جبهۀ چهارم جنګ استقلال ونقش میرزمان خان کنری درآن

د لراوبر اداره | اپریل 3rd, 2008


غازی میرزمانخان کنری


ولایت کُنر،  دره یی شاداب وحاصلخیزی است،واقع درنشیب های کوه های سپین غر وسلیمان، که از شمال شرق کشور به جنوب غرب تا سند وبلوچستان امتداد  دارد. این ولایت به اسم رودخانه یی یاد می شود که از وسط این دره میگذرد وبعد از سیراب کردن زمین های دو طرف خود،آب  رودخانه های الیشینگ والینگار وغیره آبریزه ها با آن یکجا شده درنزدیک جلال آباد به رودکابل می ریزد و بعد بسوی جنوب جریان می یابد ونزدیک اتک به رود سند خالی میگردد. کوه های  سربفلک کشیده سپین غر وسلیمان که از شمال شرق کشور به جنوب غرب تداوم یافته،نه تنها منبع وسرچشمه رودخانه های مذکوراست، بلکه مستور از جنگلات طبیعی  با درختان آسمان سای نشتر وکاج  وصنوبر وبلوط  و ارچه است که یکی از منابع مهم درآمد باشندگان محل بشمار میرود.


درسراسر این دره، مردمانی زندگی میکنند که مثل کوهایش با وقار و سر بلند از غرورآزادی خواهی  ومیهن دوستی اند وسلحشوری و رزم آوری جزوفطرت و سرشت زندگی شان است. کُنر نه تنها بخاطر کوه های سربه فلک کشیده ورودخانه خروشان وجنگلات وحشی نشتر وکاج وصنوبرخود معروف  است، بلکه از لحاظ داشتن شخصیت های دانشمند وضد استعماری خود نیزمعروف ونامداراست.


سیدجمالدین افغان، بیدارگرشرق که نامش جهانشمول است ، زاده وپرورده همین دره می باشد. سیدهاشم خان کنری عم سید صفدرپدر سیدجمالدین افغان، شخصیت روحانی وپر نفوذ دیگر کنر بود که درجنگ اول افغان وانگلیس در برابر قوای استعماری انگلیس  دست به مقاومت ومخالفت زد و باقبول خسارات جانی ومالی نام خود را در دل تاریخ مبارزات مردم افغانستان ثبت کرد. این خاندان از اخلاف سیدعلی ترمذی معروف به پیر بابا، از مخالفین سرسخت پیر روشان انصاری بوده واسلافش هنوز درولایت  کنر از خود قلعه وزمین وباغ وعقار ونام ونشان ونفوذ وقدرت بسیاردارند.


افزون برخاندان سیدجمالدین افغان وسیدهاشم خان کنری، ماشخصیت های با ننگ وبافرهنگ ومیهن پرست دیگری از این ولایت راداریم و می شناسیم که درعرصه دانش  ووطن دوستی وشجاعت ودلیری واز خود گذری ،وآزادی خواهی خود کم نظیراند.


یکی ازاین دلیرمردان آزادی طلب وحریت پسند  کنر، میرزمان خان کنری ، قوماندان شجاع  وبا تدبیر قوتهای قومی جبهه چهارم یعنی جبهه چترال وکنر است. این افسر شجاع وفداکار میهن چنانکه حق اوست درتاریخ معاصرکشور معرفی نشده  وبه نظرمیرسد که عمداً به فراموشی سپرده شده است درحالی که مردم ومیهن به وجود چنین فرزندان دلیری بخود می بالد و دین او برگردن تمام کسانی باقی  است که در عرصه تاریخ قلم میزنند.


خوشبختانه در نوروزامسال( ۱۳۷۸ خورشیدی)  یک اثر تاریخی  پر محتوایی  زیرعنوان « جنگ استرداد استقلال افغانستان وجبهه فراموش شده چترال وکنر» از قلم نویسنده ومحقق ورزیده وجوان کشور، داکتر عبدالرحمن زمانی، بدستم رسید که درآن از کار وپیکار این سرباز دلیر وطن  در جبهه چهارم جنگ استقلال کشوربه نیکوئی یادآوری شده است.


