تاثیرات سو ء ترویج افراط گرائی بروضع داخلی پاکستان
سویدن/ ۶ دسمبر۲۰۰۷
موفقیت ها ودست آوردهای پاکستان را در تحقق پروژه ترویج افراط گرائی در میان قبایل پشتون، به منظور خنثا کردن فعالیتهای هند وافغانستان علیه آنکشوردر مقاله “بررسی علل افراط گرائی درمناطق قبایلی پاکستان” برشمردیم، در اینجا به عواقب سوء افراط گرائی بروضعیت داخلی پاکستان نظرمی اندازیم.
هرچند پاکستان با نیم قرن سرمایه گذاری بالای اسلام گرایان پشتون ، از آنها یک قدرت مهیب سیاسی ساخت که منجر به کاهش تهدید ناسیونالیست ها گردید، وداعیه پشتونستان را به صفر ضرب کرد، ولی در عین حال باعث تحرک وعبور و مرور اقلیت های اتنیکی در دو طرف خط دیورند نیز گردید که آتش عقبی آن اکنون متوجه خود آتش افروزان آن یعنی پاکستان است. چنانچه در حال حاضر استراتیژیک نگری و عملیه دولت- ملت سازی پاکستانی ها مستقیماً با پان اسلامیسم طالبان که خواهان تغییر کلی دولت ها و جوامع در پاکستان، افغانستان و کشور های اسلامی منطقه اند، کاملاً در تقابل قرار گرفته است.
سازمان استخبارات نظامی پاکستان(isi)، این تولید کننده وصادرکنندۀ مجاهد و طالب والقاعده به افغانستان وهند و کشمیروکشورهای آسیای میانه، وعراق ویوگوسلاوی و روسیه وفلیپین واندونیزیا وسومالی وغیره ، اکنون خود با مشکل شورشها وطغیانهای افراطیون اسلامی درکشور خود یعنی درمهد پرورش بنیادگرائی چنان گیرمانده که کنترل خود برتندروان را از دست داده است، ورنه این همه انفجارات وعملیات انتحاری وزد وخورد های رویا روئی ، دراسلام آباد ، کراچی ، وزیرستان ،دره خوشگوارصوات ، وادی های کرم و بلوچستان روی نمیداد.
پاکستان تا اواخرا اکتوبر ۲۰۰۶اصلاً منکر وجود افراط گرایان اسلامی درآن کشور بود،مگر درتاریخ۳۰ اکتوبر۲۰۰۶وقتی طیارات پاکستانی(یا امریکائی) یکی از مدرسه های بنیادگرایان اسلامی را در منطقۀ قبایلی باجوړ، نزدیک خط ديورند بمباردمان کرد و درآن گویا ۸۴ تن از طالبان که آموزش های تروریستی می دیدند کشته شدند وسبب اعتراض مردم محل گردید شخص مشرف در برابراعتراضات مردم ،اعتراف کرد که درآن مدرسه هیچ شخص بی گناهی کشته نشده وتمام آنها افراط گرایان اسلامی بودند که درآن مدرسه تعلیمات تروریستی می دیده اند.
نخستین انتقام بمباران مدرسه مذهبی باجوړ از طرف افراطیون دست پروردۀ isi،یک هفته بعد از آن حادثه در هفتم نومبر۲۰۰۶ توسط یک عمل انتحاری در پاکستان گرفته شد که درآن ۴۵سرباز وافسرنظامی کشته و بیست تن دیگر مجروح گردیدند.
افراطیون از اوایل سال ۲۰۰۷مبارزه علنی را با رژيم نظامی پاکستان آغاز کردند. دو ملای افراطی در اسلام آباد در مساجد و نمازجمعه ها، ودر سخنرانیها از طريق راديوی اف ام علناً و باتهديد برقراری قوانين اسلامی را طلب ميکردند.آنها دانشگاه قائد اعظم را که درآن دختران با پسران یکجا تحصیل میکنند ، فاحشه خانه نامیدند و تهديد نمودند که دخترهای جامعه حفصه به روی بی حجابان اسيد خواهند پاشيد.آن دو ملای تندرو، دو مدرسه مذهبی را در جنب مسجد سرخ در اسلام آباد به راه انداخته بودند که يکی دخترانه به نام “حفصه” و ديگری پسرانه به نام “فريديه”شناخته میشدند.
