کور / سياسي / لشکرگاه های امريکايی و نقشه های استعماری – بخش سوم

لشکرگاه های امريکايی و نقشه های استعماری – بخش سوم

برای بخش ګذشته اينجا راکليک کنيد


سرسپردگان امروزی لشکرگاه های امريکايی : پيشآهنگان ومداحان تجاوز ديروزی
چنان که در مبحث گذشته نيز اشاره رفت، تعداد کثيری از حاميان و هواخوان امروزی تأسيسات نظامی امريکايی، در واقع کسانی اندکه هنگام تهاجم نيروهای اشغالگرامريکايی برکشور پر غرور و سربلند ما، نقش پيشآهنگ و مداح را بازی می نمودند. همۀ ما به خاطر داريم، که ديروز به استقبال بمباران های وحشيانۀ طيارات امريکايی عليه شهرها وقصبات ما، ديوانه وار رقصک و قرسک می کردند؛ به مردم  جنگ زده و داغديدۀ ما از « باغ های سرخ و سبز» باداران امريکايی شان حرف می زدند؛ و امروز با وقاحت و پُر رويی بی نظير داد از ضرورت و فوايد مراکز نظامی امريکايی درکشور می زنند. 


هيچ کس فراموش نه کرده اند، که مداحان و منادیان مزدورتجاوز امريکايی برسرزمين تاريخی ما، مردم ساده دل و خوش باور ما را وعده های جنت می دادند؛ اما درعوض« تحايف » و« هدايای » ديگری، پيشکش آنان  کردند .  جنگ ها، نا امنی ها، خونريزی ها، جنازه ها، اشک های يتمان، چادر های سياه مادران و خواهران، انهدام خانه ها، دوکان ها، مساجدو باغ ها؛ زورگويی اربابان قدرت، غصب املاک شخصی و دولتی، صعود خوفناک توليد و تجارت مواد مخدر، اقتصادی مافيايی، فساد طاعون آسا، فقر، بيکاری، بی خانگی وبسا مصايب ديگر در واقع از جملۀ « تحايف » و« هدايای » است،که در بدل « باغ های سرخ و سبز» امريکايی ها، نثار مردم زجر کشيدۀ ما گرديد.


بلی! از برکت لشکر های مهاجم امريکايی و ايتلافی برخی از « باغ های سرخ و سبز » نيز درکشور به ملاحظه رسيد؛ ولی با تأسف و دريغ که فايدۀ آن به هموطنان هردم شهيد و بيچارۀ ما نرسید. بايد هم نمی رسيد. زيرا آن « باغ های سرخ و سبز»، آن  حور و غلمان،  آن قصرها و شهرک ها، آن بانک ها و شرکت ها، آن عمارت های شيشه يی وآن کروزينگ های ضد مرمی، آن قرار داد هاو امتيازات پُرمنفعت، همه و همه از روز اول درتقدير کرزی ها، فهيم ها، ربانی ها، مجددی ها، گيلانی ها، خليلی ها، محقق ها، دوستم ها، عبدالله ها، چکری ها، نور ها، شيرزی ها، احدی ها، جلالی ها، سپنتاها، رهين ها و ساير دست نشاندگان جنايت پيشه، خاين و فاسد، نوشته شده بود .


پيشروان و مداحان  ديروزی اشغالگران امريکايی، به جای ندامت و عذر خواهی از مردم  ستم کشيدۀ ما امروز  در تعريف و توصيف مراکز نظامی نيروهای مهاجم امريکايی گلو پاره می کنند؛ و بی شرمانه ادعا دارند،که گويا در صورت عدم حضور دايمی تفنگداران امريکايی سرزمين آبايی مان ( افغانستان آزاد و تاريخی) از جانب هیولای پاکستانی وايرانی ، به مثابۀ لقمه ای چرب و نرم، بلع خواهد شد . اما حاميان اغفال شدۀ اُردگاه های امريکايی در افغانستان، تکليف درک کردن اين حقيقت ساده و روش را بر خود هموار نمی سازند،که اردوی يک صد و بيست هزار نفری شوروی با آن همه ساز و برگ نظامی واقتصاد قوی خويش، نتوانست این کشور تسخير ناپذير را بلع کند، نظاميان مزدور پاکستانی و آخوند های واپسگرای ايرانی چگونه خواهند توانست تا اين سرزمين مرد خيز تاريخی را به مثابۀ لمقه ای چرب و نرم قُرت نمايند؟ از جانب ديگر، لشکر غول پيکر نيروهای امريکايی وايتلافی در ده سال اشغال خويش با آن همه ماشين پيشرفتۀ جنگی واقتصاد عظيم و نيرومند خويش، چه کاری درحق اين مردم کردند، که ازين ببعد در وجود چاونی های استعماری خود به آن ادامه دهند؟
آيا به اين مرزوبوم آشوب زده و ويران شده، صلح و امنيت آوردند؟
جلو مظالم، چپاولگری ها، خيانت ها، بی عدالتی ها وفساد زورمندان خاين و جنايت پيشه را گرفتند؟
مردم  تهی دست و بيچارۀ ما را با فراهم آوری زمينه های کار و روزگار ، از فقر و ناتوانی و بی خانگی نجات دادند؟
از توليد وتجارت مواد مخدر درکشور، جلوگيری به عمل آوردند؟ يا کدام معجزۀ ديگری نشان دادند؟


