقع:
پلان دومی را که انگلیس ها برای تضعیف افغانها روی دست گرفت عبارت از مروج ساختن حجاب غیر شرعی چادری یا برقع بود. چادری یا برقع لباس غیر اسلامی است و مروج اهل هنود بوده است. در جنگ های افغان و انگلیس در تمام افغانستان زنان و دختران دوشادوش مردان به طورمستقیم در جنگ ها سهم میگرفتند ویا برای مردان نان و اسلحه میرساندند، وبه همین دلیل دریک روز بیشتر از 80 تن دختران وزنان که تحت قوماندۀ غازی ادی دراطراف کابل میجنگیدند به شهادت رسیدند. تا این زمان زنان با حجاب اسلامی و روی های باز و لباس مروج و بومی افغانی در میدان جنگ غازیان را همراهی میکردند، انگلیس ها برای ازبین بردن این تحرکات در کوشش جدا کردن پیکر زنان در صحنه معرکه شدند تا بدین وسیله بتوانند عوامل تحریک احساسات مردان را از بین ببرند. همین بود که در زمان سلطنت امیر دوست محمد خان از جانب شاگردان دیوبندی و متعصب تربیت یافتۀ های انگلیس چادری که هیچ نوع اساس حجاب شرعی ندارد آهسته آهسته داخل شهر کابل و سایر شهر ها رخنه کرد. و به مرورزمان توانست تا اندازۀ جاگزین حجاب اسلامی افغانی که تا اکنون هم دربیشتر نقاط افغانستان، بیرون از شهر ها به شکل چادرنماز و چادر های بزرگ به رنگ های مختلف مروج است، گردد. امروز هم ما میتوانیم نمونه های چادر های اصیل افغانی را که به حیث بهترین حجاب شرعی مورد استفاده قرار میگیرد، در ساحات شرق، جنوب، غرب ودر بین زنان کوچی و تا اندازۀ در شمال افغانستان در قرا و قصبات مشاهده کنیم.
باالاخره غازی امان الله خان درآغاز سلطنت خویش امر داد تا هندوزنان یک پارچه سیاه را د رعقب چادری ( برقع) هایشان بزنند تا از چادری های تازه مروج شده مسلمانان تفریق گردند. بالاخر با پی بردن این فتنۀ انگلیس، غازی امان الله خان چادری را <کیسه فساد> نامید و آن را کاملا ممنوع اعلان کرد. بعد بچٍۀ سقاو ( رهزن مشهور) که با حمایت ملا های دیوبندی انگلیس قدرت را در کابل بدست آورده بود، دوباره چادری را به جبر بالای مردم تحمیل کرد. چادری اصلا لباس مخصوص هندو زنان به خصوص چادری های بزرگ به رنگ زرد برای زنان و دستار سرخرنگ و زرد برای مردان اهل هنود مختص میباشد که نمونه های از چادری های زردرنگ تا اکنون هم د ربعضی مناطق هند برتانوی ( پاکستان) به چشم میخورد.
بعد از اشغال افغانستان توسط اردوی سرخ شوروی سابق، یک بار دیگر برای دشمنان افغانستان زمینه مساعد شد تا این پروگرام تاریک سازی فضای اجتماعی افغانستان را شدت ببخشند، و تعداد از مردم افغانستان به خصوص پشتونها را با این مرض دیوبندی( ترقی ستیزی و زن ستیزی) مبتلا سازند.
