کور / سياسي / افغانستان کشوریست واحد و غیر قابل تجزیه

افغانستان کشوریست واحد و غیر قابل تجزیه



افغانستان کشوریست واحد، غیرقابل تجزیه، تاریخی و نسبت به اکثر همسایګانش قدیمتر. بود وقتیکه ما بر همسایه ګان جنوبی، غربی و شمالی خود حکومت داشتیم ولی هیچ یک از همسایه ما هیچ وقت بر تمام افغانستان حکمروائی نکرده است. ما باوصف غریبی و شرائط ناګوار همیش عزت النفس و غرور ملی داشته و وحدت ملی خودرا شجاعانه حفظ نموده ایم.


سی ودوسال ګذشته بر مردم ما سخت ګذشت و هنوز هم سخت میګذرد. قسمت مارا با ابرقدرتهای طراز اول هرعصر درمقابله واقع کرده است.  ما اینجا بر چراوچون این تقابلات و برکمزوریها ونارسائهای خود بحث نداریم ولی نتیجتا در هرمیدان جنګ دشمن را ذلیل کرده ایم. باوصف این همه ناګواریهای طاقت فرسا، باوصف موجودیت اقوام مختلف در افغانستان که ګلان خوشرنګ و پرکیف یک چمنزارند، و باوجود تحریکات دشمنان خارجی هیچ قوم و هیچ فرد معتنابه اعم از قومندان ویا رهبر حاضر به حتی عنوان کردن تجزیه افغانستان نشده است. باوصف تحریک زیاد، شورویها در زمان اشغال افغانستان و امریکائیها در نه سال اخیر بنام اقلیت و اکثریت، هیچ یکی از اقوام شریف غیرپشتون برعلیه پشتونها قیام نکرده بلکه باهم برادروار زندګی نموده اند. 


روسها، در زمان اشغال افغانستان به بعضی قومندانان ملیشه پیشنهاد تجزیه افغانستان کرده بود (۱۹۸۸) ولی مؤفق نشدند.  ایران، بقول احمدرشید ژورنالیست پاکستانی، در دهه ۱۹۸۰ و بعدا در دوره استاد ربانی تلاش کرد که بین ایران و هزاره جات در غرب افغانستان منطقه ای وصل ایجاد کند ولی کامیاب نشد.  در دوران حاکمیت طالبان بعضی حلقات در تاجکستان و ایران کوشش کردند در شمال افغانستان یک تاجکستان بزرګتر تشکیل شود ولی توفیق حاصل نکردند.  وقتیکه طالبان نتوانستند شمال شرق افغانستان را کلا تسخییر نمایند، پاکستان به ګفته احمد رشید پیشنهاد تجزیه افغانستان را نمود ولی طالبان انرا قاطعانه رد کرد. تصور بفرمائید اګر چنین حالت ناګواریکه بر ملت ما درین سه دهه مسلط است بر هریکی از همسایه ګان ما می امد ګمان نمیکنم بحال کنونی خود باقی میماند؛ مثال پاکستان در ۱۹۷۱و روسیه شوروی در ۱۹۹۱پیش روی ماست که با یک جنګ و اشوب زودګذر هم مقاومت کرده نتوانستند و تجزیه شدند. هروقتیکه پلان نظامی استعمار درمقابل مقاومت مردم غیور ما بشکست روبرو میشود طرح کمزوری مرکز و دادن صلاحیت زیاد به والیان، ملیشه سازی، فدرالیزم و غوغای تجزیه کشور را براه میاندازد که بجای نمیرسد.  روسیه شوروی شاهد شکست این تلاشهای مذبوحانه است. 


عوامل چند وحدت ملی ما و تجزیه ناپزیری افغانستان


اول.    حب وطندوستی که در اکثریت قاطع مردم ما موجود است بجز مشتی ناچیزی از تعلیمیافته ګان و عملاء استعمار که منافع خودرا همیشه درتشنج، جنګ ومداخلات اجانب میبینند. شمار این دلالان سیاسی، اجیران بیګانه و خائنین به اقوام خود در فیصدی کل نفوس کشور نمی اید.


دوم.   تاریخ و روابط مشترک دیرینه بین طبقات مختلف مردم افغانستان. افغانها برخلاف همسایګان ما بین خود روابط نزدیک مثل ازدواج و تعایش باهمی در مناطق یکدیګر دارند.


