کور / هراړخیز / پشتونها

پشتونها


پروفیسور داکتر امین صیقل، استاد پوهنتون ملی آسترالیا
ژورنال مسلم ماِینارتی افیرز، مارج 2010
(ترجمه و تخلیص از متن کامل انگلیسی که اصل مقاله با مأخذ بصورت پی دی اف در مجله هفتگی افغانستان در فیسبوک امروز نشر شده است)

قوم پشتون
پشتونها که از جنوب افغانستان امروزی سرچشمه میگیرند، یک «قومیت» یا آنچه آنتونی اسمیت به عنوان «جمعیت نامگذاری شده دارای یک نام خاص جمعی، یک اصل و نسب مشترک فرضی، خاطرات تاریخی مشترک، یک یا چند عنصر متفاوت از فرهنگ مشترک» تعریف میکند، تشکیل میدهند. ارتباط با یک «وطن» خاص و احساس همبستگی برای بخشهای مهمی از جمعیت». به این ترتیب، آنها یک ملت .قومیتی به معنای کلاسیک اصطلاح را تشکیل می دهند.
یکی از قواعد رفتاری پدری پشتون ها پاختونوالی است که بر مفاهیمی مانند افتخار یا ننگ متمرکز است که شامل حفاظت از صلاحیت جنسی است که برای پشتون ها از اهمیت بالایی برخوردار است. اصل انتقام یا بدال که با مفهوم شرافت پیوند نزدیکی دارد و حکم «چشم در برابر چشم و دندان در مقابل دندان» را تأیید می کند. و مهمان نوازی، یا ملماستیا – که بر اهمیت حفظ وفاداری به دوستان و متحدان، و محافظت از هر کسی که به دنبال آن است، از جمله دشمن، تا زمانی که یک فرد در قلمرو خانه پشتون است، تأکید می کند. یکی دیگر از ویژگی های مشترک از اواخر قرن هفتم، پایبندی آنها به اسلام، عمدتًا فرقه سنی آن بود، اگرچه پشتون ها به طور کلی شکلی معتدل و نه رادیکال از اسلام را پذیرفته اند که توسط مکتب حنیفی توضیح داده شده است۳.
موجودیت پشتون ها در 2500 سال پیش توسط هرودوت مورخ یونانی (484 – 425 ق.م) تأیید شده است که در نوشته های خود به «پارتیکا» اشاره کرده است. [4] این حقیقت از آن زمان توسط رشته ای از مورخان، از جمله نویسنده و جهانگرد بریتانیایی، هنری والتر بلیو (1834 – 1892)، که مطالب گسترده ای در مورد قبایل مختلف پشتون منتشر کرده است، به طور محکم ثابت شده است. 5
«سرزمین اصلی» پشتون ها از لحاظ تاریخی در میان پاکستان و افغانستان امروزی قرار گرفته است، از رودخانه سند، که از کشمیر از طریق پاکستان و تا دریای عرب می گذرد، تا رشته کوه های هندوکش که افغانستان را به شمال و جنوب، با افغانستان تقسیم می کند. پایتخت کابل واقع در دومی. آنها در گذشته این منطقه را به عنوان “پختونخوا” یا “محله پشتون ها” معرفی کرده اند. در سال ،2007 حدود 12.5 میلیون پشتون، 42 درصد از کل جمعیت افغانستان را تشکیل می دادند و حدود 30 میلیون نفر، 16 درصد از کل شهروندان پاکستان را تشکیل می دادند که تمرکز آنها در پختونخوا بود. 6 با این حال، پشتون ها هرگز برای خود یک کشور مستقل نداشته اند. آنها دائمًا نه تنها از شکاف های داخلی، بلکه از انقیاد خارجی نیز رنج می برند که درک حاد محرومیت و قربانی شدن را در بین آنها القا کرده است. همه اینها پایه های تاریخی لازم را برای هویت متمایز پشتون و کدهای رفتاری، و بنابراین، برای رشد آنچه که .می توان به عنوان ناسیونالیسم پشتون در تعقیب خودمختاری و استقلال نامید، ایجاد کرد.