باوجود که در دوره مجاهدین و بعد طالبان چادری را دوباره جبری ساخت، ولی این پدیده تا امروز هم نتوانسته در مناطق بومی افغانستان رخنه کند… بعد از سقوط رژیم طالبان اکثریت مردم اطرافی در جنوب افغانستان دوباره چادری را دور انداخته و با همان چادر نماز های محلی شان حجاب شرعی شان را تامین کردند
بیائید یک بار از خود بپرسیم که، چرا رهبران کنونی ما که از پاکستان( وارث انگلیس درمنطقه) برگشته اند و شامل تمام اقوام افغانستان هستند، نمیخواهند خانم هایشان در چوکات اسلامی در جامعه فعال باشند و مانند زنان در صدر اسلام در بخش اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فعال باشند؟ چرا این رهبران که چهار روز را در پاکستان گذشتانده اند نمیخواهند مانند رهبران پر افتخار تاریخ افغانستان که قرن ها قبل امپراتوری ها و سلطنت ها را اداره میکردند، در اداره دولتی زنان شان را شریک سازند؟ چرا این را ننگ میدانند که خواهران شان مانند بی بی خدیجه رض تجارت کند؟ چرا نمیخواهند مادران شان مانند بی بی عایشه رض درسیاست کشور تصمیم بگیرند؟ و چرا ما بعد از گذشت قرن ها به عقب رفته ایم و همان فضای اجتماعی قرنها قبل را دوباره احیا کرده نمیتوانیم؟ وبالاخره چرا ملت که درطول تاریخ آزاده زیسته اند، اکنون آزادی را ناممکن تصور میکنند.
پاسخ این همه سوالات یک جمله است، یعنی “ما مورد تزریق مرض تاریک گرایی که به شدت تخریب کننده و تضعیف کننده است قرار گرفته ایم ، اگر هرچه عاجلتر به فکر درمان نشویم، محو خواهیم شد”.
کوچی های افغانستان توانستند نظر به دلیل اینکه آنها در یک نقطه و مکان مقیم نیستند ازشراین مرض کشندۀ ساری دشمنان افغانستان( انگلیس و وارث آن پاکستان) نجات یابند، اگرچه محیط و فضای حاکم د رافغانستان بر آنها کاملاٌ بی اثر نبوده است، بازهم تقریبان به حالت طبیعی باقی مانده اند. ما به ساده گی میتوانیم آزادی زنان وحقوق مساوی شان را با مردان حدس بزنیم. کوچی ها بدون تعصب جنسی، مرد و زن مشترکان کار میکنند، مشترکاٌ با مشکلات مبارزه میکنند و عندالزوم دریک سنگر میجگند، این زندگی بدون تعصب و پاک شان باعث شده است که آنها از گزند تمام تجاوزات د رامان باقی بمانند، باوجودیکه شب و روز در دشتها و کوه تنها به سر میبرند، کسی جرآت نمیکند که به آنها آسیب برساند، این نقطۀ قوت شان است و در تمام مسایل اجتماعی، فرهنگی او اقتصادی مشترکا تصمیم میگیرند و باهم یکجا آن را به اجرا درمیاورند. باوجود که از تمام سهولت های جدید زندگی و تکنالوژی محروم اند، و به هیچ نوع سهولت های دنیا جدید دسترسی ندارند به شکل خیلی ابتدایی آن زنده خویش را میگذارنند. باز هم میتوانیم بگوئیم که زندگی کوچی ها در افغانستان میتواند یک گواه و نمونۀ خوب باشد که پشتونها قبل ازینکه بالایشان برنامه های جندر و قوانین حقوق زن عملی شود، حقوق زنان را محترم میشمردند و جایگاه فوقالعادۀ درزندگی اجتماعی برایشان قایل بوده و آزادی های شان را در حیطۀ عزت، عفت و آبرو تآمین کرده اند.
