دوزبانگی پشتوزبانان افغانستان و سطری چند در مورد…
برلین، 17 اکتوبر 2007
دوزبانگی پشتوزبانان افغانستان و سطری چند در مورد “سرود ملی”
از مدتیست که در تلویزیون های “آریانا”ی کابل ، “آریانا”ی کلیفـورنیا و “پیام افغان” گوش به اناونسرها میدهـم و در عجب می افـتم ، که چطور هموطنان پشتون ما قـدرت تکلم را به هـردو زبان عـزیز ، ارجمند، رسمی و ملی کشور ما دارند. ایشان به همان اندازه که بر زبان پشتو حاکم اند ، به عـین سویه و نه کمتر از آن، بر زبان دری نیز تسلـط دارند. تسلط این عـزیزان بر هـردو زبان ارجمند ملک ما در حدیست، که بدون کوچکترین تأمل میتوانیم بگوئیم که ایشان دو “زبان مادری” دارند و به اصطلاح “دو زبانه” اند . مگر آیا عـکس قـضیه هم صدق میکند؟؟؟؟
من تاکنون شاهـد عکس قـضیه نیستم و به دری زبانانی برنخورده ام، که بر زبان پشتو به مانند زبان مادری خود حاکم باشند. و گمان نکنم که کسی دیگر نیز تعداد معتنابهی از چنین هموطنان دری زبان را سراغ داشته باشد. وقـتی که سخن از این قـرار است ، باید بسراغ عـلل و عـوامل این مسأله برویم و ببینیم که این پدیده مولود چیست؟؟؟
این پدیده حتماً معلول عـلل و عـوامل فـراوان میباشد که من به تعدادی از آنها اشارت میکنم :
بدون شک که عامل عمدۀ این امر “پرورده شدن” پشتونان در محیط دری زبان و بدرجۀ اول در پایتخت افغانستان است که از همه شهرهای دیگر وطن زمینۀ آسایش بیشتر در آن میسر است. ( رجوع هموطنان ولایات به پایتخت و توطن ایشان در آن حضرت بزرگوار نیز از همین خاطر قابل فهم است ). در مکاتب و مؤسسات عالی تعلیمی مثل پوهـنتون های ملکی و عـسکری و پولی تخنیک و دارالمعلمین ها و … کابل تعلیم و تدریس همه و بلا استثناء به زبان دری صورت میگیرد. دفـتر و دیوان و معاملات در ادارات و مؤسسات اقـتصادی و فـنی و تولیدی و داد و ستد در بازار و غـیره نیز همه به زبان دری است. “غـیردری زبانان”ی که در چنین شرایط پرورش می یابند، خواهی نخواهی زبان دری را عـیناً به مانند زبان مادری خود یاد میگیرند. در پهلوی این فکتور که شرط لازم برای چنین امری شمرده میشود، فـکتورهای دیگر نیز رول بازی میکنند ؛ از جمله اینکه :
پشتوزبانان ما از “تبعیض زبانی” مبرا استند و حتی میتوان گفـت که چنین تبعـیض را نمی شناسند. و وقـتی کسی “تبعیض زبانی” نداشته باشد، از تبعیض قـومی” نیز بری و مبرا می ماند. این نکته دقـیقاً مخالف تیز و فـرض بعض “پشتو ستیزان” و “پشتون ستیزان” است ، وقـتی میگویند که گویا « پشتونان از زبان دری نفـرت دارند.» خوب بنگرید و دقـیق گردید که این جمله چقـدر نامنصفانه و ناواقع بینانه است. واقعیت درست معکوس این تیز و ادعای “غـرض آلود” را نشان میدهـد.