در ماه فبروري بريگادهای برقع پوش که مسلح به چوب دست های بلند بودند از مدرسه دخترانه حفصه به سوی خيابان ها روانه شدند تا قوانين شريعت را برقرار کنند. بعد حمله به مغازه های سی دی فروشی و مکان های مشابه، و ضرب و شتم آغاز شد و سرانجام نيز به دانشگاه حمله بردند تا ربودن چند زن چينی به اتهام فحشاکه نقطه عطف بود. اختطاف انسان در پاکستان ۷ سال زندان مجازات دارد، مگر دولت از جرم اختطاف کنندگان چشم پوشی کردوآنها را مورد عفو قرارداد.طلاب مدرسه به پوليس و سربازان هم فیرکردند. عجيب تر اينکه طی اين دوره، مقادير زیاد سلاح و مهمات و سوخت به داخل مسجد انتقال داده شد، و همه اينها زير نظر دستگاه مخوف isi و پوليس بيرحم پاکستان، نه در روستاها يا شهرهای دور افتاده بلکه در قلب اسلام آباد که درست در يک کيلومتری دفترآی اس ای قرار داشت به يک زرادخانه و سنگری از سربازانی کله خراب وجان برکف تبديل شد.
داکتر خوشحال روهی در همین رابطه سخنان جالبی دارد ومینویسد: ” حادثه لعل مسجد دراسلام آباد یک رخداد مهم بود. در ماه اپریل خطیب ومدیر جامعه حفصه وفریدیه مولانا عبدالعزیز زیرعنوان ” انفاذ شریعت وعظمت جهاد” یک کنفرانس دایرنمود وضمن سخنرانی از حکومت پاکستان خواست که ظرف یکماه شریعت اسلامی را پیاده کند، و مراکز فحشا را مسدود و تمام عکسها و پوستر های برهنه زنان را از تمام نقاط شهرجمع نماید.اوپیشنهاد نمود تمام دکانهای و یدیوفروشی وCD های موزیک مسدود شوند وبرای زنان تن فروش زمینه یک زندگی شرافت مند را فراهم کند. وی اخطار داد که اگر حکومت از تطبیق شریعت خود داری کند، آنها خود درجهت تحقق این هدف گام برخواهند داشت وچنانچه حکومت از آنها جلوگیری کند،دست به عملیات انتحاری خواهند زد . وی همچنان ایجاد محکمه شریعت را اعلام نمود. در پایان سخنرانی مولانا عبدالعزیزبه سوختاندن ویدیو کستهای به ارزش دو نیم ملیون کلدار پرداخت که یکی از دکانداران از ترس یا رضایت خود در اختیار وی قرارداده بود. در تاریخ ۲۰ اپریل مولانا عبدالعزیز به طرفداران خود گفت : اکنون وقت آن رسیده که باید یا شریعت باشد یا شهادت. در ۲۳ اپریل مولانا عبدالعزيز درلعل مسجد گفت که حکومت مشرف یک حکومت غیر اسلامی است وفریضه دینی هرمسلمان است که برضد این حکومت جهاد اعلان کند وقانون اسلامی را برقرارنماید. …رهبران لعل مسجد مولانا عبدالعزيز و مولانا عبدالرشيد که با هم دوبرادر بودند ، یک محکمه اسلامي شريعت ایجاد کردند. این محکمه به مثابه نخستین گام،ملاقات وزیر توریزم پاکستان نيلوفر بختيار را با یک پیلوت در پاریس خلاف شریعت اسلامی دانسته از مشرف خواست که وی را از کابینه اخراج وسزای سختی به او داده شود. منتقدین میگفتند که حرکاتی اینچنین درمقابل حکومت ، تنها از سوی آنعده روحانیونی صورت میگیرد که پشت پرده با حکومت در زد وبند باشند وطالبان بدون مشورت آی اس آی. کدام حرکت آزادی انجام داده نمیتوانند… “( سایت اسمائی “په پاکستان کې وروستی بحران او طالبيزم”، داکتر خوشحال روهی)