این یک لست کامل نیست، به صدها تن از زنان نامور افغان درج تاریخ شده اند و هزاران تن دیگر گمنام باقی مانده است… این یک مشت نمونۀ از خروار است که بیانگر فرهنگ عالی افغانها اصیل ما میباشد
1.سلطان رضیه
2.زرغونه کاکر
وی درسال 784 ه.ق بدنیا امد و یک شخصیت عالم وعارف وشاعرو از بزرگترین خطاطان بوده است که در شاعری از مهارت بسیار خاصی برخوردار بوده است
3. بی بی الایی
وی در مبارزات ملی نقش مهمی داشت وبسیار شجاع و باهمت وصاحب علم ودانش بسیاری بود5
4.حلیمه ختک
سال تولد او 1065 ه.ق تخمین شده است.وی ازمشهورترین شاعران دوره خود بود و اشعار او بسیار شیرین و ساده بوده است
5. میرمن زینب
وی خواهر شامحمود هوتک و فاتح اصفهان بود و در حکومت داری وعلوم دینی مهارت زیادی داشت وشاعرو ادیب بود
6.عایشه درانی
عایشۀ درانی بنت علیخان بارکزایی از زنان شاعر بوده است که دیوان بزرگ خود را در سال 1232 ه.ق تکمیل نموده بود که محتویات مهم و مختلفی را داراست. او در سن 20 سالگی تا اخر عمر ذوق ادبی خویش رابسیار خوب حفظ کرد
7.امنه فدویی
او درسال 1276 ه.ق در کابل بدنیا امد وی یک شاعر و عالم ونویسنده بسیار توانا بوده است. اشعار وی ارامش بخش و انباشته از صنایع ادابی میباشد
8. ميرمن عايشه دختر سردار مير افضل خان .
9 . ميرمن اکرم .
10. گل ناره انا : گل ناره انا در یک خانواده نیمه کوچی چشم به جهان گشود. مادرش دختر یکی از قبایل پشتون منطقه چکری خورد کابل بود و پدرش سلیمان نام داشت. او از طفولیت لباس ساده می پوشید. ناترس و شجاع بود.
11 . ميرمن سپينه ) سپین ادی). میرمن سپینه، دختر نورمحمدالکوزی، معاصر یار محمدخان الکوزی وزیر هرات در نیمه اول قرن ١٩بود. در سال١٢۵۵ق= ١٨٣٧م که ایرانیان برهرات حمله کردند و آنرا تحت محاصره درآوردند، این زن با احساس صحنه های جنگ وتلاش افغانها برای دفاع از هرات را در اشعار حماسی خود به تصویر کشیده است. احساس عالی وطن دوستی وتوانائی او را درشعر ذیل میتوان دی
12. معصومه ترور .
13 . مادر مدد خان خواهر سومى امير دوست محمد خان و دختر سردار پابنده محمد خان .
14. بی بی شمسو: پدر اين زن نيک سيرت و صاحبدل، شيخ حسن نام داشت . شيخ حسن کاکای بايزيد انصاری ( اورمړ) مشهور به پير روشان ( ۹۳۱ – ۹۸۰ هـ ق يا مطابق به روايتی ۹۳۱- ۹۸۳ هـ ق) است،که بنابه کارنامه های درخشان سياسی، فرهنگی و عرفانی، مقام شامخ و ارجناک در تاريخ این مرزوبوم دارد .
15. ميرمن حره جلالی:
ميرمن حره جلالی ازجمله زنان منور ، فاضل وعلم دوست دوره دودمان غوری بوده ، وی مادرسلطان بهاوالدين سام
وخواهرغياث الدين محمد سام و سلطان معزالدين بوده منهاج السراج ميگويد که ميرمن حره جلالی ازهردو برادر بهتربود
ميرمن حره جلالی خانم شمس الدين محمد ميباشد.