کتاب مطابق با معیارهای پذیرفته شده تحقیقات تاریخی، با ادبیات روان وبیان شیوا به زبان دری نگارش یافته است و همراه است باعکسهای تاریخی  از غازی امان الله ومبارزین ملی وقوماندان قوتهای قومی  جبهه چهارم ، میرزمان خان کنری وشرح مختصری ازروحانیون مبارز وسربرآوردگان جهادی محل وهمچنان عکس های انواع سلاح های سبک وسنگین بشمول طیارات جنگی انگلیس وبمب های دستی ونقشه های جبهه  جنگ که  من تمام آن (۲۲۶ صفحه) را در یک شبانه روز خواندم و از آن فراوان لذت وفیض بردم. کتاب تازه درسال ۲۰۰۷ در پشاور پاکستان از طرف موسسه انتشارات موسکا،در کاغذمرغوب  با قطع وصحافت عالی به چاپ رسیده است.


با مطالعه این کتاب دانستم که درجبهه چهارم ( جبهه چترال وکنر) نقش غازیمرد نامدارمیرزمان خان کنری چقدر موثر وسازنده بوده است که با وسایل و امکانات اندک حربی ولی سرشاراز غرور وطن پرستی وعزم راسخ برای کسب استقلال کشور، با قوت های قومی محل ضربات مرگباری برنیروهای انگلیسی مستقر در چترال وارد کرده و در برابر توپخانه مدرن دشمن با قبول تلفات جانی بیشمار از رزمندگان افغانی بشمول شهادت  یک برادر خود در نبرد، سرانجام دشمن رامجبور به فرار میکند وچند محل از قلمروچترال اشغالی رابه تصرف می آورد.  این پیروزیهای وی، شکست جبهه جلال آباد را به قیادت صالح محمدخان، جبران وبرای افغانستان افتخار وپیروزی  کمائی مینماید.


متاسفانه از این جبهه واز شجاعت وپایمردی قوت های قومی تحت رهبری و سرکردگی میرزمان خان کنری در کتب تاریخی کشور مثل تاریخ  غبار (بجز ذکر نامی در جمله سایر جهادیان) ودر “افغانستان در پنج قرن اخیر” حتی نامی از وی هم برده نشده وهیچگونه شرحی دیده نمی شود.


اینک جناب داکتر صاحب عبدالرحمن زمانی، نواسۀ میرزمان خان غازی ، آستین همت بر زده وبرای معرفی دقیق ومستند پدربزرگ خود وهمرزمان وی مدتی را صرف مطالعه وپژوهش  تاریخ های محلی واسناد آرشیف های استخباراتی انگلیس در کتابخانه های هند بریتانوی وانگلستان وکانگرس امریکا ومنابع  انگلیسی وفارسی و پشتو واردو، ونشرات سایتهای انترنتی نموده وسرانجام به نگارش یک اثر بسیار دقیق تاریخی وعلمی زیرنام جبهه چهارم جنگ استقلال توفیق حاصل کرده اندکه قابل تقدیر و شادباش است.  اعتراف میکنم که تا قبل از مطالعه این اثر من کمترین معلوماتی در مورد کارنامه های افتخار آفرین میرزمانخان کنری ،این شخصیت ملی کشور واقوام شجاع وفدا کارآن ولایت در جنگ استرداد استقلال کشور نداشتم.


من فکرمیکنم که شوق وذوق وعشق به احیاء مفاخر تاریخی و زنده کردن کارنامه های ماندگاروافتخار برانگیزنیاکان  دلیروشجاع کنر، در جبهات نبرد استرداد استقلال کشور ودرعین حال به فراموشی سپردن عمدی پیشتازان نبرد آزادی بخش (جبهه چهارم) انگیزه اصلی مؤلف دربوجود آوردن این اثرمهم تاریخی  بوده است، نه شهرت طلبی درصف طویل نویسندگان شوقی که از سر بیکاری درخارج  به نویسندگی پناه آورده اند.