ــ یکی از دلایلی که بر این “تیز خصمانه” و در واقع “تفـرقه افگنانه” خط بطلان میکشد اینست، که پشتونان وطن ما بدون تأمل و بدون اینکه ذره ای تردد و وسوسه و تشویش بخود راه دهـند، بیدریغ کلمات و حتی عـبارات دری را در زبان و قـلم خود بکار می بندند. از همین سبب است که تعداد کلمات دخیل دری در زبان پشتو را بیست برابر ــ آری بیست برابر ــ کلمات پشتوی دخیل در دری ملک ما شمرده اند.
ــ دلیل بسیار موجه دیگر در “بی تعصبی” پشتونهای ما درین عـرصه این نکتۀ اظهر من الشمس است، که نویسندگان و دانشمندان و شاعـران پشتون ما آثار گرانمایه ای به زبان دری نوشته و از خود به یادگار مانده اند. بروید سراغ زمامداران ما ــ از اعـلیحضرت احمد شاه بابای کبیر گرفـته تا پسرش تیمور شاه و نواسه اش شاه شجاع و تا سردار مهردل خان مشرقی ــ برادر امیر دوست محمد خان. بروید و “شرح بیتین” مهردل مشرقی را از نظر بگذرانید و به چشم سر ببینید که این شاعـر عارف در شرح دو بیت ــ بلی فـقـط شرح دو بیت ــ حضرت خداوندگار بلخ ، مولانای بزرگ ، چه شهکار منظومی از خود بجا گذاشته است. بروید و اثر تاریخی امیر عـبدالرحمان خان را بخوانید، که نیز به زبان دری نوشته شده است.
و از نویسندگان غـیرخاندانها و سُلاله های شاهی اگر مثال بیاوریم، گپ به درازا میکشد. آری نویسندگان و شاعـران پشتون عـلی الاکثر در زبان دری آثار ماندگار نوشته اند. نویسنده و سیاستمدار عالی مقام مرحوم استاد عـبدالرحمان پژواک را در نظر بگیرید، که در نظم و نثر دری چه شهوار گفـته و نوشته. بروید و اشعار آبدار دری آقای سلیمان لایق را بخوانید. بروید آثار مرحوم استاد مجروح را بخوانید؛ بروید آثار مرحوم استاد گل پاچا الفـت را بنگرید.
بروید اشعار استاد علامه رشاد را بخوانید. بروید …. و بالآخـره به آثار بی نظیر استاد عـلامه پوهاند عـبدالحی حبیبی ــ که ماننده اش در تمام قـلمرو زبان دری دانشمندی متبحر سراغ نداریم ــ نظر افـگنید تا دریابید که این پشتونان عـزیز کشور ما چقـدر به زبان دری عـلاقه مند بوده اند. خدمتی را که ایشان به “زبان دری” کرده اند، از نظر هـیچ دانشمند منصف ، صادق و حقـنگری پوشیده نمی تواند ماند.
درین اواخر مقالۀ ارزشمند و مستدلی از قـلم جناب انجنیر زکریا زیر عـنوان “راجع به گنج الاکاذیب بشیر بغلانی” در چهار قـسمت در پورتال پربار و ملی “افغان جرمن آنلاین” از نظرم گذشت. ایشان که به زبانبازی های غـرض آلود و “پشتو ستیزانۀ” آقای بشیر بغلانی پاسخهای مدلل و دندانشکن میدهـند، در بخش چارم این سلسله چنین مینگارند : « اولتر از همه بايد بګويم که خصومت در برابر زبان بدون در نظرداشت اينکه کدام زبان است، کار احمقانه است. بعداً اينکه ، کی در برابر زبان فارسی دری و کی در برابر زبان پشتو برخورد خصمانه کرده است؟ اګر منظور تان پشتونها هـستند که در مقابل فارسی خصومت دارند، پس کاملاً اين پندار تان نادرست و دروغ است. بخاطر اينکه پشتونها هـيچ ګاه به هـيچ يکی از زبانهای کشور بخصوص زبان فارسی دری برخورد خصمانه نداشته اند. اګر پشتونها در مناطق اُزبيک نشين زنده ګی کرده، اُزبيکی را اموخته اند، اګر در مناطق نورستان زندګی کرده اند، نورستانی را اموخته اند. از جانب دګر اګر در بين ۱۰ نفـر پشتو زبان يک نفـر دری زبان هم باشد، همۀ انها به احترام دری زبان و به غـرض فهميدن او، همه به زبان فارسی دری صحبت مينمايند. »
آنچه انجنیر صاحب زکریا مطرح کرده اند، حالت خاص و استثنائی را بیان نمیکند، بلکه از حالتی حکایت میکند، که حکم قاعـده و رسم و عادت پشتونان را بخود گرفـته است. از همین خاطر این فـکت را بحیث یکی دیگر از عـواملی میشمارم، که باعـث گردیده تا پشتوزبانان وطن ما به زبان دری چنگ بزنند ، و این در واقع سعی بلیغ ایشان را در یادگرفـتن زبان گرانقـدر دری نشان میدهـد.