16. بی بی نیکبخته: دختر شیخ الله داد مموزی است، که در اشنغر زندگی میکرد، در951 به نکاح شیخ قدس الله درآمد. نیکبخت زن عارف ودانشمندی بود که علوم دینی را فراگرفت و در فن شعر هم استعداد فوق العادیی داشت. از جمله اشعارش:
په زره ستاد شى اى مومنه
په ظاهرا وباطن سپينه
ظاهر زهد په اخلاص كړه
په زړه ټينگ شه له يقينه
17. لطیفه کبیر سراج: نخستین نطاق زن د رافغانستان
18. میرمن رابیا
بخش دوم
شاه خانم سلطان ابراهیم لودی:
مرحوم «استاد رشاد» میگوید”هنگامی که بابُر در ٩٣٣هجری درهندوستان سلطنت لودیان پشتون را سرنگون و دهلی وآگره را فتح کرد و بر هند شمالی تسلط خود را قایم نمود، پس از قتل سلطان ابراهیم لودی در میدان جنگ، پسر خورد سال او را با مادرش به افغانستان تبعید نمود تا بقیۀ عمر خود را درقلعۀ مظفر در بدخشان در زندان سپری کند. خانم ابراهیم لودی که سوار برکجاوۀ اشتر، تحت نظرمحافظین مغولی بسوی افغانستان حرکت میکرد، وقتی قافله به محل قلعۀ اتک رسید، توقف نمود و پس از استراحت مختصر دوباره براه افتاد. هنگامیکه قافله از روی پل سینده عبور میکرد، خانم ابراهیم لودی دفعتاً ازروی کجاوه بلند گردید ومانند عقابی خشمگین بال گشود و خود را در وسط رودخان سینده پرتاب کرد و امواج رود خانه این بانوی شجاع افغان را درخود فرو برد و محافظین با حیرت مشاهده کردند که این زن دلیرافغان چگونه درکام امواج خروشان رود خانه فرو رفت و مرگ را بر زندگی در اسارت دشمن ترجیح داد”.
٢٦یا٢٨یا سال بعد ازاین واقعه، هنگامیکه هیبت خان نیازی به کشمیر پناه برد وحکمران آنجا براو حمله نمود،او خود را برای دفاع آماده کرد و یکجا با او، مادر و خانم هیبت خان همراه با سایر جنگجویان افغان به مقابله پرداختند و برای حفظ ناموس وعزت خود تا آخرین رمق حیات با دشمن جنگیدند تا آنکه همگی در میدان جنگ جام شهادت نوشیدند. این نمونۀ دیگر از شهامت زنان افغان است که بقول مرحوم استاد رشاد “عبدالقادر بدایونی در منتخب التواریخ این داستان را متذکر شده و افزون بر آن در کمبریج هستری آف اندیا نیز ذکر این داستان حماسی آمده است”.
طوریکه دیده میشود تقریباً در تمام پیروزی های تأریخ افغانستان نقش اساسی را یک زن داشته است. علت اصلی شکست انگلیس ها در افغانستان مبارزۀ مشترک زنان و مردان افغان دوشا دوش همدیگر بوده است. در اکثر جنگها، محرک اصلی احساسات افغانها، زنان بوده اند. و این امر باعث شد تا نیروهای اشغالگر به خصوص انگلیس ها این محرک هارا به خوبی تشخیص دهند و در صدد از بین بردن این نقاط قوت افغانها بر آیند. برا اینکار برنامه های را روی دست گرفتند تا بدین وسیله بتوانند این نقاط قوت افغانها را ( اشتراک مرد و زن در عرضۀ سیاست و رزم) را ازبین ببرند. برای رسیدن به هدف دو پلان را روی دست گرفتند،
1– ایجاد مدارس ناقص و تعصب زای مذهبی به نام مدارس دیوبندی
2- ترویج چادری یا برقع
1- مدارس دیوبندی:
جوانان افغان را به این مدارس جذب کردند و برای شان احساسات ضد تعلیم، زن ستیزی و ضد ترقی و پیشرف را تزریق کردند. در همان اوایل ثمرۀ نخست این کشت را انگلیس با سقوط حکومت غازی امان الله خان بدست بچۀ سقاو( یک رهزن مشهور) به حمایت روحانیون دیوبندی و هند برتانوی، بدست آوردند. به مرور زمان با ایجاد کشور پاکستان این مدارس را که از افغانستان دیگر فاصله گرفته بود ودیگر نمیتوانست بالای افغانها موثریت داشته باشد، این مدارس را به سرحدات کنونی افغانستان یعنی مناطق قبایلی پشتونستان انتقال دادند. بالای این مدارس سرمایه گذاری های زیادی نمودند… انگلیس ها درین پلان شوم شان خیلی ها کامیاب شدند. اکنون به ده ها هزار ازین نوع مراکز در آنسوی خط نام نهاد دیوردند وجود دارند که تمامی مناطق سرحدی افغانستان را که پشتون نشین اند، در سایۀ تاریکی شان قرار داده است.