پشتون ها به ندرت به عنوان یک جمع منسجم عمل کرده اند. آنها اغلب به بخشهای مختلف اجتماعی تقسیم شدهاند و در مواقعی درگیریها و درگیریهای جدی با یکدیگر داشتند. در طول تاریخ، آنها تحت مداخلات دوره ای، و اشغال، توسط نیروهای خارجی بوده اند که به دنبال مقاصد ژئوپلیتیکی آنها بوده اند (اگرچه، گاهی اوقات، آنها همین کار را با دیگران انجام داده اند). تلاش برخی از رهبران آنها برای متحد کردن آنها برای استقلال به طور کلی بیهوده بوده است. اما دورههایی وجود داشته است که در طی آنها همبستگی ملیگرایانه را نشان دادهاند، به ویژه زمانی که یا درگیر حملات نظامی موفق و .فتوحات سرزمینی بودهاند یا بهطور جدی توسط یک نیروی خارجی تهدید شدهاند
تاریخ مشترک پشتون ها تا قرن بیستم
یکی از اولین رهبران میهن پرست آنها که در قرن هفدهم به دنبال متحد کردن آنها در یک جنبش ملی گرایانه بود، جنگجوی معروف پشتون – شاعر و رئیس قبیله ختاک، خوشحال خان ختک (1689-1613) بود. او ابتدا در خدمت امپراطوران مغول بود، اما رابطه او با اربابانش تیره شد، تا حدی به دلیل تمایلات ملی گرای پشتون او. پس از مدتی زندانی شدن توسط اورنگزیب امپراتور مغول، خود را وقف ترویج وحدت و استقلال پشتون ها کرد. اگرچه او در نهایت نتوانست به این هدف دست یابد، با این وجود تلاش های او کمک قابل توجهی به افزایش آگاهی ناسیونالیستی در میان پشتون ها به عنوان یک قومیت مسلمان متمایز کرد – توسعه ای که به نوبه خود به بسیاری از شورش های ملی گرای پشتون کمک کرد. او به طور گسترده توسط بسیاری از پشتون ها در افغانستان و پاکستان به عنوان یک قهرمان بزرگ ملی گرا مورد احترام است.
اتحاد و ناسیونالیسم پشتون زمانی به اوج خود رسید که احمدشاه درانی، رئیس قوم و فرمانده نظامی افغان (مترادف با پشتون)، کنفدراسیونی از قبایل پشتون را در قندهار افغانستان در سال 1747 تشکیل داد که به سرعت در یک قبایل وسیع تحت سلطه افغان/پشتتون تثبیت کرد. امپراتوری در زمان مرگ او در سال ،1772 امپراتوری درانی از شمال شرقی ایران، از آسیای مرکزی تا شرق پنجاب امتداد داشت. این شامل تمام مناطقی بود که ناسیونالیست های پشتون به عنوان «پشتونخواه» به رسمیت شناخته بودند. این به منزله تحقق رویای ناسیونالیستی بود که پشتون ها قب ًلا به آن نرسیده بودند. قدرت امپراتوری بسیار متکی بر «پشتونیسم» بود – ادعای برتری سیاسی و نظامی پشتون ها – اما این امر با شکلی از «اسلام گرایی میانه رو» و شامل برخی از عناصر اقلیت های غیر پشتون ترکیب شد تا احمد شاه را تامین کند. حکومت احمد شاه مشروعیت مذهبی و مردمی گستردهتری داشت. 8 با این حال، امپراتوری درانی و تسلط سیاسی پشتون ها نتوانست مدت زیادی دوام بیاورد. درگیریهای داخلی، که از ساختارهای داخلی ضعیف، رقابتهای خواهر و برادر ناشی از اعمال سیستماتیک تعدد زوجات در خانواده سلطنتی، و ظهور بازیگران بیرونی، باعث فروپاشی امپراتوری شد. در ابتدا، رنجیت سینگ از پنجاب برخاست و موفق شد امپراتوری سیک خود را تأسیس کند (1799 – 1849) ، قلمرو پشتونها را در غرب خود فتح کرد و بخشهایی را در بر گرفت. مهمتر از همه، پایتخت آن، پیشاور، و (NWFP (از استان مرزی شمال غرب پاکستان امروزی.