قـسمی که در بالا آمد، در داخل وطن محبوب ما افغانستان لله الحمد وضع طوریست که فـرزندان پشتون ساکن شهرهای “غالباً دری زبان”، “دو زبانه” بار می آیند. و حتماً دری زبانانی که در مناطق “غالباً پشتون نشین” افغانستان پرورده میشوند، به عـین شکل دو زبانه پرورده گردیده اند ، مگر به تحقـیق که تعداد آنها بسیار بزرگ نیست. اگر امکانات اسکان و بود و باش اقـوام مختلف در مناطق پشتون نشین مهیا گردد، بدون شک که این تفاوت فاحش و این “دیوار حائل” خـواهـد شکست و نسل های بعدی ان شاء الله “دوزبانه” و “چندزبانه” بار خواهـند آمد و این قـدمی بسیار مثبت و عملی خـواهـد بود در زمینۀ تثبیت و تعمیق اتحاد و هـمبستگی قـومی و بالوسیله تأمین عملی “وحدت ملی” ما. البته نکات بسیار دیگر هم باید مد نظر گرفـته شود تا مأمولی بدین بزرگی عملی گردد، اما از نگاه من ، همین نکته نقـش سازنده ، عمده و حتی زیربنائی را بازی میکند. وقـتی هموطنان زبان یکدیگر را بدانند و افهام و تفهیم درست بین شان صورت بگیرد، گویا به یک زبان سخن میگویند و این شرط اساسی تفاهم است.
معلومدار میل مردم برای سکونت در شهر و منطقه ای، مربوط به سطح رشد و کیفـیت پیشرفـت مدنی و زمینۀ کاریابی در همان مناطق میباشد. اگر حکومات یکصد سال اخیر کشور نه تنها به کابل ارجمند ، بلکه به تمام مناطق کشور توجهِ عادلانه و مُساویانه میکردند و شمال و جنوب و شرق و غـرب و مناطق مرکـزی کشور از رشد متوازن و متعادل برخوردار می بودند، مردم خود بخود در نقاط مختلف مملکت سکناگزین میگردیدند. پشتون ها و اوزبیک ها و تاجیک ها و … بصورت گسترده در مناطق مرکزی وطن سکونت اختیار میکردند ، هـزاره ها و اوزبیک ها و تاجیک ها و … به پیمانۀ وسیع در مناطق پشتون نشین رحل اقامت می افگندند و سکنا میگزیدند و قـس عـلی هـذا. که اگر چنین میشد، قـدمی بسیار مثبت و عملی در راه تأمین “وحدت ملی” برداشته میشد و ما یک گام بسیار بزرگ را در راه “ملت شدن” ــ به اصطلاح امروزی آن ــ برداشته میبودیم.
یک نکته را درین ارتباط نمیخواهـم ناگفـته بگذارم :
توجه بیش از حد پشتونان به زبان دری ، متأسفانه قـسماً بقـیمت “از نظر انداختن” و حتی “بی توجه و بیعلاقه ماندن” ایشان به زبان “پشتو” انجامیده و این زیان و صدمه ایست، جبران نپذیر و نه زخمیست التیام پذیر.
