زمینخوران آخر به زمین میخورند
برلین، 29 اکتوبر 2007
بهـرام که گور می گرفـتی همه عـمر
بنگر که چـگونه گور بهـرام گرفـت
“اشباحی” در افغانستان در گشت و گذارند؛ از هـر جنس و هـر قـماش ، ولی از جنس انس و نه از نوع جن و پری.
با سقـوط دولت نجیب و درآویزی تنظیم های جهادی برای حصول یکه تازانۀ قـدرت ، تمام تعاملات قـدیم و متمدن در ملک ما برهم خورد. از زمان به قـدرت رسیدن تنظیم ها تا به سقـوط ایشان بدست قهار طالبان ، افغانستان و خصوصاً چشم و چراع وطن ــ حضرت کابل ــ هـزاران لیل و نهار را پشت سر گذرانید. راکت پرانیها و توپ زدنها و بم کفـیدن ها و تفـنگ کشدیدن ها را … و جنگهای منطقه به منطقه و ناحیه به ناحیه و کوچه به کوچه و خانه به خانه و جنگهای تن به تن را. زورگوئی ها و چور و چپاول ها و بی ناموسیها را و …. اسلام پامال کردن ها و قانون شکنیها و غـصب و تخریب و فـروش دارائی های ملکی و ملی و غـصب مال و ملک و جایداد خلق خدا و زراندوزی های بی سر و پا را و ….
و طالبان آمدند و طومار همه جنایتکاران تنظیمی را برچیدند و “ابرجنایتکار قـرن” و دار و دستۀ غـدارش را تا غارها و سولاخ های پنجشیر و خواجه بهاء الدین دواندند و در لبۀ پرتگاه غـرقاب جیحون کنار زدند. و اگر واقعۀ “ناین الون” رخ نمیداد، آخرین بقایای غـدر و جنایت و خیانت و زورگوئی و تعصب و وطن فـروشی و سفاکی و … تنظیمی، بسر میرسید و جنایتکاران “ام الفـساد” شورای نظار یا طعمۀ ماهـیان آمودریا میشدند و یا که به ممالک ماورای جیحون متواری میگشتند. حیف و هـزاران افـسوس که چنین نشد، تا ملک و ملت از شر این “شریران قـرن بیستم” و “ابلیسان قـرن حاضر” نجات می یافـتند.
و صد حیف که زمامداران جدید، تاریک اندیشان قـدیم و تاریخ زده ای بودند، که میخواستند افغانستان را “فـلخمان آسا” به قـرون وسطی پرتاب کنند. طالبان اگر بدتر از گروهـهای تنظیمی نبودند، بهتر از ایشان هم نبودند. این سیاه اندیشان عهد عـتیق و این فـرهـنگ ستیزان و زن ستیزان دوران جدید، با وجود تمام زشتیها یک حسن داشتند. و آن اینکه در قـلمرو خود نظم را برقـرار ساختند ، افـراد مسلح را کاملاً خلع سلاح کردند و مردمی را که خلع ملک و زمین و جایداد شده بودند، دوباره به حق قانونی و شرعی ایشان رسانیدند. در دورۀ ایشان بال کس میسوخت اگر به مال و ناموس مردم و دولت کج مینگریست، چه رسد به اینکه زورگویانی بیایند و مال چارده معصوم را بخورند، خرقه از قـندهار و جهنده از مزار بدزدند (2) و زمین های سرسبیل دولتی را به حیث “مال بی صاحب” به هـزاران جریب و ایکر و هکـتار قـورت کنند!!!!!!
از سالهاست که باندهای جدیدی در سرزمین بلاکش افغانان سر برآورده ، در جوشش و طغیان اند و یکی ازین جمله “مافـیای زمین” و “زمینخوران”. و اندر تعریف “زمینخوران” : « آنان که زمین مردم و دولت و ملت را به زور “زر و زور” و به زور سلاح و افـراد مسلح می بلعند و آروغی هـم نمیزنند، “زمین خوران” اند.»