البته، این تصور من نيست،که  نيروهای اشغالگر وحکومت مزدور آنان با آن همه امکانات بزرگ نظامی و اقتصادی  شان در ده سال گذشته کدام بهادری و شهکاری خاصی برای مردم ما انجام نه داده اند، بلکه ارقام و واقعيت های انکار ناپذير جامعۀ ما نيز، بر صحت و حقانيت آن، مهر تأييد می گذارد.


وضع جنگ و خونريزی درکشور بر همه افغانان و حتا بسياری مردم آگاه جهان نيز خوب روش است . طبق احصاييه های سازمان ملل متحد، تعداد تلفات ملکی هموطنان  ملکی ما درسال ۲۰۱۰م به دو هزار و هفت صد و هفتاد و یک (۲،۷۷۱) تن بالغ گرديد. تفصيل بيشتر اين گزارش را درين سايت اينترنيت، ملاحظه نماييد.
http://www.presstv.ir/detail/168978.html


بدون شک، آمار ارايه شده درين گزارش سازمان ملل متحد را به هيچ وجه نمی توان کامل و دقيق تلقی کرد . چه، درگوشه وکنار مختلف کشور جنگ زدۀ  ما همواره حوادث  فراوانی به وقوع پيوسته،که در آمار و ارقام هيچ سازمان  بشری يا رسانه های گروهی، انعکاس نيافته است . به هر حال، احصاييۀ مزبور صرف نمايانگر تلفات هموطنان ملکی ما در برهۀ زمانی يک سال است وبس . بدين ترتيب، اگر تعداد معلولين، معيوبين و زخمیان را نيز بر آن بيفزاييم؛ و سپس آنرا ضرب ده (۱۰) نماييم؛ و بعد تلفات بی حد وحصر ده سالۀ پشتونهای آن طرف خط منحوس و لعنتی ديورند را نيز بر آن علاوه نماييم، آنگاه اين تعداد با ايقان کامل از صد ها هزار تجاور خواهد کرد؛ و اين خود با صراحت نشان می دهد،که نيروهای امريکايی وايتلافی برای مردم داغدار و زجر کشیدۀ افغان در دو طرف خط تحميلی ديورند چيز ديگری جز خون، اشک، بربادی ، وحشت، مأيوسی و بی باوری ، به ارمغان نياورده اند.


 با فسادگسترده وهولناک حکومت  مزدور حامد کرزی ،که از ده سال بدينسو زير نظر تيزبين  جاسوسان سی. آی . ای . وسايرسازمان های استخباراتی دول ايتلافی صورت می گيرد، اکنون نه تنها همه مردم مظلوم و رنج کشيدۀ ما، بلکه مردم آگاه و بيدار ساير کشور های جهان نيز، آشنايی کامل دارند. از خواندن این خبر تکان دهندۀ بی . بی . سی . در مورد فساد ادارۀ دست نشاندۀ کابل ، مو بر وجود هر افغان باغرور و سربلند، راست می شود.
http://news.bbc.co.uk/1/hi/business/8365094.stm
درين گزارش خبرنگار بی . بی . سی . که از طريق رسانه های جمعی ساير کشور های جهان نيز وسيعاًبازتاب يافت، کشور عزيز ما ( افغانستان )، عراق و سوماليا به عنوان  فاسد ترین کشور های جهان، شناخته شده اند.
تأسف و دريغ! کشوری که روزی بنابه شهامت، غرور و مهمان نوازی مردم ، تاريخ باستانی، مناظر زيبای طبيعی، ميوه های  دلپذير، قالين های مرغوب و بسا خصوصيات دوست داشتنی ديگر آن مورد توجه جهانيان بود، اکنون  از نکبت اشغالگران ايتلافی و حاکميت رژيم مزدور و فاسد شان، به عنوان مرکز جنگ وخونريزی ، افراطيت و بنيادگرايی، توليد مواد مخدر و فساد اداری، شهرۀ آفاق واَنفُس گشته است . 