طارق علی نویسنده پاکستانی تبارافشا میکند:”… برخی ازناظران معتقد بودند که رژيم مشرف اين نمایش را به راه انداخت تا ماجرای قاضی چودری و اقدامات سرکوب گرانه خود را پشت آن زير سرپوش بگذارد و به علاوه ميخواهد با به نمايش گذاشتن بنيادگراها به “ارباب خود” امریکا نشان بدهد که او بهترين آلترناتيف برای پاکستان است و بيهوده به نواز شريف و بی نظير بوتو چراغ سبز نشان ندهد. برخی حتی نوشتند زير حجاب ,بريگادهای برقع ,، نه دختران مدارس بلکه مردان قلچماق وابسته به سازمان امنيت مشرف پنهان شده اند و هيکل های درشت آن ها به چيزی که شبيه نيست، دختران نوجوان و قربانيان گرسنگی و فقر و جهل است که در حفصه يا حتی مدرسه پسرانه فريديه، سنگر گرفته اند. سرانجام وقت حمله برلعل مسجد فرارسید وتندروان سنگر گرفته در مسجد بشدت سرکوب شدند. در گزارشات رسمی، اول تعداد کشته گان، حدود ۵۰ و بعد حدود۱۰۰ نفر ذکر شد.مگر روزنامه گاردين در گزارش روز پنج شنبه ۱۲جولای۲۰۰۷ سخنان سخنگوی ائتلاف اسلامی ۶گانه که متحد مشرف است را در يک کنفرانس مطبوعاتی نقل کرد که گفته است: تلفات مسجد بين ۴۰۰تا ۱۰۰۰ نفر بوده است. همين گزارش ميگويد مردمی که در مراسم تدفين بودند ميگفتند رژيم از ترس درون هرکفن بيش از يک جسد گذاشته است…[حمله برمسجد روز سه شنبه دهم جولایآغاز شد و روز دوازدهم ختم شد.] ” (http://www.roshangari.net/ )
موضعگیری رهبران دوحزب نیرومند اسلامی پاکستان یعنی قاضی حسین احمد(رهبرجماعت اسلامی) ومولانا فضلالرحمن (رهبر جماعت العلمای پاکستان) که سر در آخور آی .اس. آی دارند،منفی بود واز حرکت دوملای بنیادگرای مسجد سرخ در اسلام اباد حمایت نکردند، ولی برعکس دو روحانی افراطی قبایلی یکی مولوی فقیرمحمد باجوری و دیگری مولوی فضل الله صواتی هردو تلاش روحانیون لعل مسجد را برای انفاذ شریعت اسلامی بجا دانستند وحاضر به هرنوع کمک به آن دومولوی شدند. بخصوص مولوی فضل الله بلا درنگ در “مینگوره” و”کبل” به پشتی بانی حرکت لعل مسجد تظاهرات بزرگی براه اندخت که در آن حدود ۲۰ هزار مرد مسلح با شعارهای مرگ بر مشرف و مرگ بر امريکا شرکت جسته بودند. و مشرف مجبور شد نيروی عظيمی را در اين منطقه در مرز افغانستان بسيج کند.درعین زمان نظاميان امريکايی مستقر در افغانستان به حملات موشکی پرداختند که تلفات سنگينی را به همراه داشت.