مؤلف کار خوبی کرده که  کتاب را به نام پدربزرگ بزرگوارخود، غازی میرزمان خان کنری، وغازیمردان همرزم او اهداء نموده است. اگر من جای مولف بودم عکس رنگی این غازیمرد را علاوه بر(صفحه ۱۷۹که مختص به معرفی اوست) درصفحه اول کتاب مزبورنیز آزین می بستم تا چشم خواننده قبل از هرچیز با سیمای باوقار ونافذ این شخصیت ملی آشنا میگردید.


کارخوب دیگرمولف ،اینست که وی اثرش را برای استادان سرشناس پوهنتون چون داکتر صاحب عبدالله کاظم، سابق استاد پوهنتون کابل، واستاد صمیم استاد پوهنتون ننگرهارودیگر فرهنگیان کشور نشان داده واشخاص مذکورنیز اخلاصمندانه اثر را مطالعه نموده  ونظریات سودمند علمی خود را در مورد کتاب ابراز کرده اند ووی نظریات اصلاحی وتکمیلی آنها را نیز مدنظر گرفته است. دیدن تقریظ داکترصاحب عبدالله کاظم ویا دداشت کوتاه استاد صمیم بیشترمشوق خوانندگان میشود تا متوجه اهمیت کتاب شده وزود تر خود را بامحتوای آن آشنا ساخته به مطالعه متن کامل اثر بپردازند. چنانکه من نیز بعد از مطالعه تقریظ های  صفحات نخستین کتاب ، به مطالعه متن کتاب پرداختم وچون با ادبیات روان  واسلوب معیاری به نگارش آمده است، مرا برآن داشت تا با وجود دید وبازدید برخی از دوستان در روز اول نوروز، کتاب را نیز سراپا بخوانم وحتی برخی نکات را یاد داشت بگیرم.


داکترصاحب کاظم درپایان تقریظ تحلیلی سودمند خویش در مورداین کتاب به درستی نوشته میکند که :”کتاب مشتمل برسه قسمت است: قسمت اول به مسایل عمومی جنگ سوم افغان وانگلیس اختصاص دارد که بعد ازبررسی مختصر شرایط داخلی وخارجی کشورقبل از آغاز جنگ، نگاهی به علل عمده واهمیت این جنگ از نظرانگلیسها انداخته ومتعاقباً تناسب قوای دوطرف را بطور مستندباهم مقایسه کرده است. در ادامه این مبحث بعد از ذکر مختصرعملیات سه جبهه عمده نظامی درجنگ استقلال، مولف محترم به بررسی نقش واهمیت جبهات قومی ومردمی درتاریخ افغانستان پرداخته وضمناً یادآورشده است که چگونه انگلیسها میکوشیدند که با تطمیع وتبلیغات سوء ونیز رشوه ووعده اعطای امتیازات به سران قومی وشخصیتهای بانفوذ، آنها را علیه دولت افغانستان بسیج نمایند.