کابلیان ارجمند از مصدر “خوردن” ترکیبات زشت و زیبای فـراوان درست کرده اند. اگر از ترکیبات ناخوش آیند سخن رود ، “مفـت خور” ، “مردارخور” ، “حرامخور” ، “پیسه خور” ، “قـرض خور” ، “چوچه خور” ، “خام خور” ، “جانخور” ، “دَوخور” ، “لت خور” ، “سود خور” ، “آدمخور” ، “خون خور” ، “جهانخور” ، “بدخور” ، “چتل خور” ، “ملاخور” ، “بلاخور” ، “دالخور” ، “لته خور” ، “تیار خور” ، “قـرآن خور” ، “قـسم خور” ، “دواخور” (شرابی) ، “شراب خور” ، “ریزه خور” ، “کته خور” ، “پسمانده خور” ، “قـلم خور” ، “خط خور” “تپک خور” ، “پیش پای خور” ، “لاشوخور” ، “زارخور” (زهـر خور) ، “رشوتخور” ، “پر خور” ، “خرخور” ، “خنک خور” ، و … را خـواهـیم یافـت.
ازین میانه در روزگار ما و بلکه در همین روزها ترکیب جدید “زمین خور” بسیار سخت سر زبانهاست. اگر خوانندۀ عـزیز از دیروز بدین سو، در صفحۀ “تحلیلات” پورتال ملی و افـشاگر جنایتکاران و دشمنان وطن، یعنی پورتال فخیم “افغان جرمن آنلاین” نظر انداخته باشد، چند ویدیو حتماً توجهش را جلب کرده. از جمله دوتای آنها به “زمیخوران” و “مافـیای زمین” ارتباط میگیرند. مهمانان پورتال را به دیدن و شنیدن این دو ویدیو صمیمانه و با الحاح افغانی دعـوت میکنم.
در ویدیوی اول مصاحبۀ راپورتر “تلویزیون طلوع” با شاروال کابل، جناب روح الله امان، تعبیه گردیده و در ویدیوی دوم مصاحبۀ وزیر شهرسازی و انکشاف شهـری، جناب محمد یوسف پشتون. از خلال هـر دو مصاحبه ، عمق فاجعه
را میتوان دریافـت. هـر دو مامور عالیرتبۀ دولت از غـصب زمینهای دولتی توسط “مافـیای زمین” سخن میگویند و وزیر شهرسازی افـشاگرانه تر لب به سخن کشوده میگوید : « … و درین مملکت مافـیای زمین موجود است.
درین مافـیا بسیار کلانها دخیل اند. در شهرک مرجان کلان ترین مافـیای زمین در آن دست داره، که هـفـتـصد جریب زمین دولت را دزدی کرده. مه فـوراً میگم و به شرافـتت قـسم اگر این را اعـلان نکنی. و خبر داری که در رأسش کیست؟؟؟؟؟؟ آغای فـهـیم!!!!!» مراد از “آغای فـهـیم” همان “دلگی مشر” مشهـور ، قـسیم خان فـهیم است که افغانستان و خصوصاً کابل نازنین ما را “ارکارۀ پهلوانی” فـکر کرده و پیوسته از “گاوزوری” (3) کار میگیرد. گاهی بزرگترین لقـب نظامی همانا “مارشال” را به زور بر سر نام “مبارک” خویش می چسپاند، گاهی خود را “فاتح کابل” و “سرخیل میدان” میسازد و ….
ولی از همه بدتر که خود را “رئیس مافـیای زمین” و “سرخیل زمین خوران” ساخته و تا میتواند زمین میخورد. این “زمین خوردن ها” اما تا زمانی ادامه خواهـد یافـت که خودش به زمین بخورد. به یقـین که این پهلوان پنبه نمیداند، که روزی این قـدرت و اخ و دب (4) به پایان میرسد. چه خواهـد کرد اگر این دم و دستگاهـش به حکم عـدل و داد گردون ، دگرگون گردد؟؟؟ چه خواهـد کرد اگر صاعـقۀ غـضب الهی بر فـرقـش فـرود آید؟؟؟ مگر عاقـبت کار خود را دمی سنجیده است؟؟؟ مگر کمی فکر کرده است که اگر فـرعـون و نرون و چنگیز و هـیتلر هم باشد ، بالآخره روزی عمر نکبت بارش به آخر خواهـد رسید؟؟؟ در آن روز چه خـواهـد کرد؟؟؟ اگر در این جهان از خشم مردم و دادگاه و دادستان و محکمه و څارنوال و لوی څارنوال رهائی یابد، در جهان آخرت کیست که وی را از چنگ عـدالت خداوندی و دادستان ازلی نجات بدهـد؟؟؟ آن وقـتی که گرزهای آتشین بر فـرقـش نواخته شود و فـریاد و صیحۀ عـذابش تا ملکوت اعلا بالا گردد، فـریادرسی نخـواهـد یافـت!!!!!! روزی که پنجۀ عـدالت خداوندی حلقـومش را بفـشرد، مال و ملک و جایداد و بنگله و ویلا و زمین و بلند منزل و آسمان خراش و زمینهای غصب کرده و بازار “طلافـروشان”اش وی را نجات نخـواهـند داد!!!!!
