کور / بېلابيلي لیکني - پخوانۍ / توهین به اعليحضرت شاه امان الله غازی،توهین به …

توهین به اعليحضرت شاه امان الله غازی،توهین به …

توهین به اعليحضرت شاه امان الله غازی، توهین به استقلال وخون های ریخته در راه حصول آن است! 



 
شاه امان الله غازی


در تاريخ معاصر افغانستان، بعد از احمدشاه بابا ، در ميان شاهان و شهزادگان و اميران ويا رؤسای جمهورکشور ( رهبران گروه های چپ و راست افراطی، در سه دهه اخير) هيچ يکی از لحاظ وطنپرستی و مردم دوستی و عشق به آزادی و سربلندی کشورش و نيز از لحاظ ضديت با نفوذ بيگانگان در امور داخلی وطن، باشاه امان الله غازی برابری کرده نمی تواند.


مردم حق شناس افغانستان، تا هنوز نام اعلیحضرت غازی امان الله خان، اين شخصيت بزرگ ملی و فداکار را با تکريم و احترام عميق بر زبان می آورند، وقلباً  او را تکریم واحترام مینمایند. نام غازی امان الله خان با استقلال کشور پیوند گسست ناپذیر دارد وبی حرمتی به شخصیت او، درواقع بی حرمتی به استقلال وآزادی کشوروبی احترامی به خون های پاک ریختانده شده در راه حصول استقلال است. زیرا مردم افغانستان در تحت زعامت ودرایت آن غازیمرد وطن پرست خونهای پاک خود برای استرداد استقلال ریختند تا آنرا از کام استعماربه دست آورد ند؟ مقام والای اين رهبر وطنپرست واین شخصيت سياسی  افغان را، میتوان همين اکنون پس از گذشت قریب ۹ دهه بعد از حصول استقلال،هنگام شنيدن خاطرات بزرگان و ريش سفيدان هموطن به وضاحت تمام درک کرد و به محبوبيت معنوی او در ميان ملت پی برد.

اعليحضرت شاه امان الله خان غازی، شخص روشنفکر، صاحب نظر و متواضع و انسانی صميمی و مردم دوست و به استقلال و اعتلای کشور سخت دلبسته و عاشق بود. رفتارو پيش آمد او با مردم و روشنفکران و تحول طلبان حتی قبل از رسيدن به پادشاهی، زبانزد مردم و او را محبوب القلوب همه ساخته بود. همين کرکتر و سجای عالی اوست که عناصر آگاه و چيز فهم کشورو بخصوص اشراف زادگان نخبه ولايات کشور که به عنوان «غلام بچه گان» در دربار امير حبيب الله حضور داشتند و با رموز دربار آشنا و از روش امير منزجر و خواهان تحولات سياسی و فراهم آمدن فضای باز سياسی بودند ، بدور شاهزاده امان الله خان که با آنها علايق دوستانه و روابط رفيقانه داشت ، حلقه زدند و او را به رهبری جمعيتی که بعدها بنام «جوانان افغان » يا «مشروطه خواهان دوم » ياد شدند، برداشتند.

بدين مناسبت نام شاه امان الله غازی با نام «جوانان افغان » يا «مشروطه خواهان دوم » نيز پيوند ناگسستنی دارد و هرکسی که بخواهد تاريخ مبارزات مردم افغانستان را در سه دهه اول قرن بيستم مورد پژوهش و بر رسی قرار بدهد ، ناگزير است تا از جنبش مشروطه خواهان اول و دوم و در رأس جمعيت «جوانان افغان » از شاه امان الله ، شخصيت ترقيخواه ، مهين دوست و محصل استقلال کشور ياد آوری نمايد.

