از عاشقان زبان پشتو تا دشمنان زبان پشتو
نويسنده: دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی
سبستیان هاینه : آرزومندم که فـرزندانم مرا “پـلار” صدا کنند!!!
وقـتی مقالۀ “Student, 22, kann 35 Sprachen” نوشتۀ آقای Martin Koch را از Spiegel Online “شپیگل آنلاین” ترجمه کرده و زیر عـنوان “محصل 22 ساله ، 35 زبان را یاد دارد”(1) در پورتال فخیم و بی مثال “افغان جرمن آنلاین” ــ که نور دیدۀ یار و خار چشم اغـیار گردیده ــ و در دیگر سایت های مردمی و “بی تعصب” افغانان به نشر سپردم، بر خود لازم دیدم که بدین تقـریب استثنائی سطری چند بنویسم و تقـدیم وطندارانم بکنم.
راستی فکر میکردم که چشمانم غـلط می بینند و یا آخذۀ ذهـنم قـوۀ درک خود را از دست داده، وقـتی خـواندم که یک اروپائی عاشق و شیفـته و واله ِ یکی از دو زبان رسمی و ملی وطنم ــ یعنی زبان ارجمند “پشتو” ــ گردیده. با خود گفـتم : یا للعجب که یک بیگانه، دوست دلباخـته و گرویدۀ این زبان گردیده است ، در حالی که تعدادی از هموطنانم یک رنگ و پیوسته در صدد توهـین و استهـزاء و حتی تخریب آن برخاسته اند؟؟؟
به همان اندازه که عـشق و شیفـتگی و محبت یک بیگانه ــ بیگانه از فـرهـنگ و بیگانه از همه چیز ما ــ به زبان عـزیز پشتو غـیرقابل درک است، به همان اندازه باورنکردنیست که هموطنانی پیدا گردند که با یک زبان بزرگ مملکت خود و با زبان یک قـوم بزرگ کشور خود ــ که بزرگترین قـوم این آب و خاک است ــ برخورد خصمانه و عـنودانه نمایند. راستی باور انسان نمی آید که چرا چنین انسانانی پیدا گردند، که با یک “زبان” عـناد ورزند. مگر یک زبان میتواند مقـصر و گناهکار باشد؟؟؟ من می گویم، که هـیچ زبانی در دنیا سراغ نمیگردد، که جوابده و مسؤول کوتاهی های یک جامعه باشد و وقـتی که چنین است، چرا باید با زبانی دشمنی ورزیده شود؟؟؟ دشمنی ورزیدن با یک زبان هـیچ اساس استوار ندارد، و فـقـط از عـواطف و احساسات معوج و ناسَختۀ “کج اندیشان” برمی خیزد. گاه میگویند که “زبان پشتو” فـقـیر است و گاه اصطلاحات خودساخته و مسخره آمیز” سر چوک” (2) را، به نام این زبان ارجمند وطن قـلمداد میکنند. گاه این کار را میکنند و گهی آن کار را و از همۀ این کارها هـدفی دیگر جز این ندارند، که این زبان بزرگ را خرد و کوچک نشان بدهـند. اینان بی خبر اند از اینکه این همه کارها خود شان را خرد و حقـیر میسازد و بر زبان و شخصیت زبان مورد تنفـر شان کوچکترین اثری ندارد. از نگاه عـلم زبان هـیچ زبان دنیا فـقـیر و زبون نیست؛ حتی زبان بومیان امریکای لاتین و یا زبان ابوروجنی های آستریلیا. چون اهـل این زبانها تمام احتیاجات مکالمه و افهام و تفهیم خود را با همین زبانهای بظاهـر “ابتدائی” و “انکشاف نیافـته” برآورده ساخته میتوانند، درست و عـیناً بمانند اینکه یک انگلیس و یک فـرانسوی و یک روس و یک المانی و یک عـرب و یک دری زبان ، با زبانهای انگلیسی و فـرانسوی و روسی و المانی و عـربی و دری ، همه احتیاجات مکالموی و تبادل افکار خود را برطرف ساخته میتوانند. با شرحی که گذشت بدین نتیجه می رسیم، که این هموطنان ما به زبان “پشتو” به حیث یک “زبان” دشمنی ندارند، بلکه دشمنی ایشان با گویندگان این زبان است، و چون ایشان در خواب عـمیق “قـوم پرستی” فـرو رفـته و ازین پهلو بدان پهلو همی گردند، انتقام “قـوم” را از زبانش میگیرند.