قسمت دوم کتاب به بحث پیرامون موضوعات جببهه چهارم جنگ استقلال یعنی جبهه چترال، کنر تخصیص یافته است که مولف محترم نخست نظری به موقعیت تاریخی وجغرافیائی چترال وکنر انداخته واز تقسیمات سرحدی بین دوساحه مذکور بحث نموده ونیز نقش زمامداران(مهتران) چترال را در ازای موافقت ویا مخالفت با انگلیسهایادآورشده که بسیار دلچسپ و آموزنده است. نقطه عطف دراین مبحث همانا جریان روی دادها وعملیات نظامی با مقایسه قوای دوطرف دراین جبهه است که به تاریخ ۵ می ۱۹۱۹آغاز گردید وباوجود متارکه رسمی [در۳ جون۱۹۱۹]تا ۱۷ جنوری ۱۹۲۲ به نحوی دوام یافت.مولف محترم درارتباط از نقش بارز غازی میرزمان خان کنری- سرلشکرقوای قومی کنر به تنهائی وهمچنان به همکاری با قوماندان نظامی جبهه مذکور، نایب سالارعبدالوکیل خان نورستانی به تفصیل بیان داشته وبا ذکراسمای شهدای ومجاهدین آن جبهه وکسانی که نایل به خلعت از طرف اعلیحضرت امان الله شاه گردیدند، بحث را درآن قسمت به پایان رسانیده است. قسمت سوم کتاب بیشتر به ضمایم اختصاص یافته(ومعلوم میشود که این کار را بعد از تکمیل متن کتاب به مشورت دوستان اهل نظر انجام داده است- س) وشامل عکسهای تاریخی، نقشه ها، انواع سلاح مورد استفاده طرفین ونیز لست واحدات عمده قوای نظامی انگلیس درجنگ سوم میباشد که ضماً اشعار وسروده های رزمی وحماسی شاعران جبهه چهارم دراخیر زیب این کتاب گردیده است.”( ص۱۱-۱۲)


اگر از بحث بربخش های سه گانه کتاب بگذرم،باید بگویم که  گردآوری وچاپ عکسهای تاریخی مبارزین ملی در این کتاب ونقشه های متعددی که خواننده را به منطقه ونقاط درگیری با دشمن بخوبی اشنا میکند، کاری است که براهمیت کتاب بیش از پیش افزوده است.


از مطالعه این کتاب وخواندن  آثار  دیگری چون “زندانی خاطرات” به قلم محمدهاشم خان زمانی فرزند میرزمان خان کنری  شاعر وشخصیت نامدار فرهنگی کشور، و”دزمانی یاد” که به همت داکتر زمانی تدوین وبه چاپ رسیده ، برمی آید که غازی میرزمان خان کنری (۱۸۶۹- ۱۹۲۹م)، یکی از رجال نامداروبا وقارکنربودند که قبل ازجنگ استرداد استقلال کشور، در جنگ های  آنسوی خط دیورند برضد انگلیسها اشتراک کرده بودند واین سهمگیری درجنگهای ضدانگلیسی   نام او رازبانزد مردم دوسوی خط دیورند نموده  به گوش شهزاده امان الله خان رسانید. همین شهرت باعث شد تا با شهزاده جوان امان الله خان( عین الدوله) آشنا شود و با گذشت زمان این آشنائی به دوستی رفیقانه مبدل گردد.


شرکت میرزمان خان کنری درقیام  مسلحانه اقوام مومند برضد انگلیس در آنسوی خط دیورند درسال ۱۹۰۸که بنام “سره غزا” ثبت شده، سبب شد تا مورد پیگردحکومت هند برتانوی واز آنطریق مورد پیگرد امیر حبیب الله خان قرارگیرد وسرانجام به دام امیر بیفتد ودرکابل زندانی شود. میرزمان خان پس یک از سال زندان در بدل ضمانت به امر شهزاده امان الله خان که درغیاب پدرمعمولاً والی کابل می بود، اززندان رها گردید ولی وقتی امیر از رهائی او مطلع شد برشهزاده خشم گرفت و او را محکوم به جریمه  نمود و وی این جریمه رااز معاش خود به دولت پرداخت. میرزماخان باردیگرگرفتارو به زندان امیر افتاد. دراین نوبت شهزاده عین الدوله به میرزمان خان میگوید که این بارنمیتواند او را آزاد کند مگر زمینه فراراو را اگر خواسته باشد فراهم کرده میتواند . اما میرزمان خان  فرارکردن را برای خود عارمیداند و مدت پنج سال را درزندان شیرپور باقی میماند. میرزمانخان در دوران زندان با زندانیان سیاسی دیگری از جمله مشروطه طلبان  اشنا شد واز تجارب آنها تاثیر پذیرفت. سرانجام امیر درشکارگاه کله گوش لغمان شکاررقبای سیاسی  گردید ونوبت به شاه امان الله خان رسید و او تمام زندانیان سیاسی بشمول میرزمانخان را آزاد کرد.