به دنبال مرگ رنجیت سینگ در سال ،1849 و افول امپراتوری .(FATA (مناطق قبیله ای تحت مدیریت فدرال او عمدتًا به دلیل اختلافات داخلی، بریتانیا قلمرو سیکها از جمله قلمرو پشتونهای آن را تحت سلطه خود درآورد و یک سیاست رو به جلو برای تعیین وضعیت و مرزهای افغانستان بر اساس آن اتخاذ کرد. منافع استعماری بریتانیا در یک رقابت طولانی با روسیه، در چارچوب آنچه به «بازی بزرگ» معروف شد، درگیر شد و افغانستان را به یک کشور حائل تبدیل کرد و کنترل مالی و سیاست خارجی کشور را به دست گرفت. 10 مضرترین اقدام بریتانیا، به ویژه برای پشتون ها، در سال 1893 رخ داد، زمانی که کمیسیون بریتانیا به رهبری سر ادوارد دیورند به طور یک جانبه مرز بین افغانستان و هند بریتانیا را تعیین کرد. مرز 2400 کیلومتری که به “خط دیورند” معروف است، دقیقًا در امتداد خطی قرار داشت که امروز مرز افغانستان و پاکستان را مشخص می کند. (11) اگرچه مناطق تحت نفوذ مخالف در این زمان یک واقعیت سیاسی بود، خط دیورند جدایی سیاسی موجود را تأیید کرد. بسیاری از قبایل پشتون را تشریح کرد و پتانسیل آنها برای اتحاد و چشم انداز یک قلمرو مستقل پشتونستان (یا “محل پشتون ها”) را که احتما ًلا می توانست بین رود سند و هندوکش تثبیت شود، به طور جدی تضعیف کرد. در همان زمان، بذر یک مناقشه مرزی پایدار بین افغانستان و پاکستان را کاشت که پس از ایجاد این کشور به عنوان یک کشور اکثریت مسلمان از هند تحت .سلطه هندوستان در سال 1947 پدیدار شد.
در قرن بیستم
اگرچه یک طایفه خاص پشتون-محمد زی از قبیله درانی در بیشتر مدت از اواخر قرن نوزدهم تا 3 ر ﮳حمه ﮴ کودتای موفق کمونیستی در آوریل ،1978 قدرت سیاسی و نظامی پشتون ها را در افغانستان حفظ کرد، پشتون های هند بریتانیا ناراضی و گاهًا ناراضی ماندند. در جستجوی خودمختاری و استقلال سرکشی کردند. در دهه ،1930 خان عبدالغفارخان، رهبر سیاسی و مردمی مشهور پشتون بدون خشونت، بار دیگر به دنبال متحد کردن پشتون ها در مخالفت، ابتدا با حکومت بریتانیا بر هندوستان و سپس انتقال مناطق پشتون نشین هند به هند بود. پاکستان را پیش بینی کرد. او جنبش خدایی خدمتگر (بنده خدا) یا «پیراهن سرخ» را به همین منظور تأسیس کرد. او از ایجاد یک “پشتونستان” مستقل، اما تنها از طریق یک استراتژی غیر خشونت آمیز، که توسط مهتما گاندی ترویج شده بود، حمایت کرد و به همین دلیل به “گاندی مرزی” معروف شد. 12 اما تلاش های او به ایجاد پشتونستان مستقل منجر نشد. در پایان، پشتون ها آنچه را که حزب مسلم لیگ محمد علی جناح در قطعنامه لاهور خود در 23 مارس 1940 متعهد شده بود، توجه نکردند: اینکه دولت پاکستان یک کنفدراسیون خواهد بود که واحدهای اصلی تشکیل دهنده بنگال شرقی (که در سال 1971 از زیر آن جدا شدند). از کنفدراسیون و خود را به عنوان کشور مستقل بنگلادش و بلوچستان “خودمختار و مستقل” خواهند بود (NWFP (تثبیت کرد، پنجاب، سند، استان مرزی شمال غربی و دولت مرکزی به دفاع و امور خارجی محدود می شود. تجارت خارجی، ارتباطات و ارز. پس از یک همه در سال 1947 توسط مقامات استعماری بریتانیا، پشتون ها سرانجام بخشی NWFP پرسی بحث برانگیز در از پاکستان شدند. رفراندوم به پشتون ها تنها حق انتخاب پیوستن به هند یا پاکستان را بدون هیچ گزینه ای برای استقلال داد. بسیاری از پشتون ها همه پرسی را بایکوت کردند – از بین 572799 رای دهنده واجد شرایط، تنها 292118 نفر شرکت کردند. 