هرگاه فابريکات جنگلک و خانه سازی کابل، کود و برق مزار شريف، نساجی نخی و پشمی کندهار، روغن سازی سپين زر وهيلمند ود هها کارخانه های خورد و بزرگ در شهر های مختلف کشور، فعاليت های توليدی می داشت؛ و زمينه های ديگر کار و زندگی در داخل کشور فراهم می بود، هموطنان  بيچارۀ ما ديوانه  نبودند و نيستند، که باقبول دهها خطر جانی و مالی و صد ها منت و سُنت بيگانگان در خاک پاکستان، ايران، تاجکستان، ازبکستان، قرغيزستان، هند، روسيه، دولت های عربی و ديگر کشور های جهان، روز وشب پُر درد و رنج، سپری نمايند.


تحميل اقتصاد مصرفی و مافيايی تحت عنوان اقتصاد بازار آزاد،  نه تنها منجر به فرار نيروی پُر توان  بشری ما به کشور های استثمارگر همسايه گرديده، بلکه به توزيع ناموزون ثروت،  فقر وگرسنگی، ازياد جرايم  وبسا آلام و مصايب ديگر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی درکشور، دامن زده است .


از اين واقعيت هم نمی توان چشم پوشی کرد،که توليد وکاروبار ترياک در مقايسه با حکمروايی طالبان، تحت حاکمیت نيروهای ايتلافی و رژيم مافيايی کرزی ، به مراتب افزايش يافته است . هرگاه سرسپردگان و مدافعان لشکرگاه های امريکايی درستی اين واقعيت آشکار را به ديدۀ شک می نگرند، می توانند با مراجعه به اين ويب سايت ها ومرور بر ارقام ارايه شده در آن، حقايق را بر خود روشن سازند.
http://news.bbc.co.uk/1/hi/6965115.stm
http://articles.latimes.com/2010/oct/01/world/la-fg-1001-afghan-opium-20101001


اگر ازين حقيقت مهم ودلچسپ  آگاهی ندارند، که چرا ميزان توليد و سوداگری ترياک يا ساير مواد مخدر در زمان اشغال افغانستان به وسيلۀ چهل و شش کشور ايتلافی جهان، به این سطح باور نکردنی ارتقاء يافته است، لطفاً به کتاب ارزشناک « جنگ های نامقدس » تأليف تحليل گر کنجکاو و صاحب نظر –  جان ک .کولی مراجعه نمايند. کولی، درين کتاب مستند و تحقيقی اش پيرامون نقش محوری و مرکزی سی . آی . ای . در امر توليد و داد وستد ترياک سخنان ارزنده و قابل تأمل دارد . او پيش از مطالعه و بررسی دقيق روند توليد و تجارت مواد مخدر در افغانستان، در بخشی از کتابش تذکر به عمل آورده است، که سی . آی . ای . همواره به منظور تمويل جنگ های استعماری، تضعيف روحيۀ دشمن و توجيه عمليات  گستردۀ استخباراتی خويش درگوشه وکنار مختلف جهان، برکشت وکاروبار مواد مخدر، تأکيد ورزيده است ( کولی ۵) .


آيا طی ده سال گذشته در بدل اين همه خون و اشک، اين همه تباهی و ویرانی، اعمار چند ساختمان  بی کيفيت دولتی يا چند مکتب وپُل وپلچک، قابل قناعت است؟ قضاوت را به شما خوانندۀ آگاه، هوشيار و حقجو می گذاريم .