بسیار قابل تعجب است که :
در یکطرف شخصی دانشمند نظیر آقای “سبستیان هاینه” را می بینم، که برخاسته از عـلم زبان و پرورده شده در محیط عـلمی یک پوهـنتون اروپائی به زبانهای مختلف جهان عـشق میورزد و از بین 35 زبانی که آموخته، زبان “پشتو” را “عـزیز دل” خود ساخته است. و در طرف دیگر کسانی را می بینیم که در مدارس “تعصب” و “تنفـر” و “کینه” پرورده شده اند و در عالمی دور از دانش و “دانش زبان” ، “خدای پجات” (3) و خالصاً لله به زبان عـزیز پشتو عـناد میورزند. بلی؛ وقـتی دو طرف را می بینم و به اصطلاح تول و ترازو میکنم، دلم میشود که بی محابا به حال هـردو دعای خیر بکنم : به حال اولی که خدایش “بی تعصب” و “دور از کینه و تنفـر” بار آورده. و به حال دومی که خداوندش به راه راست و صراط مستقـیم هـدایت کند و از درد و رنج و عـذاب تعصب و تنفـر و کینه ، نجاتش بخشـد.
از دوستی که اخیراً با “سبستیان هاینه” در تماس آمده بود شنیدم ، که آرزوی قـلبی این عاشق دلباختۀ “زبان پشتو” را بازمیگفـت. میگفـت : « سبستیان هاینه آرزو دارد که با یک دختر افغان ِ پشتون ازدواج نماید و از وی صاحب فـرزندانی شود، که هـر صبح و شام پدر خود را “پلار” صدا کـنند.»
توضیحات :
1 ــ آقای سبستیان هاینه Sebastian Heine محصل المانی “پوهـنتون بن” ــ “بن” یعنی مرکز سابق المان فـدرال ــ است که در رشتۀ زبانشناسی تحصیل کرده و 35 زبان را آموخته است. برای معلومات بیشتر به مقاله ای رجوع گردد، که بنده زیر عـنوان “محصل 22 ساله ، 35 زبان را یاد دارد” ترجمه کرده و در آرشیف بنده ــ در آرشیف نویسندگان ــ در پورتال مبارز و ملی “افغان جرمن آنلاین” قابل دریافـت است.
2 ــ “سر چوک” بازار معروف و مزدحم کابل و در نزدیکی “مسجد پل خشتی” بوده ، که هـنوز هم همان محله در زبان عـوام به “سر چوک” مشهور است. در زمان هائی که از ترس حکومات ، کس زبان خود را شور داده نمیتوانست، “سر چوک” مرکز بزرگ پخش هـرنوع اخبار راست و دروغ گردیده و گویا وظیفۀ “آژانس خبررسانی” را به عهده گرفـته بود. اکثر اخبار مگر جنبۀ “افـواه” و “آوازه” را داشت و از واقعیت فـرسنگها دور میبود. از همین رو در اصطلاح مردم کابل “خبر های سر چوک” به اخباری گفـته میشد، که هـیچ پایۀ استوار نداشتند. در هـر صورت “سر چوک” مرکز عام پخش اخبار بود و وقـتی یکبار خبری در سر چوک به دوران می افـتید، به سرعـت برق در سراسر کابل می پیچید.
3 ــ “خدای پجات” اصطلاح عامیانۀ پشتو است که شکل ادبیش “د خدای په جهت” یعنی “به جهت خدا” ( از برای خدا ) ست. البته در زبان گفـتار عوام “به جهت خدا” را “به جات خدا” تلفـظ میکنند، چنانکه گدایان حین سؤال کردن گویند : « به جات خدا خیر کنین