سوم.   اسلام روح مشترک همه اتباع کشور و رمز محکم وحدت ملی ماست. مقاومت علیه شوری انرا به ثبوت رساند. برهر دولت مردمی در افغانستان لازم است که این روح و این رمز را تقویت بخشد. امروز در قلب شهر کابل اکثریت امامان مسجد که غیرپشتون هستند در خطبه های نماز جمعه بر امریکا علنا بد میګویند و مردم را درمقابل مهاجمین خارجی به نفرت دعوت میکنند. در سفر بنده به مزارشریف، شبرغان، سرپل، تا هرات علمای تاجک، ازبک و ترکمن مرا مهمان میکردند و در صحبتهایشان افغانستان را اشغال میګفتند و با پشتونهای زیر بمباردمان امریکا دلسوزی داشتند. در همسایګی ما، در ایران، شیعه که طبقه حاکم کشور است وطنداران سنی خودرا، که ۴۲ فیصد نفوس ایران تشکیل میدهد، مسلمان نمیدانند درحالیکه در افغانستان ما شیعه را مسلمان و با سنی برادرمیدانیم . شما هیچ سنی را در ایران در مقام وزیر، سفیر، جنرال، والی و حتی ولسوال نیمی یابید. درحالیکه در افغانستان در طول تاریخ ما شیعه درین مقامها داشتیم و حتی امروز معاون رئیس دولت، وزیران، والیان، سفیران و جنرالان ارشد شیعه و از اقوام اقلیت هستند. درتمام تهران یک مسجد سنی نیست درحالیکه وضع درکابل برعکس انست. 


چهارم.  موجودیت پشتونها در شمال کشور. چهل فیصد کل نفوس شمال کشور را پشتونها تشکیل میدهد. ګرچه درمجموع در اقلیت هستند ولی به تنهائی نسبت به هر قوم دیګر زیادترند. این سبب شده که هیچکس درانجا تجزیه را عملی نمیداند و جرئت اظهار انرا نمیکند. حتی بلیک ویل (دپلومات سابق امریکا درهند) که نظریه تجزیه افغانستان را ارائه کرده وجود پشتونها را در شمال افغانستان مشکل بزرک در راه عملی کردن این نقشه میداند.


پنجم.  در مناطق پشتون نشین اقلیتهای قومی بودوباش دارند. مثلا، در هرات که یک ولایت پشتون نشین است تاجک و شیعه زیاد وجود دارند که اقتدار، کسب وتجارت انولایت در دستشان است. در وقت حامد کرزی به ده ها هزار هزاره دران ولایت اسکان شده و برتعداد شیعه دران ولایت افزوده است. در فراه که یک ولایت پشتون نشین است تاجک در مرکز، اناردره و دیګر ولسوالیهای انولایت به وفرت بود وباش دارند. در هیلمند به هزارها شیعه و هزاره اسکان شده اند. در قلب شهر کندهار، شیعه که از ایران امده اند زندګی میکنند؛ دفاتر و کسب وکار شهر عمدتا دردست ایشان است. باغهای سرسبز اطراف شهر کندهار اکثرا مال ایشان اند. در مرکز شهر غزنی تاجک اند. در پکتیا و پکتیکا نیز وضع بهمین منوال است؛ تاجک در ګردیز، زرمت و ارګون بتعداد کافی حضور دارند. در مراکز ولایات لغمان، ننګرهار و کنرها به هزارها فامیل تاجک بودباش درند. کابل که ولایت پشتون نشین است در مرکزش هزاره و تاجک در اکثریت اند. این بافت عملا تجزیه کشور را مشکل ساخته است.


ششم.   بنفع امریکا نخواهد بود که با تجزیه افغانستان خودرا یک استعمارګر قاصی در انظار جهانیان ثابت نماید که سیاستش باشد: تجزیه کن و حکومت کن. تجزیه هندوپاکستان به انګلیس حتی به تمام غرب بجای منفعت ضرر رساند؟ 


هفتم.  جورج بوش ادعا کرد که خداوند برایش ګفته بود به افغانستان برو و درانجا دموکراسی عملی و حقوق زن احیا کن. او حمله بر افغانستان را جنګ صلیبی و وجیبه مذهبی خواند. با تجزیه افغانستان و واګذاری یک بخش اعظم ان به طالبان وضعیت این ادعا چطور خواهد شد؟ در صورت وحدت افغانستان، احتمال تغیر در سیاست قبلی طالبان راجع به روابط شان با دنیای غرب و تعلیم زن زیاد است.  ولی اګر افغانستان تجزیه شود و یک حصه انرا به اساس پیشنهاد بلیک ویل به طالبان متحجر ګذاشته شود پس سرنوشت دموکراسی و زن چه شد و چهره امریکا به دنیا چطور معرفی خواهد شد؟ 