در دورۀ امانی،پس از اعلام جهاد ونبردبرای استرداد استقلال کشور، میرزمان خان کنری رهبری وسرکردگی ۴۰۰ تن ازقوتهای قومی را درجبهه چترال وکنربه عهده داشت. دست آورد بزرگ نبردهای اوفتح وتصرف دره های ارنوی ،دوکلام ، لمبربټ وگډ، از قلمروچترال مربوط انگلیسها بود که بزودی قوتهای اوبا آتش توپخانه انگلیس روبروشد  و وبا تحمل تلفات سنگین۱۲۶ تن از جنگجوی دلیر کنری وننگرهاری خود مجبوربه عقب نشینی گردید. نامهای  جانبازان کنری وننگرهاری در زمره سایر شهدای راه استقلال کشور،در طاق ظفر پغمان ثبت تاریخ شده  و دراخیر کتاب مورد بحث ما هم آمده است. امامیرزمانخان  باجلب نیروهای کمکی دیگرو سازماندهی مجدد نیروهای قومی ، با تغییردر شیوه جنگ  ودر مشورت با قطعات دولتی تحت قومانده عبدالوکیل خان نورستانی وکرنیل خورشید خان دوباره توانست محلات از دست رفته را به تصرف  درآورد و به پیشروی بسوی مرکز چترال ادامه دهد وبالاخره نیروهای انگلیسی و شهزادگان چترالی را در قلعه چترال متحصن وقلعه بند نماید. بعد ازمواصلت پیام شاه امان الله مبنی برمتارکه جنگ با انگلیس است که نبرد با دشمن را توقف میدهد ، ولی محلات متصرفه را تا مذاکرات نهایی برسمیت شناختن استقلال کامل افغانستان از طرف انگلیس در۱۹۲۲وقبول بدیل های مهمی در قبضه نیروهای افغانی نگهمیدارد.


میرزمان خان کنری بعد از نبرداسترداد استقلال  به عضویت شورای دولت امانی در آمد.شورای که وظیفه اش مشورت به شاه وتسوید ویا تعدیل قوانین جدید بود ودرسال ۱۹۲۸ با کمیت ۱۵۰ نفربه شورای ملی تغییرنام داد.


این غازیمرد تا آخر عمرش از طرفداران صدیق وجدی اعلیحضرت شاه امان الله غازی باقی ماند که طی ده سال دوره آن شاه ترقیخواه ،خدمات بسیار ارزنده در راستای تحقق تحولات اجتماعی واستقرار ثبات درکشور انجام داد. اشتراک اوبا اقوام دلیرش درجنگ استقلال وسهمگیری شان درخاموش کردن شورش ملای لنگ در پکتیا در۱۹۲۴ و تدویر یک جرگه بزرگ قومی در هده  جلال اباد دردسمبر۱۹۱۹برای همبستگی وحمایت مردم مشرقی از دولت امانی ، که در آن  تقریباً پنجهزار تن از سران وسرکردگان اقوام وقبایل دوطرف خط دیورند به دعوت میرزمان خان اشتراک ورزیده  بودند و آمادگی وحمایت خود را برای دفاع از استقلال، ازادی وتمامیت ارضی افغانستان ابراز داشتند و درآن جرگه به انگلیس ها اخطار داده شد تا از مداخلات درامور افغانستان خود داری ورزند، ورنه بار دیگر با خشم اقوام وقبایل دلیر افغان روبروخواهند شد،خود مبین نفوذ وتاثیر این زعیم بزرگ کنراست.