13 بار دیگر، امید ملی گرایان پشتون ناامید شد، اما رویاهای آنها زنده ماند. پس از ایجاد پاکستان، دولتهای افغانستان به رهبری پشتونها از خواسته غفارخان برای ایجاد یک پشتونستان جدا شده از خاک پاکستان حمایت کردند، اما هیچ موفقیتی نداشتند. خواسته کابل در ظاهر حمایت از حق تعیین سرنوشت پشتون های پاکستان بود. اما در واقع بر اساس یک فرض قطعی بود که یک موجودیت پشتونستانی با افغانستان پیوند نزدیکی دارد و آن را قادر می سازد به دو هدف اصلی دست یابد. یکی حل و فصل اختلافات مرزی با پاکستان یک بار برای همیشه بود. یکی دیگر از این موارد، تضمین دسترسی مستقیم افغانستان محصور در خشکی به خلیج عرب و اقیانوس هند بود. موقعیت افغانستان از اواخر دهه 1950 زمانی که اتحاد جماهیر شوروی از سیاست پشتونستانی خود به عنوان بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای افزایش دوستی بین افغانستان و اتحاد جماهیر شوروی، و اتحاد بین پاکستان و ایالات متحده در چارچوب جنگ سرد جهانی حمایت کرد، تقویت شد. 14 مشکل در کنار سیاست پشتونستان افغانستان این بود که اگر کابل واقعًا می خواست یک کشور مستقل وجود داشته باشد، باید بخش زیادی از مناطق جنوبی و شرقی خود را واگذار می کرد – کاری که هیچ یک از رهبران افغان آمادگی انجام آن را .نداشتند،
تهاجم شوروی
کودتای کمونیستی آوریل 1978 و متعاقب آن حمله شوروی به افغانستان 20 ماه بعد، چشم انداز کلی سیاسی و استراتژیک ملی و منطقه ای را برای افغانستان و پاکستان و جمعیت پشتون آنها تغییر داد. اکثر رهبران کمونیست از پیشینه پشتون بودند، با این حال، مسئله داغ برای اکثر مردم پشتون، مانند اکثریت مردم افغانستان، چگونگی مبارزه با اشغال و تحمیل بی خدا شوروی و جلوگیری از گسترش شوروی به ویژه بود. به پاکستان به عنوان یک کشور خط مقدم وارد شود. اکثر پشتون ها از دو سوی مرز افغانستان و پاکستان، مانند اکثریت جمعیت غیر پشتون افغانستان و پاکستان و بسیاری از اعضای جامعه بین المللی، از اسلام به عنوان ایدئولوژی مقاومت برای حمایت از جهاد افغانستان علیه استفاده کردند. شوروی و جانشینان آنها گروه های مختلف مقاومت اسلامی افغانستان (مجاهدین) برای مبارزه برای 4 ر ﮳حمه ﮴ دین، شرافت و استقلال خود تشکیل شدند. از هفت گروه اصلی مجاهدین که حدود 80 درصد از جمعیت سنی افغانستان را تشکیل میدهند، شش گروه عمدتًا پشتون بودند که پاکستان به درجات مختلف از آنها حمایت میکرد. 15 با توجه به نفوذپذیری مرز افغانستان و پاکستان، که از طریق آن تمام کمک های خارجی به مجاهدین ارسال می شد، و موقعیت ولایات پشتون نشین افغانستان در آن مرز با پاکستان، پشتون ها بار سنگین بمباران شوروی را متحمل شدند. یکی از پیامدهای این امر این بود که اکثریت ده ها و هزاران کشته، مجروح و تبعید شده در پاکستان در طول یک دهه اشغال شوروی، پشتون بودند. 16 این در .استناد به حافظه تاریخی آنها از انقیاد و قربانی شدن بسیار مؤثر بود.