انديشمند افغانی دکتور اسدالله حبيب در مقدمه رساله «دوره امانی» مينويسد: « در حالی که هرگز قصد بزرگداشت و آرايش رخدادها را ندارم ، نمی توانم فراموش نمايم که برای امير امان الله نيز نمونه های ستم و بيداد و معامله با انگليس وجود داشت و آن راه ها در تاريخ کشور ما کوبيده تر و هموارتر بود تا سنگلاخی که او برگزيد و سلطنت را برآن گذاشت.» دکتور حبيب می افزايد: « به نظرمن امير موصوف مانند اسلاف خويش همه مساعی را برای برانداختن رقبای سلطنت صرف ننمود، بلکه از حلقه حفظ قدرت برون جست و به کارهای بزرگی مانند استرداد استقلال ، ترقی و پيشرفت کشور ورشد علوم و فرهنگ و فراهم آوری رفاه مدنی معاصر برای مردم دست يازيد. اقدامات وی با عادت ديرينه جوامع شرقی برابر نبود و هم به چشم دول غربی غير عادی و خشن می آمد و شجاعت و عشق داغ او به پيروزی آرمانهايش بدون شک کينه انگيز بوده است.» (۱)

کمترين حق اعليحضرت شاه امان الله برگردن ملت حق شناس افغانستان، تحصيل استقلال کامل سياسی کشور است. بدون شک هرگاه او برضد انگليس، بخاطر استقلال کشورش، مردم را به قيام و جهاد دعوت نمی کرد و مانند اسلافش با انگليس کنار می آمد و از دستورات انگليس در امور مملکت داری پيروی ميکرد، شايد تا زنده ميبود پادشاه افغانستان باقی ميماند و تا وقتی که انگليس نمی خواست ، هيچکس ديگری برای جانشينی او قد علم نميکرد. اما او که عاشق استقلال و سربلندی ميهن و آزادی مردم وطنش بود، اين پادشاهی و تاج و تخت را در قدم آزادی و استقلال کشورش گذاشت و در اولين هفته تاجپوشی خود و در اولين نطق چند ساعته اش خطاب به مامورين وشهريان شرافتمند کابل ، درمسجد بزرگ عيدگاه ، دم از استقلال عام و تام افغانستان زد و سلطنت خود را مشروط به کسب استقلال کامل کشور اعلان نمود و گفت: « اول برهمه رعايای صديق ملت نجيبه خود اين را اعلان و بشارت ميدهم که من تاج سلطنت افغانيه را بنام استقلال وحاکميت داخلی و خارجی افغانستان بسرنهاده ام.» (۲) سپس از مردم آزاده افغان، طلب کرد تا او را در تحقق اين آرمان بزرگ ملی ياری و مدد رسانند.اعليحضرت امان الله خان در يک نطق ديگر خود در مسجد عيدگاه خطاب به عساکر ومامورين و شهريان کابل در حالی که دريشی سفر بری بتن داشت ،گفت :

« ملت عزيز من ! من اين لباس سربازی را از تن بيرون نمی کنم تا که لباس استقلال را برای مادر وطن تهيه نسازم ! 

 من اين شمشير را در غلاف نمی کنم تا که غاصبان حقوق ملتم را به جای خود ننشانم ! ای ملت عزيز و ای سربازان فداکار من ! بياوريد آخرين هستی خود را برای نجات وطن ، بيائيد تا که سرهای پرغيرت خود را برای خلاصی وطن فدا سازيم !» (۳)

 


شاه امان الله در لباس سفربری(۱۹۱۹)


شاه امان الله غازی به تاريخ ۱۳ اپريل ۱۹۱۹ در دربار کابل طی نطقی در حالی که سفير انگليس در آن محفل حاضر بود گفت :

« من خودم و مملکت خودم را از لحاظ داخلی و خارجی کاملاً آزاد و مستقل اعلان نمودم . بعد از اين کشورما، مانند ساير دول و قدرتهای جهان ، آزاد است و به هيچ نيروی ، به اندازه يک سر موی اجازه داده نمی شودکه در امور داخلی و خارجی افغانستان مداخله نمايدو اگر کسی به چنين امری اقدام نمايد، گردنش را با اين شمشير خواهم زد.» و سپس رو بجانب سفير انگليس نموده پرسيد: « آنچه گفتم فهميدی ! » سفير انگليس با حترام و تعظيم جواب داد:« بلی فهميدم.» (۴)