غازی میرزمان خان کنری به پاس جانفشانی های وطن پرستانه اش به دریافت چندین مدال از قبیل: مدال”لوی خان” ،مدال”وفا” ، مدال”صداقت” ومدال”خدمت” از سوی شاه امان الله نایل آمد که هریک همراه بامکافات منقول وغیر منقول مثل پول نقد وزمین وتیول وجاگیر بود. یکی از خصوصیات بارز میرزمان خان کنری، ضدیت ودشمنی عمیق او با انگلیسها مثل شاه امان الله غازی  بود که هرگز این دشمنی را پنهان نمیکرد وهرگزفریفته تطمیع  انگلیسها نشد و با انگلیسها کنار نیامد. و به همین خاطر بود که پس از سقوط دولت امانی و در اوضاعی که شاه در رأس لشکرهای قومی قندهار وفراه بسوی غزنی پیش می آمد، وی پسرخود غند مشرعصمت الله خان را از کنر به قندهار نزد شاه امان الله فرستاد تا وطن را برای دزدان سقاوی رها نکند و او به حمایت از شاه با قوت های قومی خود از کنر واز سمت شرق برکابل حمله خواهد کرد و شاه هم از غرب برسرنیروهای سقاوی یورش آورد.عصمت الله خان از راه های ناشناخته و پرخطر خود را به حضور شاه امان الله  رساند وپیغام وپیمان پدر را به شاه بیان کرد وتا غزنی لشکر قندهار راهمراهی نمود، ولی درهمین فرصت به تحریک انگلیسها، میرزمان خان درکنرو در هنگام نماز خفتن درراه مسجد ناجوانمردانه به قتل میرسد  و پسر سقاو ازخطر جبهه شرق آسوده میشود.


با شهادت این مرد بزرگ خاطر انگلیسها جمع شد ودل دشمنان این خاندان مقتدر وبانفوذکنری  یخ کرد،اما کینه ورزی  جواسیس انگلیس با این خاندان از میان نرفت  وبرای ریشه کن کردن خاندان او بازهم توطئه چیدند تا اینکه درعهد صدارت سردارهاشم خان، تمام بازماندگان میرزمان خان کنری که تعداد شان به یکصد تن میرسید، از زن ومرد وخورد وبزرگ بدون کدام جرم وگناه وحکم کدام محکمه ئی( درست مثل خاندان غلام نبی خان چرخی ، محض بجرم طرفداری از شاه امان الله)، به زندان دهمزنگ انداخته شدند و مدت ۱۳ سال را در شرایط بسیار بدتر از جهنم در زندان گذشتاندند و۲۸ تن آنان از اثربیماری و بیدرمانی وشرایط خراب زندگی در زندان مخوف دهمزنگ جان دادند و بقیه هم پس از۱۳ سال زجر وشکنجه زندان به ولایت هرات تبعید گردیدند ومدت هشت سال دیگر را دور از اقارب واقوام خود در هرات بسر آوردند. فقط در دوره دموکراسی ظاهرخان بود که بقیة السیف این خاندان اجازه  یافتند تا به زادگاه خود درولایت کنر رفته زندگی را دوباره از نو آغاز کنند. خوشبختانه داکتر عبدالرحمن زمانی ، پسرالحاج  محمدارسلان خان زمانی یکی از نواده های با استعداد و وطن پرست میرزمان خان است که اینک درامریکا زندگی میکند و دست به تدوین شرح ماجراهای دردناک رفته براین خاندان وکارنامه های ماندگارآنها زده است.


گرچه رشته اصلی مؤلف طبابت است،ولی معلوم میشود که  براثراستعداد ذاتی وذوق سرشار نویسندگی وعلاقمندی در کارهای حوصله فرسای  تحقیقی و دقت در متون تاریخی واسناد ارشیفی، مثل یک محقق  ویک مؤرخ باتجربه وآزموده از عهده کارش برآمده و مواد ومطالبی را که در باره جبهه چهارم جنگ استرداد استقلال کشور، ضرورت بوده، از درون اسناد وکتب  گردآوری ، تنظیم وتصنیف نموده و ازتلفیق وتالیف آنها کتابی به وجود آورده است، که در نوع خود اگر بی نظیرنباشد حتماًکم نظیر خواهد بود. زیرا من تا مطالعه این کتاب درباره جبهه چترال وقوماندان دلیر آن یعنی میرزمان خان کنری چیز نخوانده بودم واطلاعات زیادی هم از این جبهه جنگ نداشتم.