مولوی فقیرمحمد ومولوی فضل الله هردو از رهبران افراطی طالبان قبایل اند که سخت به بن لادن ومشی او دل بسته اند. بعد از حمله هوائی امریکا بردهکده مولوی فقیرمحمد در جنوری ۲۰۰۶ که فکر میشد رهبران القاعده واز جمله ایمن الظواهری در انجا پناه گرفته است، مولوی بیشتر به القاعده تکیه کرد. درماه اکتوبر ۲۰۰۶ مولوی فقیرمحمد، بن لادن وملاعمر را قهرمانان جهان اسلام لقب داد وهمبستگی خود را با آنها برای جهاد مشترک اعلام داشت. چند روز بعد از این سخنان مولوی، مدرسه او( چينګي مدرسه ) از سوی نیروهای امریکائی مورد بمباردمان هوائی قرارگرفت (۳۰ اکتوبر ۲۰۰۶)که درآن ۸۴ تن طالب بشمول لیاقت حسین معاون مولوی فقیر کشته شدند. یک هفته بعد مولوی فقیر محمد به انتقام از حادثه مدرسه باجور بریک قرارگاه تعلیمات نظامی پاکستانی واقع در “درگی” حمله کرد وبا اجرای یک عمل انتحاری ۴۵ تن از نیروهای نظامی را به قتل آورد. از این ببعد باجور درمرزشرقی افغانستان به مرکز قومانده وکنترول حملات القاعده مبدل شد.
به نظرمیرسد که مولوی فقیرمحمد ومولوی فضل الله به انتقام سرکوب حرکت مسجد سرخ دست به حملات متقابل برضد ارتش پاکستان در مناطق تحت نفوذ خود زدند. در درۀ صوات براثر انفجاربمب برضد ارتش آنکشور پنجاه نفر سرباز کشته وزخمی شدند. بگزارش بی بی سی،روز یکشنبه ۱۵ جولای ۲۰۰۷در اثرانفجار یک بمب در منطقه کوهستانی صوات، در ایالت سرحد شمال غربی پاکستان دست کم ۱۰ سرباز دولتی کشته وحدود ۴۰سرباز دیگر زخمی شدند. به گفته مقامات پلیس، انفجار روزیکشنبه ، یک روز پس از حمله انتحاری مرگبار در وزیرستان شمالی پاکستان روی داد. در انفجارروز ۱۴جولای ، دست کم ۲۴سرباز ارتش کشته و ۲۷سرباز دیگر زخمی شدند.پلیس می گوید انفجار روز یکشنبه،در پی عملیات یک هفته ای برای درهم کوبیدن شورش افراطگرایان اسلامی در مسجد سرخ اسلام آباد، رخ داده است. پرویزمشرف رئیس جمهور پاکستان هنگام عملیات مسجد سرخ گفته بودکه متعهد به ریشه کن کردن افراطگرایان اسلامی است. او برای رسیدن به این هدف هزاران سرباز پاکستانی را در ایالت سرحد شمال غربی، مستقر کرد. رهبران قبیله ای در شمال پاکستان تهدید کرده اند که به دلیل استقرار نظامیان ارتش در این مناطق، از معاهدۀ صلح با دولت اسلام آباد خارج خواهند شد.(بی بی سی ۱۵ جولا ۲۰۰۷)
اوضاع دروزیرستان ؟
وزیرستان از نومبر ۲۰۰۱ تا امروز به وقفه ها هدف یورش های سرکوبگرانه ارتش پاکستان قرارگرفته ودرحالیکه صدمات وتلفاتی به پیکارجویان خارجی وطالبان قبایلی وارد کرده، مگر دراین نبردها ۷۵۰ تن سرباز پاکستانی نیز کشته شده اند.بزرگترین یورش ارتش پاکستان درسال ۲۰۰۴ بود که ۸۰ هزار سرباز خود را به مناطق کوهستانی شمالغرب سرازیرساخت. درنخستین حمله ۲۵۰ سرباز پاکستانی کشته شدند. پس از آن ۸ بار دیگر نیروهای پاکستانی تلاش کردند تندروان قبایلی را سرکوب کنند مگر با مقاومت شدید طالبان روبروگردیدند .