2- ترویج چادری یا برقع:
پلان دومی را که انگلیس ها برای تضعیف افغانها روی دست گرفت عبارت از مروج ساختن حجاب غیر شرعی چادری( برقع) بود. چادری یا برقع لباس غیر اسلامی و مروج اهل هنود بوده است. در جنگ های افغان – انگلیس در تمام افغانستان زنان و دختران دوشادوش مردان به طورمستقیم در جنگ ها سهم میگرفتند ویا برای مردان خوراک و اسلحه میرساندند، وبه همین دلیل دریک روز بیشتر از 80 تن دختران وزنان که تحت قوماندۀ <غازی ادی> دراطراف کابل میجنگیدند به شهادت رسیدند. تا این زمان زنان افغان با حجاب اسلامی و روی های باز و لباس مروج و بومی افغانی در میدان های جنگ غازیان را همراهی میکردند. انگلیس ها برای ازبین بردن این تحرکات درصدد جدا کردن پیکر زنان در صحنه معرکه شدند تا بدین وسیله بتوانند عوامل تحریک احساسات مردان را از بین ببرند. همین بود که در زمان سلطنت امیر دوست محمد خان از جانب شاگردان دیوبندی و متعصب تربیت یافته گان انگلیس چادری که هیچ نوع اساس شرعی برای حجاب اسلامی زنان ندارد، آهسته آهسته داخل شهر کابل و سایر شهر ها رخنه کرد و به مرورزمان توانست تا اندازۀ جاگزین حجاب اسلامی افغانی که تا اکنون هم دربیشتر نقاط افغانستان، بیرون از شهر ها به شکل چادرنماز و چادر به رنگهای مختلف مروج است، گردد. امروز هم ما میتوانیم نمونه های چادر های اصیل افغانی را که به حیث بهترین حجاب شرعی مورد استفاده قرار میگیرند را در ساحات شرق، جنوب، غرب ودر بین زنان کوچی و تا اندازۀ در شمال افغانستان د راطراف ها مشاهده کنیم.
باالاخره غازی امان الله خان درآغاز سلطنت خویش امر داد تا هندوزنان یک پارچه سیاه را د رعقب چادری هایشان بزنند تا از چادری های تازه مروج شده مسلمانان تفریق گردند. بالاخر با پی بردن این توطئۀ انگلیس، غازی امان الله خان چادری را <کیسه فساد> نامید و آن را کاملا ممنوع اعلان کرد. بعداً بچۀ سقاو که با حمایت ملا های دیوبندی انگلیس قدرت را در کابل
بدست آورده بود، دوباره چادری را به جبر بالای مردم تحمیل کرد. چادری اصلاً لباس مخصوص هندو زنان به خصوص چادری های بزرگ به رنگ زرد برای زنان و دستار سرخرنگ و زرد برای مردان اهل هنود مختص میباشد که نمونه های از چادری های زردرنگ تا امروز هم د ربعضی مناطق هند برتانوی ( پاکستان امروزی) به چشم میخورند.
بعد از اشغال افغانستان توسط اردوی سرخ شوروی سابق، یک بار دیگر برای دشمنان افغانستان زمینه مساعد شد تا این پروگرام تاریک سازی فضای اجتماعی افغانستان را شدت ببخشند، و تعد از مردم افغانستان به خصوص پشتون ها را با این مرض دیوبندی( تعلیم ستیزی،ترقی ستیزی و زن ستیزی) مبتلاء سازند.