از حاميان و طرفداران تأسيسات نظامی امريکا درکشور بايد پرسيد که نيروهای مهاجم ايتلافی وحکومت پوشالی آنها، طی ده سال گذشته، تحت نام قلع و قمع تروريزم، تأمين امنیت، تعميل ديموکراسی، حقوق بشر و رفاه اقتصادی برای افغان ها چه کرده اند،که ازين ببعدخواهند کرد؟  زيرا ده ســــــال برای آزمايش يک سازمان سياسی و دولتی، تحت  هرگونه شرايط و اوضاع سياسی، اجتماعی، فرهنګی و اقتصادی، مدت زمان کافی تلقی می شود.


اگر طبق ادعای جانبدارانه و فريندۀ آنان، نيرو های اشغالگر ورژيم مزدورکرزی، واقعاً به دست آورد های بزرگی نايل شده اند؛ و به گفتۀ  آنان  اين صرف مخالفين منفی باف اند،که « باغ های سرخ و سبز»  امريکايی ها و رژيم کرزی را به چشم ديده نمی توانند، در آن صورت اين سؤال وارد خاطر می گردد، که شما « عالیجنابان » و«چيز فهمان خيرانديش » چرا تا حال در ايالات متحدۀ امريکا، کانادا، کشور های اروپايی و استراليا به زندگی تان ادامه می دهيد؟ چرا در رسالت و مسووليت بزرگ  دفاع از کشور، بازسازی، ترقی و پيشرفت با نيرو های ايتلافی و رژيم  حلقه بگوش آن، یاری و مساعدت نمی کنيد؟  شما که نه مشکلی با اشغالگران و نه زحمتی با مزدوران فاسد، خاين و جنايت پيشۀ شان در افغانستان داريد، چرا فرار را بر قرار ترجيح داده ايد؟! مگرهياهوی تان مبنی بر دفاع از حضور دايمی عساکر امريکايی از اروپا، امريکا، کانادا و استراليا بر نمی خيزد؟  اگر « باغ های سرخ و سبز» نيروهای ايتلافی و ادارۀ فاسدکرزی را برای هموطنان مظلوم و درد ديدۀ  ما می پسنديد، چرا مطابق به سُنت های والای اسلامی و افغانی آنرا برای خود و نزديکان تان نيز نمی پسنديد؟!   بر اين واقعيت مسلم و انکار ناپذير نيز بايد اعتراف نماييد، که رژيم دست نشاندۀ حامد کرزی سايۀ نيرو های مهاجم امريکايی و ايتلافی است . ازين رو، با دفاع از تجاوز عساکر امريکايی و تداوم حضور شان در چهارچوب چاونی های استعماری، هيچگاه نمی توانيد از حمايت حکومت جنايت کاران، زورمندان، خاينان، جاسوسان و حکمروايان فاسد، شانه خالی نماييد. چه، رژيم مزدورکابل و نيرو های اشغالگر در واقع دو رُخ يک سکه اند .
 
 من از هموطنان امريکا مشرب خويش، صميمانه تقاضا می کنم تا آن چه تبليغ می کنند، در عمل نيز پياده نمايند. اگر اولاد، عزيزان و يا خانه و قصبۀ  چنين سرسپردگان طلسم خوردۀ  لشکرگاه های امريکاي مانند هموطنان دا غدار ما در کندهار، روزگان، زابل، عزيز آباد، شينوار، کندوز، کُنړ، تخار و بسا مناطق ديگر کشور، مورد بمباران وحشيانۀ طيارات و تانک های نيروهای بيگانه قرار می گرفت، شايد بر موضعگيری کنونی خود چنان پافشاری نمی کردند. من که عزادار کشتار بی رحمانۀ عزيزان بن گناه و شاهد انهدام ظالمانۀ خانه وکاشانۀ شان به دست جنگ افروزان جنايت پيشه ام، هيچگاه از تقبيح ظلم و بيدادگری، خيانت و بی انصافی تفنگداران فرعون صفت و مزدوران سياهکار و جنايتکار شان، دست نخواهم کشيد.