در همین حال، با تحریک پشتونهای پاکستانی برای حمایت از خویشاوندان افغان خود، اسلامآباد فرصتی بینظیر برای پیشبرد منافع گستردهتر خود فراهم کرد. راهبردی ابداع کرد که به موجب آن میتوانست بر مناقشه مرزی افغانستان و پاکستان به نفع خود غلبه کند و اساس هر گونه خواست ملیگرایانه پشتون برای پشتونستان در آینده را به طور جدی تضعیف کند. این استراتژی در درجه اول بر دو هدف متمرکز بود. یکی حمایت از گروههای مجاهدین پشتون عمدتًا با حزب اسلامی (حزب اسلامی) افغانستان به رهبری گلبدین حکمتیار به عنوان مشتری اصلی اداره قدرتمند اطلاعات بینسرویس بود که از اوایل دهه 1980 به این اداره سپرده شد. با اجرای سیاست های پاکستان در (ISI (پاکستان افغانستان و کشمیر. دیگری ترویج اسلام گرایی رادیکال به عنوان یک موازنه در برابر ناسیونالیسم پشتون بود. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که گرچه تا این زمان، اسلام سنی یک رشته مشترک در ناسیونالیسم پشتون بود، اسلام سیاسی رادیکال اساسًا زیربنای آن نبود. قومیت نیروی محرک بزرگتری .بود.
خروج شوروی
عقب نشینی شوروی از افغانستان در سال 1989 و فروپاشی رژیم کمونیستی در کابل سه سال بعد، آنطور که آی اس آی و اسلام آباد می خواستند، منجر به توانمندسازی سیاسی پشتون ها در کشور نشد. تهاجم شوروی نه تنها باعث مخالفت پشتون ها با تهاجم شد، بلکه باعث شد که جمعیت غیر پشتون افغانستان نقش اساسی در مقاومت ایفا کنند و در نتیجه موقعیتی را برای خود به دست آورند که به موجب آن دیگر بازگشت به افغانستان را نپذیرند. برتری تاریخی پشتون ها هنگامی که حکومت کمونیستی در کابل به روزهای پایانی خود رسید، یک گروه ناسیونالیست اسلامگرای میانه رو و مجاهدین عمدتًا غیر پشتون، جمعیت اسلامی افغانستان (جامعه اسلامی افغانستان) به رهبری رئیس سیاسی آن برهان الدین ربانی و فرمانده افسانه ای مقاومت احمدشاه مسعود. ، موفق به گرفتن قدرت شد. 18 برای معکوس کردن این تحول، اسلام آباد به سرعت رویکرد خود را دوباره بسته بندی کرد: در ابتدا برای جلوگیری از تحکیم قدرت تحت رهبری جمعیت به حکمتیار تکیه کرد و سپس، زمانی که حکمتیار نتوانست قدرت را به دست آورد، شبه نظامیان طالبان را برای دستیابی به اهداف خود سازماندهی و توانمند کرد. آی اس آی طالبان را به عنوان یک نیروی پشتون سنی رادیکال مطرح کرد که حداقل قصد دارد قلمرو افغانستان را به صورت ارگانیک از مرز پاکستان تا هندوکش به پاکستان برای اهداف ملی و منطقه ای گسترده تر، از جمله تامین امنیت دسترسی نامحدود به آسیای مرکزی وصل کند. تقویت موقعیت خود در برابر هند.