باوجود که در دوره مجاهدین و بعد از آن طالبان استفاده از چادری را برای به اصطلاح تأمین حجاب شرعی دوباره جبری ساختند، ولی این پدیده تا امروز هم نتوانسته در مناطق بومی افغانستان رخنه کند… بعد از سقوط رژیم طالبان اکثریت مردم جنوب افغانستان دوباره چادری را دور انداخته و با همان چادر نماز های محلی شان حجاب شرعی شان را تأمین کردند
بیائید یک بار از خود بپرسیم که، چرا رهبران کنونی ما که از پاکستان( وارث انگلیس در منطقه) برگشته اند و شامل تمام اقوام افغانستان هستند، نمیخواهند خانم هایشان در چوکات اسلامی در جامعه فعال باشند و مانند زنان در صدر اسلام در بخش اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فعالیت داشته باشند؟ چرا این رهبران که چهار روز را در پاکستان گذشتانده اند نمیخواهند مانند رهبران پر افتخار تأریخ افغانستان که قرن ها قبل امپراتوری ها و سلطنت ها را اداره میکردند، در اداره دولتی زنان شان را شریک سازند؟ چرا این را ننگ میدانند که خواهران شان مانند <بی بی خدیجه رض> تجارت کند؟ چرا نمیخواهند مادران شان مانند <بی بی عایشه رض> درسیاستگذاری های کشورشان تصمیم بگیرند؟ و چرا ما بعد از گذشت قرن ها به عقب رفته ایم و همان فضای اجتماعی قرنها قبل را دوباره احیا کرده نمیتوانیم؟ وبالاخره چرا ملت که درطول تأریخ آزاده زیسته است، اکنون آزادی و استقلال را ناممکن تصور میکنند؟.
پاسخ این همه سوالات یک جمله است، یعنی ما مورد تزریق مرض تاریک گرایی که به شدت تضعیف کننده،تخریب کننده او کشنده است قرار گرفته ایم ، اگر هرچه عاجلتر به فکر درمان نشویم، محو خواهیم شد.
طرز زندگی کوچی های افغان، نمونۀ خوبی از مساوات زنان و مردان در زندگی اجتماعی:
کوچی های افغانستان توانستند نظر به دلیل اینکه آنها در یک نقطه و مکان مقیم نیستند، ازشراین مرض کشندۀ ساری دشمنان افغانستان( انگلیس وجاگزین آن پاکستان) نجات یابند، اگرچه محیط و فضای حاکم د رافغانستان بر آنها کاملاً بی اثر نبوده است، بازهم تقریبان به حالت طبیعی باقی مانده اند. ما به ساده گی میتوانیم آزادی زنان وحقوق مساوی شان را با مردان حدس بزنیم. کوچی ها بدون تعصب جنسی، مرد و زن مشترکان کار میکنند، مشترکاً با مشکلات مبارزه میکنند و عندالزوم دریک سنگر میجگند، این زندگی بدون تعصب و پاک شان باعث شده است که آنها از گزند تمامی تجاوزات درامان باقی بمانند. باوجودیکه شب و روز در دشتها و کوه تنها به سر میبرند، کسی جرآت نمیکند که به آنها آسیب برساند، این نقطۀ قوت شان است و در تمام مسایل اجتماعی، فرهنگی او اقتصادی مشترکاً تصمیم میگیرند و باهم یکجا آن را به اجرا درمیاورند. باوجود که از تمام سهولت های جدید زندگی و تکنالوژی محروم اند، و به هیچ نوع سهولت های دنیا جدید دسترسی ندارند به شکل خیلی ابتدایی آن زنده خویش را میگذارنند، باز هم میتوانیم بگوئیم که زندگی کوچی ها در افغانستان میتواند یک گواه و نمونۀ خوب باشد که پشتون ها قبل ازینکه بالایشان برنامه های جندر و قوانین حقوق زن عملی شود، حقوق زنان را محترم میشمردند و جایگاه فوقالعادٍۀ درزندگی اجتماعی برایشان قایل بوده و آزادی های شان را در حیطۀ عزت، عفت و آبرو تآمین کرده اند.
برخی از زنان مشهور پشتون در تأریخ افغانستان:
این یک لست کامل نیست، به صدها تن از زنان نامور افغان درج تأریخ شده اند و هزاران تن دیگرشان گمنام باقی مانده اند… این یک مشت نمونۀ از خروار است که بیانگر فرهنگ عالی افغانها اصیل ما میباشد، که نظیر آن در اقوام دیگر کمتر مشاهده میشود.