مرد آنست، که سفيد را سفيد و سیاه را سياه گويد، نه آن که به منظور استرحام بادارانش سفيد را سياه و سياه را سفيد بپندارد. موضعگيری فرصت طلبانۀ اين گونه اشخاص، حکايت معروف « نوکر خان و بانجان » را در ذهنم تداعی کرد.  بهتر است تا خلاصۀ آن را به منظور خوش طبعی و کم و کيف سياسی آن، حضور خوانندگان ارجمندنيز تقديم نمايم : «  آورده اند، روزی خان صاحب روی دسترخان نان خوری، به تعريف و توصيف فراوان بانجان (بادنجان) پرداخت، نوکر وی نيز از روی تملق ومجامله سخنانی در مدح و تعريف بانجان، به عرض رساند. بعداز چندروز ، دوباره نوبت بانجان رسيد. خان صاحب بر خلاف گذشته، اين بار از معايب و اضرار بی شمار بانجان، حرف زد. نوکر بيچاره نيز به تأسی از طرز فکر و موضعگيری جديد بادار خود، فی الفور شروع به برشماری عيوب و نقايص بانجان کرد . خان صاحب به قهقهه رو به نوکر خودکرد وگفت : عجيب است آن روز از صفت و تعریف بانجان سير نمی شدی، ولی امروز غير از بدی و نقص بانجان، چيزی ديگری نمی گويی؟ علت چيست؟ نوکر بيچاره با خشوع و خضوع جواب داد :  مه (من) نوکر خان هستم؛ نه نوکر بانجان . به هر چه، بادارم خوش می شه ( می شود) مه (من) هم همو(همان) را بيان می کنم . » بدين گونه،  میبينيم که نوکران و پيشخدمتان بيچاره برای جلب عطوفت و التفات، چاره ای جز دنبال کردن  نظريات،  آميال و طرح های اربابان خويش ندارند.


چاونی های امريکايی و اُميد های ميان تهی به صلح
بی نياز از اثبات است، که تأمين صلح و امنيت از نيازمندی های مبرم کشور فلاکتبار و جنگ زدۀ ماست؛ اما با کمال تأسف که نيروهای ايتلافی و لشکرگاه های امريکايی نمی توانند در بر آورده ساختن اين آرمان بزرگ و انسانی هموطنان ستم کشيدۀ ما، کاری از  پيش برند. ريکارد کاری ده سالۀ  شان در برابر چشمان ما قرار دارد .  همۀ ما شاهديم، که گراف جنگ ها، خون خرابه ها، دهشت افگنی ها و بی اعتمادی های مردم، روز به روز ارتقاء می يابد. 


دليل اين ناکامی های بزرگ سیاسی –  نظامی  اشغالګران و رژيم مزدور را چه  می توان دانست؟  آيا امريکايی ها و ساير متحدين سياسی –  نظامی شان طی ده سال گذشته به اين حقيقت آشکارو روشن پی نمی بردند، که نا امنی و بی ثباتی در افغانستان از کجا سرچشمه می گيرد؛ و برای جلوگيری آن بايد به  چه ستراتيژی سياسی، نظامی و اقتصادی توسل جست؟  کودکان مکتب هم با آسانی درک می کنند،که اين همه اسلحه، مهمات، پول و ساير امکانات در دست مخالفان مسلح کشور، از  آسمان نمی افتد. سی . آی . ای . و ساير شبکه های استخباراتی کشور های ايتلافی اين واقعيت را بيش از هر کس ديگر درک می کند.  بنابر ان، موضعگيری امريکا و نيروی های مؤتلفه شان در قبال اوضاع و احوال افغانستان،  خالی از دو حالت نه بوده است :
–  حالت اول این که امریکايی ها و نيرو های ايتلافی شان به منظور تحقق طرح های دراز مدت سياسی، اقتصادی و ستراتيژيک شان در افغانستان و منطقه، عمداً آب را گل آلود می سازند؛ وپيوسته در روند تأمين صلح و امنيت درکشور ما، سنگ اندازی می نمايند. طی ده سال گذشته، کمک های گستردۀ نظامی به ارزش حدود بيست ( ۲۰) ميليارد ها دالر به مقامات پاکستانی، خود بخشی ازين ستراتيژی را تشکيل می دهد.


چنان که در مباحث گذشته نيز اشاره نموديم، امريکا به منظور نگهداشت سلاح های هسته يی پاکستان در دست های دوستان وفادار ؛ توسعۀ نفوذ خود در افغانستان، هند، چین و ايران و ايجاد موانع در برابر پیشرفت  های جيو ستراتيژيک و جيو ايکنومیک چين درین کشور، به سرزمين پاکستان ضرورت مبرم و حياتی دارد .