سپس شاه امان الله، خطابه های پی در پی ضد انگليسی را در محضر شهريان کابل و طبقات و اقشارمختلف مردم ايراد ميکرد و با استقبال بيدريغ توده های مردم مواجه ميگرديد. در يکی از اين خطابه ها شاه امان الله در مسجد عيدگاه گفت :«ای مردم شجاع و با ايمان افغان ! ای شيرمردان ! حکومت برتانيه فريبکارانه و بيشرمانه دو مراتبه کشور محبوب ما را مورد حمله قرار دادو پنجه کثيف شان را در منطقه فرو می برند و ميخواهند کشورما را که آباء و اجداد ما درآن دفن شده مضحل سازند، عزت و آبرو وهم شخصيت و خصلت افغانی مارا نابودسازند، آزادی و خوشبختی مارا از بين ببرند…» (۵)

بيانيه های شديد ضد امپرياليستی شاه، محبوبيت او را در ميان مردم توسعه و تحکيم بخشيد. روز بعد هزاران نفر از شهريان کابل باشاگردان مکتب حبيبيه در مقابل سفارت انگليس به مظاهره پرداخته و شعارهای ضد انگليس ميدادند.

شاه امان الله با اتخاذ سياست ضد انگليسی و مستقلانه خود روز تاروز در ميان مردم محبوبيت کسب ميکردو با احراز چنين محبوبيتی است که پيکار عظيم خلق افغان را برای استرداد استقلال سياسی کشور اعلان نمود و مردم شجاع افغانستان را برای سومين نبرد رهائی بخش ملی با دشمن شناخته شده يعنی انگليس دعوت کرد.

مردم وطنپرست افغانستان به اين دعوت شاه جوان خود لبيک گفتند و تا تاريخ ۳ می ۱۹۱۹ سپاه ۶۰ هزار نفری متشکل از اقوام مختلف ولی دارای احساسات برادرانه و آزادی خواهانه با سلاح کهنه ايکه طی جنگ های اول و دوم خود با انگليس ها آنرا بدست آورده بودند، آماده نبرد شدند. وسايل و مهمات اردوی جنگی افغانستان با اردوی بريتانيا که با مدرن ترين جنگ افزارها و طيارات جنگی مجهز بود، به هيچ صورت قابل مقايسه نبود. با وصف عدم تناسب مشهود کمی وکيفی نيروهای نظامی اردوی افغانستان در برابر متجاوزين ستمگر، مقاومت قهرمانانه از خود نشان دادند.

در تحت رهبری صادقانه و زعامت وطن پرستانه اعليحضرت شاه امان الله غازی ، استقلال سياسی افغانستان حاصل شد و افغانستان دوباره حيثيت و آبروی از دست رفته خود را باز يافت و در صف ملل آزاد جهان قرار گرفت (۲۸ اسد ۱۲۹۸ش مطابق ۱۸ اگست ۱۹۱۹م).و افغانها از آن پس همين روز ۱۸ اگست مطابق ۲۸ اسد را روز استرداد استقلال کشور شناختند واز آن روز گرامی هرسال با حرمت فراوان تجلیل وتکریم به عمل می اید وهمزمان با آن از اعلیحضرت مرحوم شاه امان الله غازی  محصل استقلال کشورنیز با عزت فراوان نام برده میشود.