طالبان خود را به عنوان یک جنبش اسلامی سنی رادیکال معرفی می کردند، اما هویت پشتونیت (محور پشتون) این شبه نظامی غیرقابل انکار بود. طالبان رسما خط دیورند را به رسمیت نشناخت، اما 5 ر ﮳حمه ﮴ حکومت آنها بر بیشتر مناطق افغانستان تا سال 1998 اوج برتری سیاسی پشتون ها در افغانستان بود. 19 همچنین یک انبر اسلامی در میان پشتون ها در طرف مرز پاکستان ایجاد کرد و ابزار قدرتمندی را برای اسلام آباد فراهم کرد تا اساس ناسیونالیسم پشتون را از همبستگی قومی و فرهنگی به اسلام گرایی .تغییر دهد.
پیامدهای مداخله به رهبری ایالات متحده
مداخله تحت رهبری ایالات متحده در افغانستان، به عنوان بخشی از “جنگ گسترده تر علیه تروریسم” پس از حملات 11 سپتامبر 2001 القاعده به ایالات متحده، یک بار دیگر آونگ ژئوپلیتیک را علیه پشتون ها به حرکت درآورد. اگرچه حامد کرزی به عنوان یک پشتون برای رهبری افغانستان پس از طالبان انتخاب شد، اما ثابت کرد که در جلب حمایت پشتون ها ناکارآمد است. او زمام قدرت را با حمایت جبهه متحد اکثرا غیر پشتون و ضد طالبان برای نجات اسلامی افغانستان یا آنچه که پاکستان “ائتلاف شمال” نامیده است، ایالات متحده و متحدانش به دست گرفت. به این ترتیب، کرزی نمی توانست به عنوان یک مشعل دار پشتون عمل کند. او یا حامیان بین المللی اش نیز نتوانستند اسلام آباد را متقاعد کنند که سیاست خود در حمایت از طالبان و حملات فرامرزی آنها را به کلی کنار بگذارد. 20
پرویز مشرف، رئیس جمهور پاکستان، علنًا رویکردی دو جانبه را در قبال تحولات در افغانستان و بر سر آن اتخاذ کرد. از یک سو، تحت فشار شدید ایالات متحده، به مصلحت و علنا به جنگ آمریکا علیه تروریسم پیوست و حمایت خود را از رهبری کرزی اعلام کرد. از سوی دیگر، او مطمئن شد که کاری انجام نمی دهد که بتواند موقعیت او و منافع منطقه ای گسترده تر پاکستان را تضعیف کند. او با احتیاط به طالبان افغانستان اجازه داد تا از پناهگاه و کمک های لجستیکی پاکستان برخوردار شوند، به ویژه از طریق آی اس آی و رادیکال های اسلامی پاکستانی در جایی که در انتخابات استانی ،2002 این رادیکال ها موفق شدند) و همچنین تا حدودی. در) NWFP و FATA بلوچستان مشرف همچنین کرزی و واشنگتن را تحت فشار قرار داد تا پشتون های بیشتری از جمله عناصر طرفدار طالبان را در دولت افغانستان بگنجانند. او به اشتباه استدلال کرد که پشتون ها حدود 60 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند و بدون مشارکت طالبان در ساختار قدرت، افغانستان به ثبات و امنیت دست نخواهد یافت. در واقع، او خواستار خنثی سازی یا به حاشیه راندن جبهه متحد شد که نقش رهبری را در دولت های موقت و انتقالی کرزی ایفا کرده بود (2004-2001). 21 در نتیجه، کرزی پس از پیروزی در اولین انتخابات ریاست جمهوری در اواخر سال ،2004 برخی از چهره های کلیدی جبهه را با متحدان پشتون خود در کابینه جایگزین کرد و شروع به پیشبرد جدی برای طالبان برای نوعی ترتیبات تقسیم قدرت کرد. مشروط بر اینکه خشونت را محکوم کنند. با این حال، او هنوز نتوانست بر طالبان و پاکستان پیروز شود. طالبان تا زمان خروج تمامی نیروهای خارجی از افغانستان از مذاکره با دولت افغانستان خودداری کرده اند. با این حال، بسیاری از افسران عالی رتبه ارتش افغانستان تحت برنامه خلع به اجبار بازنشسته شده اند. 22 نیاز کنونی ارتش افغانستان به این (DDR سلاح، خلع سلاح و توانبخشی (یا .افسران در صورت خروج نیروهای خارجی حتی بیشتر خواهد بود.