حاميان لشکرگاه های دایمی امریکا بايد به اين حقيقت روشن پی برند،که دوستی با امريکا و دشمنی با پاکستان دو موقف متضاد و متناقض است . همۀ ما می دانيم، که پاکستان از زمان « سيتو» و « سينتو» تا حال شريک مطمين و قابل اعتماد ستراتيژيک امريکا در منطقه به شمار می رود . مناسبات دوستانه و برادرانه اش با انگلستان ازين هم فراتر می رود. اگر از واقعيت چشم پوشی نگردد، انگليس ها سرزمين موجود پاکستان را نه به خاطر همدردی و غمخواری با مسلمانان هند، بلکه به خاطر تجزيۀ  نيم قارۀ هند، جلوگيری از پيشروی اتحاد شوروی سابق و بالاخره پايگاه باوری برای حضور دايمی خويش در منطقه، تأسيس نموده است .  ايالات متحدۀ امريکا به مثابۀ ميراث خوار استعمار انگليس، به عين سياست های استعماری سلفش در پاکستان و منطقه ادامه می دهد.


البته، سردمداران پاکستانی نيز به نوبۀ خويش از تحکيم و گسترش هر چه  بيشتر روابط سياسی، اقتصادی و ستراتيژيک خود با دولت چين و استفاده از حمايت رزمندگان اسلامی درمقابل فشار های سیاسی، نظامی و اقتصادی ايالات متحدۀ امريکا و کشور های غربی، استفاده می نمايد. روی همين ملحوظ  است، که امريکايی ها با توجه به اهداف پر اهميت خويش در پاکستان و ماورای قلمرو آن، به هر ناز و نخرۀ سياستمداران و نظاميان پاکستانی گردن می نهند.


ستراتيژستان امريکايی نيکو می دانند،که آب از کجا خِت می شود؛ رهبران و لانه های القاعده درکجا قرار دارند؛ اما  باوجود آن هم جهت نيل به اهداف بزرگ استعماری خويش در منطقه، به هيچ اقدام پيشگيرنده توسل نمی جويند. در مصاحبه های رهبران و قومندانان نيرو های مسلح مخالف بسيار شنيده ايم، که گويند اسلحه و مهمات مورد نياز شان را از امريکايی ها و منسوبان حکومت دست نشاندۀ کرزی، بدست می آرند.
از آن چه گفته آمديم، نتيجه می توان گرفت، که امريکايی ها از آغاز تهاجم نظامی شان تا کنون هم بر ميخ زده اند و هم بر نعل . زيرامفاهمه و مصالحه ميان نيروهای مخالف افغانی، تأمين صلح و امنيت سراسری درکشور و رويکار نمودن  يک حکومت مقتدر ملی، خود به خود ضرورت وجود و تداوم نيروهای نظامی امريکا را منتفی می سازد . 


انهدام خانه ها، دوکان ها ، باغ ها، مساجد و غيره توسط نظاميان امريکايی و ايتلافی نيز بخشی ازين ستراتيژی استعماری به  حساب می آيد. معانی اين گونه عمليات وحشيانه و ظالمانه را چه چيز جز تحريک مردم  ساده دل دهات وتشويق آنان جهت پيوستن به صفوف مقاومت مسلحانه، نام گذاشت؟  طبق نقشه های استعماری بايدشعله های جنگ و نا ارامی راهمواره تازه نگهداشت  تا بدين وسيله بهانۀ ظاهراً مؤجه و معقول برای حضور دايمی تفگنداران امريکايی، به دست آيد. با توجه به اين استدلال، دور از عقل و منطق نيست، که در عقب حملات فزاينده وپيچيدۀ نيروهای مسلح مخالف نيز دست های پنهان عساکر و مأموران استخباراتی امريکايی و ايتلافی درکار باشد.
–  حالت دوم این که سرکوب يا کنترول مقاومت مسلح واقعاً از توان  عساکر امريکايی و ايتلافی بيرون است .