* * *

در هفته اخیرجون ۲۰۰۸،یکی از چهره های مکدر وملوث ،وابسته به اجانب بنام(لطیف پدرام) با سبکسری وبی مسئولیتی سخنان زشت ودشنام های رکیک به آدرس غازی شاه امان الله برزبان آورد وبه بهانه اینکه چرا غازی امان الله خان عده یی ازاقوام پشتون را در صفحات شمال کشور اسکان داده است، با گفتن کلمات پدرلعنت ودیوث وغیره براو حمله ورشد واو را موردهتک حرمت قرارداد. این کلمات از زبان لطیف پدرام ابتدا ازطریق سایت انترنتی Youtube درمیدیای جهان پخش گردید. وسپس واکنش ها وعکس العملها در مقابل سخنان نابجا وخارج ازعفت کلام لطیف پدرام برای بار اول از سوی سایت های انترنتی افغانها ، بخصوص از سوی پورتال افغان- جرمن آنلاین وسایت بینوا انعکاس وسیع یافت. مردم حق شناس افغانستان با شنیدن آن سخنان ناشایسته نفرت عمیق خود را بانوشتن مقالات وتبصره ها واظهار نظرهای انترنتی وتلویزیونی وهمچنان ازطریق تدویرمحافل اعتراضیه درکابل وپکتیا وننگرهار ویک راه پیمائی از طرف مردم حق شناس شهر جلال اباد تا مقبره آن مرحوم در سراج العماره، نسبت به لطیف پدرام، این رجل بی شخصیت ودشمن افغانها ابراز داشتند.اعتراض کنندگان از دولت خواستند که لطیف پدرام را مورد پیگرد قانونی ومحاکمه قراربدهد تا درس عبرتی به تمام کسانی باشد که خود را به کشورهای بیگانه فروخته اند وبا تخریب وتوهین به افتخارات ملی وشخصیت های تاریخی افغانها قصد ایجاد تشنج های قومی  را دارند.اعتراض کنندگان اظهار کردند که اگر دولت این مردک را به جزای لازم محکوم نکند، آنها خود انتقام این بی حرمتی را از لطیف پدرام خواهندگرفت.آژانس اطلاعاتی باخترنیز روز۲۵ جولای گزارش دادکه: درنشستی که  ازسوی نهضت ملی تفاهم اقوام افغانستان درکابل راه اندازی گردیده بود، نماینده گان برخی ازاقوام درسخنرانی های خود پیرامون شخصیت ،تفکرآزادی خواهانه وتلاش شاه امان الله غازی بخاطر استراد استقلال کشور اشاره کرده ،گفته های لطیف پدرام رئیس حزب کنگره ملی را توهین به ارزش های ملی کشورتلقی کردند وخواهان محمکه وی شدند.همچنان دراین نشست عبدالعلی سراج برادرزاده شاه امان الله خان در یک سخنرانی گفت: این حرکت پدرام،یک حرکت منفی بوده، توهین به غازی امان الله خان یعنی توهین به ملت است.به گفته وی: غازی امان الله خان استقلال کشور را در وحدت ویکپارچگی ملت حاصل کرد.اشتراک کنند گان این نشست اعلامیه ای را نیز درمورد صادر نمودند.(۲۵/۷/ ۲۰۰۸ باختر آژانس )

روزهای ۲۳و۲۴و۲۵جولای ۲۰۰۸روزهای تدویرمحافل وابراز احساسات مملو از نفرت مردم نسبت به لطیف پدرام درشهرهای مختلف افغانستان بود که از طریق تلویزیون آریانای کابل به گوش مردم افغانستان درسرتاسر جهان رسانده شد. در هریکی از سایتهای ملیگرای افغانی، ده ها مطلب در موردسوابق ناهنجار و وابستگی های خاینانه  لطیف پدرام به کشورهای خارجی انعکاس یافت. درهمین سایتها ونیز از طریق تلویزیون آریانا افغانستان از امریکا، بینندگان اظهار داشتند که لطیف پدرام، در دهه ۸۰قرن بیستم عضو مخفی خاد درتحت هدایت شخص جنرال امیرمحمدمعاون وزارت امنیت دولتی، با نام مستعار(پامیر) کارمیکردو وظیفه اش گرفتاری آن عده از روشنفکران مستقلی بود که عضویت حزب برسرقدرت را نداشتند.وی بعداً به هدایت خاد به پنجشیرنزد احمدشاه مسعود رفت وپس از چندسال مخبری به احمدشاه مسعود به ایران اعزام شد ودرخدمت اطلاعات ایران قرارگرفت. درایران وی هرازگاهی سری به سفارت افغانستان درتهران میزد وبه بهانه احتیاج به پول از این پا آن عضوسفارت پول قرض میگرفت، ولی درحقیقت او اطلاعاتی درمورد افغانستان از زبان کارکنان سفارت جمع آوری میکرد وبه استخبارات دولت ایران تحویل میداد. پس از سقوط دولت نجیب الله او دوباره به افغانستان رفت، مگر احمدشاه مسعود وربانی به او وقعی نگذاشتند واو راهی ازبکستان واز آنجا به اروپا به کشورفرانسه پناهنده گردید. لطیف پدرام ازدو دهه به اینطرف تلاش دارد تا نام افغانستان  به خراسان تعویض شود. اوبا بی حیائی میگوید که از کلمات افغان و افغانستان نفرت دارد. وچندبار از طریق رادیو بی بی سی نفرت وانزجار خود را نسبت به نام افغانستان ابرازکرده است. وی در اروپا حزبی به نام کنگره ملی متشکل از روشنفکران تاجیک تبار انتی پشتون تاسیس کرد وخود را رئیس آن معرفی نمود.درسال ۲۰۰۴ خود را برای احراز کرسی ریاست جمهوری افغانستان نامزدکرد،مگررأی مردم را بجز اعضای حزبش بدست نیاورد واز کاندیدای خود خجالت زده شد. از آن ببعد او با دامن زدن به اختلافات قومی وسمتی میخواهد دوباره درکشور جنگ زده افغانستانرا به اشوب بکشد وخود از این آشوبها سود ببرد.