1.سلطان رضیه
اسم راضیه بیگم دختر شمس الدین بود، در سال 634 برادر خود رکن الدین را از شاهی برکنار ساخته و خودش زمام سلطنت را بدست میگیرد، و تا سال 637 حاکم سراسر هند بود، وی در دهلی به نام خود سکه زد.
این زن نامور درسده هفتم هجری درمناطق وسیعی از هندوستان برای چند سال حکمروایی میکرد و او سرشار از استعداد در عرصه های علوم دینی، ادبی وسایر علوم و فنون وهمچنین در امور نظامی مانند اسپ سواری تیرزنی وشمشیر بازی داشت. او همچنین درکنار شخصیت سیاسی اجتماعی عاشق شعر وادب بوده وشعر میگفت.
3.زرغونه کاکر
وی درسال 784 ه.ق بدنیا امد و یک شخصیت عالم وعارف وشاعرو از بزرگترین خطاطان عصر خود بوده است که در شاعری هم از مهارت بسیار خاصی برخوردار بوده است
4. بی بی الایی:
وی در مبارزات ملی نقش مهمی داشت وبسیار شجاع و باهمت وصاحب علم ودانش بسیاری بود
5.نازوانا
وی در سال 1061 ه.ق (1643 م) بدنیا امد و از ادیبان وشاعران عصر خود بوده است که یکی ازدیوانهای او دارای 2000 بیت میباشد که محتویات آنرا مناجات ودیگر موضوعات تشکیل داده است وهمۀ افغانها اورا به نام انا( مادرکلان) یاد میکنند
6.حلیمه ختک:
سال تولد او 1065 ه.ق تخمین شده است.وی ازمشهورترین شاعران دوره خود بود و اشعار او بسیار شیرین و ساده بوده است
7.زرغونه انا:
او از زنان معروف ومادر احمد شاه بابا بوده است وبا پسرش در امور سلطنتی همکاری میکرد
8.میرمن زینب:
وی خواهر شامحمود هوتک، فاتح اصفهان بود و در حکومت داری وعلوم دینی مهارت زیادی داشت وشاعرو ادیب بود
9.عایشه درانی
از زنان شاعر بوده است که دیوان بزرگ خود را در سال 1232 ه.ق تکمیل نموده بود که محتویات مهم و مختلفی را داراست. او در سن 20 سالگی تا اخر عمر ذوق ادبی خویش رابسیار خوب حفظ کرد
10غازی ادی
از زنان قهرمان میباشد که عملاً در جنگ وجهاد ملی کشور با انگلیسها درسال 1257 ه.ش یا 1878 م حضورداشت ودر این جنگ شدید وقتی پرچمدار شهید شد غازی مانع افتادن پرچم شد که به همین دلیل به لقب غازی ادی معروف شده است وبرای جهادگران باروت ومرمی میرساند ودر شمشیر زنی وتیراندازی ماهر بود وگفته شده که هنگام حرکت لشکر غازیان او برای لشکر سرودهای ملی میخواند و بدینگونه احساسات ملی ودفاع انان را به جوش میاورد وسرگروه سایر مبارزین زن بود وغازیان بوسیله راهنمایی های اوپیروزی های زیادی بدست اوردند.
12.ملالی میوندی:
اویکی از شاعران مشهور زمانش و یکی از شخصیتهای مهم وسرنوشت ساز در جنگها بوده است همچنین میوند بدست او فتح شد.
14.امنه فدویی
او درسال 1276 ه.ق در کابل بدنیا امد وی یک شاعر و عالم ونویسنده بسیار توانا بوده است. اشعار وی ارامش بخش و انباشته از صنایع ادابی میباشد
15. لويه ادى: خواهر منصور خان و مادر فتح خان که در مبارزات آزاد يخواهانۀ ملى سهم فعال داشته .
16 میرمن خديجه: مادر وزير محمد اکبر خان معروف به ميرمن خجو .