من مگر یقـیناً بدین باور استم که او و جنایتکاران دیگر در همین دنیا و پیش چشم کسانی که مورد ظلم و جفا و بیداد ایشان قـرار گرفـته اند، عـقـوبت خواهـند گردید و سزای اعمال خویش را خواهـند چشید.
اگر ترجمان درد و رنج گردم و پیام درد رسیدگان و هـردم شهیدان بی پناهِ وطنم را بازگویم، که راه و چاره ای دیگر ندارند و فـقـط چشم خود را به عـدالت الهی در روز جزاء دوخته اند ، رباعی معروف شیخ اجـّـل حضرت سعدی شیرازی را پیشکش خواهم کرد که :
دوران بقا چو باد صحــــــــرا بگذشت تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستــــــــمگر که ستم بر ما کرد بر گردن او بمـــــــاند و بر ما بگذشت
زندگی و زندگانی میگذرد ، و هـر آنچه از خوبی و بدی و زشت و زیبا در آن نهفـته است. آنان که بر مردم ظلم روا میدارند و حق مردم را پامال میکنند ، به تحقـیق بدانند که این ظلم و جفایشان بر مردم نیز گذشتنی است ، ولی آنچه ناگذشتنی و برگشت ناپذیر است ، حق مظلـوم است که بر گردن ظالم میماند و ابدالدهـر و تا ابد الآباد میماند.
اگر در ملک ما حکومتی و بازخواست گری و دادگاه و محکمه ای وجود ندارد ــ که به تحقـیق ندارد ــ روز جزاء بدون شک خـواهـد رسید. و آخرین امید ستمدیگان و جفاکشیدگان وطن به “روز انتقام” آخرت دوخته خـواهـد ماند !!!!!
تذکرات :
1 ــ ترکیبات مصدر “خوردن” را در سرتاسر این نوشته، به شکل گفـتاری آورده ام ، که البته در صورت ادبی و زبان معیار “خور” به “خوار” مبدل میگردد.
2 ــ “چارده معصوم” زیارتی است در کابل قـدیم نزدیک خرابات و زیر گـذر “سنگ کش ها”. “گذر سنگ کشها” کوچه ای بود، که در زیر “کاسه برج” ، در سمت شرقی بالاحصار کابل و در بالای “بالا جوی” واقع بود ، که در اصل سنگ کشان در آن سکونت میکردند. در کابل قـدیم گذرهای بسیار به حساب اهـل حرفه نامگذاری گردیده بودند از قـبیل “گذر تنور سازی” ، “گذر سراجی” ،”گذر آهـنگری” ، “گذر بوریابافی” ، “گذر خرابات” ، “شانه سازی” ، “کوچۀ بتگر” و غـیره.
خرقه” مراد از “لباس مطهر” رسول خدا حضرت محمد مصطفاست که در قـندهار نگهداری میگردد. و “جهنده” منظور از همان پرچم زیارت شاه ولایت مآب در مزار شریف است، که زبان عوام آنرا “جنده” تلفـظ مینماید.
3 ــ “گاو” در متن در معنای “مرد تنومند و قـوی الجثه” بکار رفـته و با حیوان مشهور ارتباطی ندارد.
4 ــ “اخ و دب” اصطلاح عامیانۀ کابلی و در معنای “کش و فـش” و “کر و فـر” و “جلال و شکوه” خودنمایانه و ظاهـری است.