رهبری کرزی در نهایت در ساختن یک دولت مؤثر، پاک و کارآمد دچار تزلزل شد و ایالات متحده و متحدان ناتو و غیر ناتو آن نتوانستند یک استراتژی مناسب و هماهنگ و به کارگیری منابع نظامی و بازسازی کافی را طراحی کنند. یک خلاء بزرگ سیاسی و استراتژیک ایجاد شد. طالبان و حامیان آنها، همراه با انبوهی از بازیگران محلی دیگر از هر دو طرف مرزهای افغانستان و پاکستان، تولید کنندگان خشخاش، قاچاقچیان مواد مخدر، صاحبان قدرت محلی، و باندهای جنایتکار، فرصت های فراوانی برای سازماندهی مجدد و اختراع مجدد به نظم پیدا کردند. برای ایجاد چالش های جدی و خنثی کردن روند بازسازی و ایجاد 6 ر ﮳حمه ﮴ امنیت در افغانستان. 23
در همین حال، رفتار مشرف در سیاست داخلی و خارجی نتیجه معکوس داد. او نه میتوانست جبهه داخلی را تقویت کند تا پاکستان را در مسیر باثبات تغییر و توسعه قرار دهد، و نه میتوانست کمک معناداری به ثبات افغانستان داشته باشد. تحت فشار فزاینده ایالات متحده، تا سال 2005 او تغییر مسیر داد تا در نهایت به عنوان مایل به مبارزه با افراط گرایی اسلامی در پاکستان و عملیات فرامرزی در افغانستان دیده شود. او حدود 80000 سرباز را در مرز با افغانستان مستقر کرد، اما با افزایش تلفات نظامی، به زودی مسیر مذاکرات و آتش بس را دنبال کرد که به طالبان و حامیان آنها در دو طرف مرز اجازه داد تا آزادانه عمل کنند و مبارزات مسلحانه خود را گسترش دهند.24
چالش طالبان به حدی بزرگ شد که سرانجام آصف علی زرداری، جانشین منتخب مشرف و باراک اوباما، رئیس جمهور جدید ایالات متحده، تصمیم گرفتند، در یک رویکرد به ظاهر مشترک، تشدید همزمان تلاش های نظامی علیه طالبان در افغانستان و پاکستان را حل کنند. اسلام آباد کمپین سوات را در ماه می 2009 راه اندازی کرد. این کمپین که برای شروع یک حمله نظامی طولانی برای “از بین بردن” طالبان طراحی شده بود، فصل جدیدی را در تاریخ کوتاه اما پرتلاطم پاکستان گشود. این امر منجر به کشته و زخمی شدن بسیاری از غیرنظامیان، تخریب شهر اصلی سوات، مینگورا، و آواره شدن حدود دو میلیون نفر و ایجاد یک بحران انسانی عظیم شد. مهمتر از آن، بعد تازهای به روابط قومی آشفته پاکستان وارد کرد. این کشور اساسًا ارتش تحت سلطه پنجابی کشور را در برابر مردم عمدتًا پشتون منطقه قرار داد. این یک بار دیگر برتری سیاسی و نظامی پنجابی را در پاکستان یادآوری کرد. علاوه بر این، کمپین سوات، که قرار بود به جبهه گستردهتر طالبان در وزیرستان گسترش یابد، این پتانسیل را دارد که طالبان و همپیمانان آنها را قادر میسازد تا مسایل قومی را تا آنجا که ممکن است به منظور تقویت وحدت و حمایت پشتونها افزایش دهند. باید اذعان کرد که پشتون ها نیز نسبت خوبی از ارتش پاکستان را تشکیل می دهند، اما این امر طالبان را از بهره برداری .حداکثری از عامل قومی باز نخواهد داشت.