هشتم.  پشتونها در مقابل تجاوز روسیه شوروی نسبت به هرقوم دیګر در افغانستان قربانی زیاد داده و منفعتش به غرب خصوصا امریکا رسید. امروز نیز در جنګ امریکا علیه طالبان همین قوم میسوزد و بار سنګین این جنګ وحشتناک بردوش همین قوم است. امریکا که در منطقه ما منافع ستراتیجک دارد نباید به نزد پشتونها بحیث یک قدرت نامرد، منافق و دشمن پنداشته شود چه درینصورت توقع همکاری بعدی ازین قوم شجاع بیهوده است. بلکه با نیروهای ضد امریکا همکاری خواهد کرد.


نهم.   امروز که افغانستان منحیث کل با غرب دشمنی ندارد، درصورت تجزیه، بدو کشور دوست و دشمن امریکا اشکارا مبدل خواهد شد. مثلا کوریای شمالی و جنوبی، ویتنام شمالی و جنوبی، یمن شمالی و جنوبی، جرمنی شرقی و غربی که این حالت نه به نفع امریکا است و نه به خیر کشورهای منطقه.


دهم.   درصورت تجزیه افغانستان، امریکا دریک بخش افغانستان (شمال کشور) برای همیش (مثل کوریای جنوبی) باقی خواهد ماند که این به نفع کشورهای همسایه افغانستان نیست و تشنج در منطقه افزوده خواهد شد و در نهایت به ضرر مردم این سرزمین جدا شده است که با همسایه های همدین، همزبان و همنژاد خود برای حفظ منافع دیګران همیشه درجنګ خواهند بود.


یازدهم.   درصورت تجزیه افغانستان، پاکستان که یک کشور ضعیف البنیه است بدون شک تجزیه خواهد شد و ۴۰ ملیون نفوش پشتونش با افغانستان یکجا خواهد شد. همسایه دیګرما، ایران، نسبت به بسیاری کشورهای منطقه از درون خود جراحتپذیر است و دشمنان دورونزدیک شان منتظر فرصت اند وکوشش خواهند کرد که کشوری بنام ایران در نقشه باقی نماند. همسایه های دیګرما ترکمنستان، ازبکستان و تاجکستان و حتی قرغزستان که هنوز مستقر نشده اند سخت معروض خطرند.


دوازدهم.   امریکا تجزیه افغانستان را بهمکاری بعضی کشورهای همسایه عملی خواهد کرد و بدین ترتیب منطقه به قطب ګرائی سوق خواهد شد که نتیجتا کشورهای دور و نزدیک مجبور به دفاع از کتله جداشده افغانستان باشد. اینطور تعهدات دفاعی و مداخلات در امور دیګران نتائج بس ناګوار سیاسی و اقتصادی به تمام منطقه و در رآس ان بخود مداخله ګران ببار خواهد اورد که بدون شک منتج به تجزیه خود انان بنفع قوتهای بیرونی خواهد شد


سیزدهم.    درصورت تجزیه، پشتونها در منطقه قوی خواهد شدند و حصه جدا کرده شده از افغانستان و حتی بعضی همسایګان ما تاب مقاومت این قوت عظیم که یک قوم جنګی و تاریخ حاکمیت برمنطقه نیز دارد نخواهد داشت. قبلا ګفتیم که همسایګان ما هم اکنون سخت جراحتپذیرند که با یک ضربه حتی نه چندان قوی جغرافیای شان بحالت کنونی باقی نخواهد ماند.  


بدین ترتیب تجزیه افغانستان نه به نفع همسایه های ما و نه به خیر دنیای غرب است. بر همه ما واجب است و خصوصا انانیکه قدرت دارند که مردم ما، همسایهای ما و جهانیان را ازین دسایس اګاه سازند.


=======  لندن  –   ۸ اګست ۲۰۱۰  =======


 د موضوع په اړه د افغانستان د سياسي چارو څېړونکی ، حقوقپوه ډاکټر محمد عثمان روستار تره کي سره مرکه له دې ځايه واورئ