در اوایل سال ٢٠٠٦ بود که بيش از چهل هزار جنگجوی خشن عرب تبار، چچني و ازبک، وپاکستانی از شهرهای دیگر به وزيرستان شمالي و جنوبي سرازیر شدند و در کنار جنگجويان وزیرستان قرارگرفتند. القاعده با اعلانی مبني بر تشکيل امارت« ناب اسلامی» دروزیرستان ، براي دستيابي به هدف نهايي به راه انداختن شورشي عليه دولت نظامي اسلام آباد که طرفدار غرب هست، فعاليتهاي مسلحانه را در بسياري ازمراکز شهري در اولویت قرارداد. اکثريت مبارزان گرد آمده در وزیرستان ترجيح مي دادند به جاي آن که عليه نیروهای خارجی درافغانستان بجنگند، با نيروهاي مسلح پاکستان در مناطق قبايلی نبرد کنند. طاهر يولداشف، یکی از تندروان نامدار ازبک و نظريه پرداز تکفيرگرايي ساکن وزيرستان جنوبي، در تاکيد اين استرتیژی فتوايي صادر کرد؛ عبدل خليق و صديق نور، از سران طالبان وزيرستان نيز در همين راستا موضع گرفتند. در نهايت ايجاد امارت اسلامي در وزيرستان شمالي و جنوبي مطرح گردید که به درگيري هاي دولت پاکستان از يک سو و طالبان اين کشور و القاعده از سوي ديگرمنجر شد. درنتیجه ارتش پاکستان چند عمليات خونين انجام داد و صدها تن از جنگجویان و از جمله تعدادي زن و کودک را قتل عام کرد که به خشم بنيادگرايان دامن زد.(لوموند دپلوماتیک، سپتمبر ۲۰۰۷)
مشرف که دید کارارتش در مناطق قبایلی با موفقیت به پیش نمیرود،درصدد معامله با طالبان محلی برآمد.بقول داکتر خوشحال روهی” برای این منظوردر ماه می ۲۰۰۶ جنرال متقاعد علی محمداورکزی را که خود منسوب به قبایل بود به حیث گورنر صوبه سرحد انتخاب نمود.با انتخاب علی محمد اورکزی معادله قدرت در منطقه برهم خورد واختیار سیاست از سیاستمداران به دست نظامیان و از دست روسای قبایل به دست جنگجویان وطالبان محلی انتقال یافت وبدینگونه نظم ونسق سنتی قبایل که جلو انارشی را درمنطقه میگرفت، برهم خورد.
با تقرر جنرال اورکزی، جلال الدین حقانی از وزیرستان شمالی یک ابلاغیه انتشار داد که از تمام جنگجویان مسلح قبایلی وخارجی تقاضا میکرد از جنگ برضد پاکستان دست بگیرند وهدف جهاد خود را تنها متوجه نیروهای خارجی درافغانستان بکنند. همچنان دراین ابلاغیه گفته شده بود که مردم باید عشر خود را برای طالبان بدهند و برای همکاری متقابل باید رهبران طالبان امیران نامیده شوند. این ابلاغیه بنام امارت اسلامی صادر شده بود که در پایان آن در جمله دیگر امضا ها ملا عمر هم امضا کرده بود.
اورکزی درصدد مذاکره با طالبان برآمد و درماه سپتمبر ۲۰۰۶ ظاهراً با ۴۴ تن از روسائی وزیرستان ولی در واقعیت با ۷ تن از قوماندانان طالبان که حقانی آنها را معرفی کرده بود، یک قرارداد به امضا رسانید.در نتیجه این قرارداد در وزیرستان شمالی وجنوبی محاکم شرعی،پولیس طالبان، ودفاتر جمع آوری مالیات ایجاد شدند وموازی با دولت پاکستان ، دولت طالبان نیزبه کار شروع کرد.از این پس، رفت وآمد طالبان به افغانستان وبرگشت شان به پاکستان آزاد تر گردید حملات طالبان برافغانستان وبخصوص حملات انتحاری چندین برابر گذشته شد. بدین سان جبهه طالبان تحت نفوذ جلال الدن حقانی بازهم تقویت شد. ( سایت اسمائی “په پاکستان کې وروستی بحران او طالبيزم”، داکتر خوشحال روهی)
قرارداد صلح میان طالبان وحکومت ایالت سرحدشمالغربی به دولت پاکستان فرصت داد تا پيوندهاي محکمي را با رهبران طالبان در دو وزيرستان برقرار سازد. رهبران طالبان نيز مقادير قابل توجه سلاح و پول و دیگر امکانات از دولت پاکستان دريافت کردند.