کمپین ضد طالبان پاکستان با تلاشهای مصممتر ایالات متحده و متحدانش برای مبارزه با طالبان در افغانستان و هدف قرار دادن هر چه بیشتر اهداف در سراسر مرز پاکستان همراه بوده است. هدف در کوتاه مدت تثبیت وضعیت برای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان بود که در 20 آگوست 2009 برگزار شد. با این حال، هدف بلندمدت بر کاهش شورش طالبان به سطح قابل مدیریت متمرکز بود تا خطر افراط گرایی در هر دو کشور وجود داشته باشد. افغانستان و پاکستان به حاشیه رانده شدهاند و نیروهای خارجی میتوانند زودتر از افغانستان خارج شوند. ایالات متحده و متحدانش با تأکید بر پاکسازی و حفظ مرکز طالبان در جنوب و شرق افغانستان و جلوگیری از فرار شبه نظامیان، تعداد نیروهای خود را از حدود 57000 در اوایل سال 2009 به نزدیک به 100000 تا پایان سال افزایش دادند. مسیرهای داخل پاکستان طالبان و حامیان آنها، که صفوف آنها از میان کسانی که از کمپین موازی نظامی پاکستان فرار کرده اند، افزایش یافته است، در واقع ثابت کرده اند که بسیار سازگار و انعطاف پذیر هستند. 25 با این حال، در این روند، تعداد زیادی از جمعیت پشتون افغانستان، مانند همتایان پاکستانی شان، ناگزیر در معرض جابجایی و رنج بیشتری قرار گرفته اند. این علیرغم عزم ایالات متحده و متحدانش برای احتیاط بیشتر برای به حداقل .رساندن تلفات و ناراحتی غیرنظامیان است.
در حالی که با وجود گرایش ایدئولوژیک افراطی و روشهای سختگیرانه برای ارعاب و ارعاب جمعیت پشتون به سکوت و تسلیم، طالبان حمایت مردمی را در میان پشتونهای هموطن خود در افغانستان و پاکستان به دست آوردهاند. بدون چنین حمایتی، آنها نمی توانستند آنقدر نیرومند باقی بمانند که عملیات ناتو و اسلام آباد را بسیار پرهزینه کند. آنها ممکن است از بخشهایی از هلمند و سوات بیرون رانده شده باشند، اما به نظر نمیرسد که این امر ظرفیت آنها را برای ادامه مبارزه به صورت طولانی مدت کاهش داده باشد. ژنرال استنلی مک کریستال، فرمانده ارشد ایالات متحده در افغانستان، اخیرًا هشدار داده است 7 ر ﮳حمه ﮴ که طالبان “دست برتر را به دست آورده اند”، “از سنگرهای سنتی خود در جنوب افغانستان فراتر رفته و مناطق با ثبات سابق را در شمال و غرب تهدید می کنند.” 26 شبه نظامیان اکنون در موقعیتی هستند که می توانند خود را به عنوان مخزن خواسته ها و منافع ملی گرایانه جمعیت پشتون به عنوان یک مردم قربانی معرفی کنند. بسیاری از پشتونها در سراسر مرز افغانستان و پاکستان، خود را تحت فشار نیروهای متخاصم میبینند که به دین، زمین، منابع، شرافت، هنجارها و ارزشهای فرهنگی-اجتماعی و در نتیجه کل شیوه زندگیشان تجاوز میکنند. در غیاب بازگشت به صلح و ثبات در زندگی و مکان خود، آنها مستعد پذیرش طالبان نه تنها به عنوان یک جنبش مذهبی، بلکه به عنوان یک جنبش ملی شده اند. احساس ناامیدی و قربانی شدن مشترک آنها در نهایت ممکن است انگیزه قدرتمندی برای آنها ایجاد کند تا اختلافات تاریخی خود را کنار بگذارند و در تعقیب هدف تاریخی خود یعنی “پشتونستان” مستقل از رهبری .طالبان حمایت کنند.
منبع:
Afghanistan and Pakistan: The Question of Pashtun Nationalism?
Journal of Muslim Minority Affairs, Vol. 30, No. 1, March 2010
Routledge Taylor & Francis Group