پدرام،بطورعلنی از اخراج پشتونها ازولایات شمال افغانستان که ازقرنها به اینسو درآن مناطق بودوباش دارند ،سخن میگوید ودراثر تبلیغات زهراگین وی، تاکنون هزاران خانوار پشتون مورد حملات وحشیانه گروه های جنگی عبدارشید دوستم قرارگرفته اند وخانه وکاشانه شان به آتش کشیده شده ومال ودارائی شان به غارت رفته وناموس شان موردتجاوز قرارگرفته است. پس از سقوط طالبان در اخیر۲۰۰۱میلادی هزاران خانوار پشتون به بهانه همزبانی با طالبان مورد هجوم وحشیانه قوماندانان ائتلاف شمال قرارگرفتند ومجبور به مهاجرت به پاکستان ویا قندهار وجلال اباد،شدند. تمام ویا اکثر آوارگان درکمپهای قندهار وجلال اباد از ولایات کندز وفاریاب وسمنگان وهرات اند که با از دست دادن تمام دار وندار خود با این روزگار افتاده اند.

پشتونها باید هوشیاروبیدار باشند تاکسی یا کسانی با تاریخ وافتخارات تاریخی وملی شان بازی نکندو آنها را مورد هتک حرمت قرارندهد. این واکنشها وعکس العملها در برابر لطیف پدرام، سبب گردید تا او ازاین گفتارسبکسرانه وغیر قابل انکار خودخجالت بکشد وبا بی حیائی  از آن انکارکند.لطیف پدرام وهم کاسه های وی باید بدانند که قوم باشهامت وسرنوشت ساز پشتون دراین کشور(با وجود سی سال بمباردمان از سوی روس وامریکا وناتو) تا هنوز نمرده است وتوانائی دفاع از شرف ،حیثیت ،هویت ملی استقلال وتمامیت ارضی خود را در برابر هربیگانه پرستی دارند وجواب  هرخاین ملی را در موقعش خواهند داد.

نفرین ابدی مردم افغانستان باد بر دشمنان استقلال

ودشمنان اعلیحضرت شاه امان الله  غازی.


رویکردها:

۱ـ کانديدای اکادميسين دکتور اسدالله حبيب، دوره امانی، ۱۳۶۸، کابل ص مقدمه.

۲ـ اسدالله حبيب، دوره امانی، ص۱۰.

۳ـ اعليحضرت امان الله خان، حاکميت قانون در افغانستان، به اهتمام حبيب الله رفيع، چاپ ۱۳۷۸، پشاور.

۴ـ دبليو ادمک، تاريخ روابط سياسی افغانستان، ترجمه علی محمد زهما، چاپ پشاور ص۸.

۵ـ حاکميت قانون درافغانستان، ص ۱۱-۱۲