بمباران يک مدرسه مذهبی در وزيرستان جنوبي(درباجور) توسط نيروي هوايي پاکستان درتاریخ۳۰ اکتوبر ۲۰۰۶ منجر به کشته شدن بسياري از مبارزان خارجي شد که فرصت مغتنمي را در اختيار رهبران طالبان قرار داد. آقاي بيت الله محسود، يکي از معدود رهبران طالبان در وزيرستان جنوبي، با اين توجيه که پاکستان آنان را مورد آزارقرار داده است، پيمان ها را باطل اعلام کرد. طاهريولداش، نيز با گسيل ده ها جوخه داوطلب حمله انتحاري، براي پراکندن وحشت در مناطق شهري پاکستان، از وي حمايت کرد.
در سال ۲۰۰۷، يکي از فرماندهان گمنام طالبان به نام مولوی نذير، که از سوي سازمان هاي امنيتي پاکستان اسلحه و پول دريافت مي کرد، خيلي سريع به فردي قدرتمند در وزيرستان جنوبي تبدیل شد. وي انتخاب را بر عهده مبارزان خارجي گذاشت : خلع سلاح يا پيوستن به جبهه نبرد عليه ناتو در افغانستان. مخاطب مولوی نذیر طاهر یولداش رهبر طالبان ازبک بود که از دوسال به اینطرف در وزیرستان بسیار نیرومند شده بود وبه حاکمان خود مختار مبدل شده بودند.گفته میشد در قتل تخمین دوصد نفر از روئسای قبایل وماموران حکومتی و ژورنالستان وماموران استخباراتی وهمکاران محلی شان دست ازبکان دخیل است. این عملکردآنها (با شایعه پراکنی ای .اس.ای ) نفرت وکینه مردم قبایل را نسبت به طالبان اُزبک دامن زد. وقتی که رهبر مبارزان ازبک پیشنهاد مولوی نذیر را نپذيرفت،جنگ میان آنان حتمی گردید و در يک برخورد مسلحانه در ماه مارچ سال ٢٠٠٧ بيش از ۲۵۰نفر طالب ازبک کشته شدند. تلفات طالبان قبایل ۵۰ تن گزارش شده .در وزيرستان شمالي نيز پيشامدهايي از اين دست رخ داد. جلال الدين حقاني، ، پسرش سراج الدين را خيلي سريع با ملا ددالله و بیت الله محسود ونور محمد ثاقب همراه ساخت که میان جنگجویان صلحی برقرارکند.سران طالبان وزیرستان هم دست از نبرد کشيدند و به جنگجویان خارجي اجازه دادند تا به هر کجا که مي خواهند بروند.( [حدود ۷۰۰ تن از این جنگجویان بقول اسدالله وفا والی هلمند به ولایت هلمند درکنار طالبان قرارگرفتند ] وبقیه ترجيح دادند به عراق بروند. “(لوموند دپلوماتیک”القاعده در برابر طالبان”نوشته سید سلیم شهزاده، سپتمبر ۲۰۰۷،مقایسه شود با”په پاکستان کې وروستی بحران او طالبيزم”، بقلم داکتر خوشحال روهی، سایت اسمائی)
نکته جالبی که سلیم شهزاده در لوموند دپلوماتیک در رابطه به ترکیب القاعده پرداخته اینست که مینویسد:” اعرابي که به منظور الحاق به مقاومت افغانستان به سوي اين کشور سرازير گشتند، به دو جناح « يمني» و « مصري» تقسيم شدند. گروهی که به تحريک امامان خویش به جهاد افغانستان پیوستند، به جناح یمنی تعلق داشتندکه با به پايان رسيدن جهاد، به کشورهاي خويش بازگشتند يا در جمعيت بومي افغانستان و پاکستان ادغام شدند. بقول حديفا عظام پسر دکتر عبدالله عظام « بيشتر مبارزان يمني، جنگجويان خشني هستند که تنها آرزويشان شهادت است.