17 . ميرمن عايشه: دختر سردار مير افضل خان .
18. ميرمن اکرم .
19. گل ناره انا : گل ناره انا در یک خانواده نیمه کوچی چشم به جهان گشود. مادرش دختر یکی از قبایل پشتون منطقۀ چکری خورد کابل بود و پدرش سلیمان نام داشت. او از طفولیت لباس ساده می پوشید. ناترس و شجاع بود.
20 . ميرمن سپينه ) سپین ادی): میرمن سپینه، دختر نورمحمدالکوزی، معاصر یار محمدخان الکوزی وزیر هرات در نیمه اول قرن ١٩بود. در سال١٢۵۵ق= ١٨٣٧م که ایرانیان برهرات حمله کردند و آنرا تحت محاصره درآوردند، این زن با احساس صحنه های جنگ وتلاش افغانها برای دفاع از هرات را در اشعار حماسی خود به تصویر کشیده است. احساس عالی وطن دوستی وتوانائی او را درشعر ذیل میتوان دید
21 . معصومه ترور.
22 . مادر مدد خان: خواهر سومى امير دوست محمد خان و دختر سردار پابنده محمد خان .
23.میرمن عینو:
24. بی بی شمسو: پدر اين زن نيک سيرت و صاحبدل، شيخ حسن نام داشت . شيخ حسن کاکای بايزيد انصاری ( اورمړ) مشهور به پير روشان ( ۹۳۱ – ۹۸۰ هـ ق يا مطابق به روايتی ۹۳۱- ۹۸۳ هـ ق) است،که بنابه کارنامه های درخشان سياسی، فرهنگی و عرفانی، مقام شامخ و ارجناک در تاريخ این مرزوبوم دارد .
25. شاه خانم سلطان ابراهیم لودی:
26.رکسانه یا رخشانه: اولین زن نامور اریانای باستان که همسفر زندگی اسکندر مقدونی بود
27. ميرمن حره جلالی:
ميرمن حره جلالی ازجمله زنان منور ، فاضل وعلم دوست دوره دودمان غوری بوده ، وی مادرسلطان بهاوالدين سام
وخواهرغياث الدين محمد سام و سلطان معزالدين بوده منهاج السراج ميگويد که ميرمن حره جلالی ازهردو برادر بهتربود
ميرمن حره جلالی خانم شمس الدين محمد ميباشد.
28. بی بی نیکبخته: دختر شیخ الله داد مموزی است، که در اشنغر زندگی میکرد، در951 به نکاح شیخ قدس الله درآمد. نیکبخت زن عارف ودانشمندی بود که علوم دینی را فراگرفت و در فن شعر هم استعداد فوق العادیی داشت. از جمله اشعارش:
په زره ستاد شى اى مومنه
په ظاهرا وباطن سپينه
ظاهر زهد په اخلاص كړه
په زړه ټينگ شه له يقينه
31. لطیفه کبیر سراج: نخستین نطاق زن د رافغانستان
32. میرمن رابیا
33. ملکه ثریا
34. ملکه حمیرا
وبه هزاران زن ناموری دیگر در تأریخ افغانستان.
مآخذ:
1-(کبرا مظهری، پشتنی لیکوالی اوشاعرانی، ١٣٦٦، ص ۵_٦، بحوالۀ پته خزانه، ص ١٠١)
2-روایت اکادمیسین رشاد
3-(غبار، احمدشاه بابا، ص ٧١)
4- کتاب زندگی امیر دوست محمد خان، جلددوم ص275/مؤلف موهن لال سفیر سابق انگلیس در افغانستان).
5-(کبرا مظهری، پشتنی لیکوالی اوشاعرانی، ١٣٦٦،ص٢١بحوالۀ پشتنی میرمنی، از بینوا، ص ٧٤)
6-.( پشتانه صص ١۵١_ ١۵٢،بحواله تواریخ حافظ رحمت خانی صفحات ١١١ _١١٩، طبع پیشاور١٩٨٧)