اما نکتۀ دوم این بحث :
بعض هموطنان ما ــ و خصوصاً کسانی که نه به زبان “پشتو” مهر میورزند و نه از “پشتون” و “افغان” خوششان می آید ، و از همین رو خود را “افغانستانی” میخوانند ــ پیوسته واویلا سر داده و فـریاد میکشند که چرا “سرود ملی” افغانستان را به زبان “پشتو” برگزیده و قانوناً رسمیت بخشیده اند. مختصراً به توجهِ این هموطنان ارجمند خود میرسانم که :
ــ وقـتی پشتونان ما عـلی الاکثر ــ و حتی میتوان گفـت “بالعموم” ــ به زبان دری افهام و تفهیم کرده میتوانند و
زبان دری را کاملاً از خود میدانند
ــ در صورتی که دفـتر و دیوان و کارهای اداری و معاملاتی و تجارتی و بانکی و …. و بالآخره تعلیم و تدریس در
مکاتب و پوهـنتون ها و مؤسسات تحصیلات عالی افغانستان بیشتر از هـشتاد درصد به زبان دریست
ــ با مد نظر گرفـتن نکاتی که در قـسمت اول این مقال برشمرده شد
ــ با در نظر داشتن نکات فـراوان دیگری که برشمردن همه موجب ملال می گردد
ــ و بالآخره با مد نظر گرفـتن این نکته که زبان های “دری” و “پشتو” در قانون های اساسی افغانستان کاملاً
همتراز و همسنگ و هموزن یکدیگر قـرار داده شده اند
چه باک دارد که سرود ملی وطن به زبان عـزیز پشتو باشد، و چرا هم نباشد؟؟؟؟؟؟
با مد نظر گرفـتن مراتب بالا و مراتب فـراوان دیگر، وقـتی تنگ نظری یک حلقۀ خاص “زبان ستیز” در مورد “سرود ملی” و چند لغت و اصطلاح معدود دیوانی و عـسکری و القاب عـلمی افغانستان که به زبان پشتو می باشند، نگریسته می شود، دل آدم بر بیچارگی این اقـلیت “ستیزه جوی ِ مظلوم” که در آتش عـدم تسامح و بی انصافی درگرفـته اند ، میسوزد. بلی ؛ دل آدم می سوزد و دعاء میکند که خداوند بزرگ و قادر عـلی الاطلاق بر این “دل سوختگان” رحم فرماید و ایشان را از شعله ها و لمبه های آتش حقـد و حسد و تعصب و عـناد و خشم و غـیظ و غـضب و عـقـده مندی و … برهاند !!!!
اما در مورد نفـس “سرود ملی” :
به خوبی و بدی و وجاهـت و عـدم وجاهـت “سرود ملی” موجود کشور خود تماس نمیگرم ، چون از نگاه من و نیز طوری که در میدان عمل ثابت گردیده، بهترین “سرود ملی” برای افغانستان همانا آهـنگ مشهور و هـردل عـزیز “دا زمونږ زیبا وطن” است ــ که در واقع حکم “سرود ملی غـیررسمی” ما را گرفـته ــ که از حنجرۀ سحـّـار نواخوان کم نظیر وطن ، استاد مرحوم “اول میر” به یادگار مانده و ماننده اش تاکنون سراغ نگردیده است. من درین باره در مقالۀ مؤرخ 29 جنوری 2007 خود زیر عـنوان “دا زمونـږ زیبا وطـن ــ سرود دلها” بیشتر سخن گفـته ام. خوانندۀ ارجمند و خواهـنده را به مطالعۀ آن نوشته در آرشیف بنده در پورتال بافخامت و عـزیز “افغان جرمن آنلاین” دعـوت میکنم.