با ذکر اين واقعيت ها، پرسش اساسی اينست، که حضور دايمی عساکر امریکايی در هر دو حالت، چه، کمکی درتأمين صلح و امنيت و ايجاد يک حکومت ملی و مردمی درکشور، می تواند داشته باشد؟ در حالت اول چنان که مشاهده می نماييم، امريکايی ها و متحدین شان، خود با دزدان و رهزنان دهن جوال گرفته اند. به دست خود در امر صلح و ثبات، کار شکنی می کنند؛ و ازين طريق برای حضور دايمی عساکر خويش بهانه تراشی می نمايند. در حالت دوم نيز به خوبی ديده می شود،که نيرو های امريکايی و ايتلافی قادر به قلع و قمع يا حد اقل کنترول مخالفين مسلح درکشور نيستند.  پس درهمچو شرايط و احوال وجود اردوگاه های امریکايی چه درد افغان های جنگ زده و داغديده را دوا خواهد کرد؟ به عبارۀ ديگر مار آستين يا دوست ناتوان، چه کارخيری در حق افغان ها، می تواند انجام دهند؟


مهره های رژيم دست نشاندۀ کابل، طی ده سال گذشته، پيوسته درپيشگاه بادران امريکايی و انگليسی خويش ناله و فرياد سر دا ده اند، که نظاميان پاکستانی عامل اصلی تروريزم، دهشت افگنی، بی ثباتی و بربادی افغانستان اند، ليکن سياستمداران و ستراتيژيستان امريکايی و انگليسی بنابه منافع دراز مدت سياسی، اقتصادی و ستراتيژيک خويش در پاکستان و منطقه، هيچگاه برهياهوی مزدوران رژيم کابل، ترتيب اثر نداده اند .


اسامه بن لادن در مصاحبۀ طولانی خود با روزنامۀ اُردو زبان پاکستانی موسوم به « اُمت » تذکر به عمل آورده بود،که با نام پاکستان قلب های آنان [ القاعده] به تپش در می آيد. او می افزايد: « اگر خدا نخواسته اوضاع و سخت وبحرانی پيش آيد، ما پاکستان را با خون خويش نگهداری خواهيم کرد . پاکستان برای ما به منزلۀ يک عبادتگاه، مقدس است . ما اهل جهاديم . ازين رو، مبارزه به خاطر دفاع پاکستان برای ما حيثيت بهترين جهاد را دارد. البته، برای ما اين مسأله  حايز اهميت نيست، که رهبری پاکستان در دست چه کسانی قرار دارد  . . . » تفصيل بيشتر اين مصاحبه را درين صفحۀ گلوبل ريسرچ، مطالعه نماييد.
http://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=24697


اين اظهارات بن لادن به صراحت نشان می دهد، که آی . ايس . آی . و القاعده ياران جدا نا پذير اند . بايد هم جدا ناپذير باشند.  زيرا،کسی که برای دفاع و حراست از کشوری، حاضر به هر نوع قربانی و جانبازی بوده، در واقعيت امر با آن کشور عشق عميق و بی پايان دارد . از همين جهت، نظاميان پاکستانی در مقابله با حريف تاريخی خويش ( هند) بر نقش جنگجويان اسلامی بيشتر حساب می کنند تا بر سلاح های هسته يی خويش .  چنانکه سازمان های رزمندۀ اسلامی با اردو و آی . ايس . آی . پاکستانی روابط گسست ناپذير داشته، دولت پاکستان نيز به نوبۀ خويش روابط جدا ناپذير با دولت ايالات متحدۀ امريکا دارد. بدين ترتيب، دشمنی با پاکستان و دوستی با امريکا، هيچ مبنای علمی و منطقی ندارد.


همين اکنون  کمک های  سياسی، نظامی، استخباراتی و اقتصادی امريکا و ساير کشور های غربی، بخصوص فرانسه، انگلستان، ايتالياو آلمان با گروه های مسلح افراطی در ليبيا به چه مفهوم است؟
امیدوارم طرفداران و هواخوان تأسيسات نظامی امريکا در افغانستان از خواب غفلت بيدار شده؛ و علت العلل اين فتنه ها وکثافت کاری های استعماری را عميقاً درک نمايند. تا وقتی که  دست های سياه استعمار در کار است، نه تنها کشور ويران و آغشته به خون ماروز آرام و مرفه نخواهد ديد، بلکه ساير ملت های جهان نيز زير چکمه های خونين آدمکشان « بشردوست » و « متمدن » خورد و خمير خواهند شد. وضع خونين و نابسامان ليبيا، يمن، بحرين، مصر، تونس، فلسطین و غيره همه و همه مصداق واقعی اين مدعا است .
ادامه دارد.