اما جناح « مصري» از افرادي تشکيل مي شد که به سياست گرايش بيشتري داشتند و داراي انگيزه هاي عقيدتي قوي تري بودند. اکثر آنان به گروه ( اخوان المسلمين) ویا به جنبش زيرزميني جهاد اسلامي به رهبري داکتر ايمان الظواهري (نفر دوم سازمان القاعده) وابسته بودند. در پاکستان بسياري از گروه هاي تندروخارجي چون : الجماعت المقاتيله، گروهي در اصل ليبيايي به رهبري شيخ ابوليث الليبي؛ جبهه البيراد ابن المليک، اکثريت اين گروه را ليبيايي ها تشکيل مي دهند؛ جيش المهدي، تاسيس شده توسط فردي مصري به نام مرحوم عبدالرحمن کندي که هم اکنون توسط ابو عزا هدايت مي شود؛ گروهکي موسوم به جماعت الجهاد که بيشتر از مصريان تشکيل شده است؛ تکفير گرايان به رهبري شيخ عسا؛ و جنبش اسلامي ازبکستان به رهبري طاهر يولداشف، تحت لوای ایمان الظواهری گرد آمده اند.« مصريان» پس از سقوط دولت کمونیستی کابل بازهم درآنجا باقي ماندند، چرا که به خواست هاي سياسي خويش نرسيده بودند. کمي بعد آنان به بن لادن پيوستند که در سال ١٩٩٦ از سودان بازگشته بود. اين گروه اقدام به تغيير ديدگاه به سوي بينش تکفير گرايي کردند، در حاليکه تا به آن روز تفکر آنان به طور کامل به سوي نبرد عليه تسلط آمريکا بر خاورنزديک متمايل شده بود.» (همانجا)
تشدید شورشها:
هم زمان با شکل گیری حادثه لعل مسجد در بطن اسلام آباد،سنای امریکا اعلام داشت که بعد ازاین کمک های اقتصادی آن کشور به پاکستان مربوط به عملیات این کشورعلیه تندروان اسلامی وتروریستان القاعده وطالبان خواهد بود. اینست که جنرال مشرف علاوه برسرکوب تندروان متحصن در مسجد سرخ،باراه انداختن عملیات نظامی در وزیرستان ، خواست کارآیی خود را به امریکا نشان بدهد که او بهترین الترنتیف برای یک دوره دیگر ریاست جمهوری در پاکستان است ونباید به نواز شریف وخانم بوتو چراغ سبز نشان دهد.
سازمان استخبارات نظامی پاکستان در راستایتضعیف ناسیو نالیزم پشتون ،ده ها سال است که درمیان قبایل سرحدی ایدیولوژی بنیادگرائی را ترویج نموده تا ذهن آنها را از هرگونه داعیه حق طلبی ویا حق تعیین سرنوشت خویش منحرف سازد وفقط با پافشاری براسلام واسلامیت به پاکستان هویت بدهند ، وازمبارزه برضد استبداد وبی عدالتی های اجتماعی وسیاسی غافل بمانند. آی اس ای توانسته از نیروی افراطیون قبایل پشتون درجنگ های چریکی کشمیر باهند و در افغانستان با نیروهای خارجی و یا دولت این کشور استفاده کند.مگر حضور القاعده که به چیزهای بزرگتری از آی اس ای می اندیشد، بنیادگرایان اسلامی قبایل را به آتش فشان غیر قابل کنترولی مبدل ساخته که اینک برای برپائی امارات خالص اسلامی در منطقه، برضد دولت پاکستان قد برافراشته اند وهر روز وهر هفته با حملات غافل گیرانه خود تلفات جانی فراوانی به قوتهای دولتی پاکستان وارد مینمایند. این درحالی است که از انجام عملیات انتحاری برپوسته های پولیس ویا محلات مزدحم شهرهای منطقه خود داری نمیگردد. ادامه بخش 1 …