مولف ضمن برآوردن هدف اصلی خودبه معرفی شخصیت های روحانی وجهادی  کنر وننگرهار از قبیل :عبدالحیکم آخندزاده ،ملاصاحب بابړه ، حاجی صاحب ترنگزائی، ملا صاحب چکنور، میاصاحب سرکانی و دیگر سرکردگان جهاد از قبیل جمدرخان وعبدالرحمن و عبدالودود وکرنیل خورشیدخان ونایب سالار عبدلوکیل خان نورستانی وغیره پرداخته  که هرکدام دربرابر استعمار انگلیس نقش وطن پرستانه خود را ایفا کرده اند ، وسرگذشت شان میتواند برای فرزندان افغان سرمشق خوبی باشد.نقش عبدالوکیل نورستانی نیز در جبهه چترال پررنگ وچشمگیرتوصیف شده است.


برای من دراین کتاب در پهلوی کارنامه های  ماندگار میرزمانخان کنری، شرح حال مختصرمولوی عبدالخالق  اخلاص شاعرزبردست  زبان پشتو که خود جزوی از نبرد استقلال در جبهه چترال  بوده وصحنه های جنگ را منظوم کرده و آن کارنامه ها رااز فراموشی نجات داده است خیلی دلچسپ بود.


نمونه  نظم اودر ثبت رویدادجبهه چترال  چنین است :


چی غازی میرزمان خان په حمله سازشه


په کفارو باندی جوړ دغم آواز شه


ډیرکفار له تیغه تیر پاتی مردارشوه


هغه نورپه تیشته لاړ جان بردار شوه


څلورخایه دکفارو چی محکوم دي


“ارنوی”او”لامبربټ ” او” گډ ” معلوم دي


بل پړاو د”ګواټی” ګوره عیان


داشو فتحه په نصرت د ذوالمنان


چی غازی میرزمان خان هلته قرارکړ


دچترال دمهتر زړه یی ناقرارکړ


بریکوټ کی معصوم شاه پاچا وگوره


وسره هم خورشیدخان کرنیل وروره


هم وسره عبدالحکیم آخند زاده و


په نرنګ کی چی ساکن او باشنده و(صفحه ۹۸)


این شاعرفاضل نه تنها یکی از مبارزان ملی بود، بلکه درامور نظامی تا رتبه کندک مشری بعد از سال ۱۳۰۳ش در دولت امانی خدمت کرده بود ودر۱۳۱۰ در شورای ملی وقت  عضویت داشته وسپس درسال ۱۳۱۶ در پشتو ټولنه به حیث مدیر شعبه لغات پشتو کار نموده است ودست به تالیف وتصنیف چندین اثر سودمند ذیل زده است:


۱-داستقلال څلورمه جبهه


۲-سیف الامان


۳- تصحیح التلاوت فی علم القرائت


۴-نهضت پشتو


۵- نورستان جدید الاسلام


۶-د نورستان حالات


۷- لوی خوبونه


۸- نظم اونثر


فرزندان با احساس ننگرهار وکنر بایستی قدر این شخصیت مبارز ووطن پرست را بدانند واز او به عنوان یک عنصرملی ومبارز وقابل احترام فرهنگی قدردانی نمایند. من حس میکنم که این مردوطن پرست در ایام مهاجرت به پاکستان در پسین روزگار زندگی چگونه رنج می برده وچه توقعاتی از فرزندان افغان برای آزادی وطن از کام اژدهای سرخ داشته است تا زنده بوطنش بازگردد.


در اخیرمطالعه این کتاب پرمحتوارا به تمام افغانها توصیه میکنم وبرای مولف محترم توفیق مزید در انجام کارهای فرهنگی آرزو مینمایم.


یاد وخاطر همه مبارزین وطن دوست افغان همواره  گرامی باد!


پایان ۲/ ۴/ ۲۰۰۸

Copyright Larawbar 2007-2024